یادداشت محمدجعفر یاحقی دربارهی احمد سمیعی گیلانی؛ «…که جز مرگ کس را ز مادر نزاد»
نگاهی به مجموعهشعر «دارکوبها راست میگفتند» سرودهی افشین معشوی، انتشارات یانا 1401 این کاغذِ عزیزِ لعنتی ِ آویزان
نقدی بر مجموعهداستان «پروازهای عاشقانه» سوسن پیلهور سفری ذهنی به رنجهای انباشته شده*
من چفتوبست ریل واگنهای خستهام
شاعر، انسان دردمندی است که از پیرامون خود ایده میگیرد و میسراید و هر چه غیر این، به خطخطیهایی میماند که حتی کودک نوخاستهیی نیز میتواند روی کاغذ سیاه کند.
هیچوقت، هیچداستانی بهترین نیست
کافی است به برخی از نویسندگان فقط یک متر زمین بدهید تا آنها در این یک متر زمین چاهی عمیق حفر کنند که شما هر چه بروید به تهِش نمیرسید. یعنی میآیند در آن محدودهی کوچک، در داستان کوتاه، داستانی مینویسند که بسیار عمیق بوده و دارای لایههای متفاوتی است.
درد میکشد و به یاد میآورد
«سرِ شب، انبوهی از مهاجرین و مردم بومی، میدان آبپاشی - جارو شده را پر کردهاند. نورِ میدان کافی نیست. اما تریبون «شاعر» را خوب نورپردازی کردهاند. بعضی از مهاجرین، اول نوبت است که در کشور همسایه و دوست، یکدیگر را میبینند.
گذری بر رمان «پاییز فصل آخر سال است»
هیچ شخصیتی، قهرمان نیست، هیچ شخصیتی خوب یا بد مطلق نیست، همه عین خودشان هستند. چونان انسانهایی عادی و بیرون آمده از دل جامعه. شاید این واقعی بودن شخصیتهای داستان است که بیش از هر چیزی موجب جذابیت بیش از پیش کتاب شده و البته نکته قابل تامل شخصیت مردهای داستان است.
در جستوجوی هویت گمشدهی زن *
شعر زنان علاوه بر پیوند با عرصههای ادبی، نشانهای از تحولات اجتماعی، فرهنگی و... است که در سدهی گذشته در ایران به اوج خود رسیده است. به شکلی که امروزه به صراحت میتوان عنوان کرد که شعر امروز ایران تا حد زیادی به زنان فرهیخته و جریانساز خود وابسته و مدیون است و نیمی از بدنهی شعر معاصر ایران را شعر زنان و شعر زنانه تشکیل میدهند.