نگاهی به «آهو» داستان عاشقانهی هادی غلامدوست آنکس که نه آدمیست، گرگ است*
دربارهی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمیتوانید از گهوارهام جدا کنید
نگاهی به «خواب اسب» نوشتهی هادی غلامدوست از «صفیالله» تا «نیازعلی» ندارد
دردها زبانام را جویدهاند…
پیلهور از گروهِ شاعران شهرستانی است که اگر قاطیِ پسرخالههای کافهنشین میشد، خیلی زود به شهرت بایسته و آزانگیزی میرسید.
نگاهی به مجموعه داستان «باد ترانهیی میخواند»
داستانها سرشار از عناصر بومی و فرهنگی منطقهی چزابه هستند و به خوبی فضای خاص آنجا را نمایش میدهند. همچنین گویشهای محلی و دیالوگهای متفاوت ایرانزمین، اعم از گیلکی و مشهدی و کردی کتاب را صمیمیتر و خودمانیتر جلوه میدهد.
دیزاین یک شغل است
هر اشتباهی را که میشد بکنیم کردیم. مجانی کار کردیم. بیکار نشستیم و منتظر نشستیم تلفن زنگ بزند. کلاه سرمان رفت. به دلایل احمقانه روی چیزهایی سرمایهگذاری کردیم و باختیم.
چرا آنچه مینویسید فقط برای خودتان شعریت دارد!
شعر در دههی هشتاد و دههی نود حاصلی جز تکرار جریانات مستعمل، بازگشت به اجراهای گذشتگان نداشته است.
یکی خندههای مرا بند بیاورد… *
شعر، صدای آدمیزادیست، از هر گلویی که برآید شنیدنیست. شعر امروز صندوق درد امروز است و شاعر، راوی دردهای سرزمین اجدادی، درد، همان درد است و کلمات، همان کلمات و فقط زبان شعر است که با گذشت ایام تغییر مییابد و «نو»تر میشود.