رمان «آتیهی او»، نوشتهی «افشین معشوری» در یک نگاه رُمانی شاعرانه که تخیل خواننده را برمیانگیزاند
درباره ی رمان آتیهی او، نوشتهی افشین معشوری معنای اجبار زندگیست
آتیه و او نیمهی پنهان همدیگرند
«آتیهی او» از جنبهی زمانمندی خارج از محدودهی یک زمان ساعتواره و تقویمگراست، بلکه یک جنس دیگر از زمان را به ما معرفی میکند که به اصطلاح هایدگری «زمانی که در پرتوِ حضور امرِ حاضر است.» یعنی اینکه گذشته و آینده در یک حالیافت متمرکز میشوند.
آوارِ اندوهِ آتیه
رمان «آتیهی او» ساختاری جالب دارد و با نثری روان و سلیس نوشته شده است. آتیه که زنی سنتی است، درحالیکه روی بالکن خانهاش نشسته و به کوه مِه گرفتهی پیشرو چشم دوخته، حوادث از سر گذشتهی زندگیاش را در ذهنش مرور میکند.
شاید برای همیشه گم شده باشم
شاعر در این سروده با قلبی کاردآجین به سرنوشت جوانهای این مرزو بوم خیره شده است و آنها را به چشم نوههایش میبیند، چیزی که شعر اجتماعی سخت به آن نیاز دارد.
زندگی در بستر مرگ
«چند گلوله با صدای بسیار مرگبار در فاصلهی بسیار نزدیک منفجر شد. روزی دهها بار مرگ از کنارمان میگذرد، ولی برای ما عادی شده است. گویی از بدو ورود با عادت کردن به این سوتهای مرگ، مردن عادی شده است! منتظر فرصت بودم تا از تانکر آب برای حمام کردن استفاده کنم.»
ترانه از در و دیوار خانه میبارد
احمد خویشتندار لنگرودی مثل غزلهایش ساده و صمیمی و پر احساس، و از شاعران پیشکسوت لنگرود است که هرجا باشد به یاد لنگرود میبارد.