جمعه, ۷ دی , ۱۴۰۳ Friday, 27 December , 2024
  • شاید برای همیشه گم شده باشم 11 آبان 1403

    نگاهی به تازه‌ترین مجموعه‌شعر «محسن بافکر لیالستانی»
    شاید برای همیشه گم شده باشم

    شاعر در این سروده با قلبی کاردآجین به سرنوشت جوان‌های این مرزو بوم خیره شده است و آن‌ها را به چشم نوه‌هایش می‌بیند، چیزی که شعر اجتماعی سخت به آن نیاز دارد.

زندگی در بستر مرگ 11 مرداد 1403

نگاهی به کتاب  «رقص منور» خاطرات مستند سرباز وظیفه «بهروز نیک بین» از جنگ زندگی در بستر مرگ

ترانه از در و دیوار خانه می‌بارد 04 اردیبهشت 1403

یادداشتی بر «طنین کومه باران» سروده‌ی احمد خویشتن‌دار لنگرودی؛ ترانه از در و دیوار خانه می‌بارد

آن‌کس که نه آدمی‌ست، گرگ است* 21 اسفند 1402

نگاهی به «آهو» داستان عاشقانه‌ی هادی غلام‌دوست آن‌کس که نه آدمی‌ست، گرگ است*

باید به دردهای نهفته زیرِ پوستِ شهر گریست 10 تیر 1401
نگاهی به مجموعه‌داستان «ماهی، مینو و دیگران» نوشته‌ی افشین معشوری

باید به دردهای نهفته زیرِ پوستِ شهر گریست

«افشین معشوری» را –شاید- پیش از خواندن «داستان ماهی» این‌همه آشنا به مسایل و اندوهان نهفته در سطح و عمق جامعه نمی‌دانستم. صرف نظر از همه‌ی این‌ها به اندازه‌ی وسیع گفت‌وگوها و دیالوگ‌های این قصه‌ی پرغصه که نوعی تراژدی است نیز باید اشاره داشت و به خالق آن آفرین گفت.

«ماهی، مینو و دیگران» بازتاب بی‌روتوش جامعه‌ی ماست 30 خرداد 1401
نگاهی به تازه‌ترین اثر داستانی افشین معشوری؛

«ماهی، مینو و دیگران» بازتاب بی‌روتوش جامعه‌ی ماست

«قهوه‌خانه‌ی مم‌تقی» الگویی از تجمعات روشنفکری است که در آن هر کسی نام‌اش را منتقد ادبی می‌گذارد و در غیاب هنرمندان شروع می‌کنند به ترور شخصیت دیگران و در باریک‌ترین مسئله‌ی شخصی او ریز می‌شوند، نکته می‌گیرند و می‌خندند.

دلبر خاکی و مینی‌مالیسم پنهان 18 خرداد 1401
نگاهی به مجموعه‌شعر مهدی حسنی؛

دلبر خاکی و مینی‌مالیسم پنهان

مينى ماليسم پنهان در صفحات اين مجموعه كوچك ، دريچه اى است به جهانى با گستردگى عشق و مهربانى. از باكس رز هاى قرمز روى جلد تا آن‌جا كه شاعر در انتهاى كتاب و در چهل و چهارمين فصل در معرفى خود از آرزوهايش مى نويسد.

رنج‌های بی‌شمار انسان در جامعه‌ی امروز 10 خرداد 1401
نگاهی به مجموعه‌داستان «ماهی، مینو و دیگران» نوشته‌ی افشین معشوری

رنج‌های بی‌شمار انسان در جامعه‌ی امروز

«ماهی»های بسیاری بوده‌اند و از یاد رفته‌اند که برای ما حتی به اندازه‌ی انتخاب رنگ شال‌مان اهمیت نداشته‌اند و همیشه با زبان سرزنش‌گر آن‌ها را مورد هجوم قرار داده‌ایم.

گاوها از دیدن ما آدم‌ها شاخ درآورده‌اند! 06 خرداد 1401
نگاهی به «بیچاره آدم‌فروش‌ها»، سروده‌ی حمیدرضا اقبالدوست

گاوها از دیدن ما آدم‌ها شاخ درآورده‌اند!

شاعر امروز؛ منقل‌نشین کوچه باغ هپروت نیست، او یک فعال اجتماعی، یک خبرنگار، یک روان‌کاو و روان‌شناس تیزبین است که درست مثل پونه، دم سوراخ مار می‌روید. او «اندیشه‌های لامارتینی» ندارد و از «کوچه»ی مشیری نمی‌گذرد.