سه شنبه, ۹ اردیبهشت , ۱۴۰۴ Tuesday, 29 April , 2025
  •  با این شعرها در همه‌جای جهان سیر می‌کنیم 06 اردیبهشت 1404

    نگاهی به مجموعه شعر «خواب بامداد دیده بودم» سروده‌ی افشین معشوری
     با این شعرها در همه‌جای جهان سیر می‌کنیم

    شاعر نمی‌خواهد باور کند که انسان این همه فجایع زیست‌محیطی ایجاد کرده و جهانی غیرقابل‌تحمل ساخته است. بنابراین این دنیای ضدآرمانی را در خواب می‌بیند. این نگاه پارادوکسیکال، که آن‌چه را که در برابر چشم دارد، به جایی دور، به عالم خیال و رؤیا حواله می‌کند، گریز از حقیقت و واقعیت نیست، بلکه نشان دادن عمق فاجعه است. شاعر با عوارض این فاجعه درگیر است که نیاز به آرام‌بخش دارد.

رُمانی شاعرانه که تخیل خواننده را برمی‌انگیزاند 05 فروردین 1404

رمان «آتیه‌ی او»، نوشته‌ی «افشین معشوری» در یک نگاه رُمانی شاعرانه که تخیل خواننده را برمی‌انگیزاند

معنای اجبار زندگی‌ست 10 اسفند 1403

درباره ‌ی رمان آتیه‌ی او، نوشته‌ی افشین معشوری معنای اجبار زندگی‌ست

آتیه و او نیمه‌ی پنهان هم‌دیگرند 25 بهمن 1403
نگاهی به رمان «آتیه‌ی او» نوشته‌ی افشین معشوری؛

آتیه و او نیمه‌ی پنهان هم‌دیگرند

«آتیه‌ی او» از جنبه‌ی زمان‌مندی خارج از محدوده‌ی یک زمان ساعت‌واره و تقویم‌گراست، بلکه یک جنس دیگر از زمان را به ما معرفی می‌کند که به اصطلاح هایدگری «زمانی که در  پرتوِ حضور امرِ حاضر است.» یعنی این‌که گذشته و آینده در یک حال‌یافت متمرکز می‌شوند.

آوارِ اندوهِ آتیه 29 دی 1403
نگاهی به تازه‌ترین اثر داستانی افشین معشوری؛

آوارِ اندوهِ آتیه

رمان «آتیه‌ی او» ساختاری جالب دارد و با  نثری روان و سلیس  نوشته شده است. آتیه که زنی سنتی است، درحالی‌که روی بالکن خانه‌اش نشسته و به کوه مِه گرفته‌ی پیش‌رو چشم دوخته، حوادث از سر گذشته‌ی زندگی‌اش را در ذهنش مرور می‌کند.

شاید برای همیشه گم شده باشم 11 آبان 1403
نگاهی به تازه‌ترین مجموعه‌شعر «محسن بافکر لیالستانی»

شاید برای همیشه گم شده باشم

شاعر در این سروده با قلبی کاردآجین به سرنوشت جوان‌های این مرزو بوم خیره شده است و آن‌ها را به چشم نوه‌هایش می‌بیند، چیزی که شعر اجتماعی سخت به آن نیاز دارد.

زندگی در بستر مرگ 11 مرداد 1403
نگاهی به کتاب  «رقص منور» خاطرات مستند سرباز وظیفه «بهروز نیک بین» از جنگ

زندگی در بستر مرگ

«چند گلوله با صدای بسیار مرگ‌بار در فاصله‌ی بسیار نزدیک منفجر شد. روزی ده‌ها بار مرگ از کنارمان می‌گذرد، ولی برای ما عادی شده است. گویی از بدو ورود با عادت کردن به این سوت‌های مرگ، مردن عادی شده است! منتظر فرصت بودم تا از تانکر آب برای حمام کردن استفاده کنم.»

ترانه از در و دیوار خانه می‌بارد 04 اردیبهشت 1403
یادداشتی بر «طنین کومه باران» سروده‌ی احمد خویشتن‌دار لنگرودی؛

ترانه از در و دیوار خانه می‌بارد

احمد خویشتن‌دار لنگرودی مثل غزل‌هایش ساده و صمیمی و پر احساس، و از شاعران پیشکسوت لنگرود است که هرجا باشد به یاد لنگرود می‌بارد.