شنبه, ۱ دی , ۱۴۰۳ Saturday, 21 December , 2024
  • ماهور و پیلابورِ نفرین‌شده و داستان‌های دیگر 25 آذر 1403

    نگاهی به مجموعه‌داستان«در خواب شدند» نوشته‌ی میرداوود فخری‌نژاد
    ماهور و پیلابورِ نفرین‌شده و داستان‌های دیگر

    در فرهنگ عامه‌ی گیلان معتقدیم اگر نوزادی در خواب تبسّم کند، فرشته‌ها دارند نازش می‌کنند ولی اگر نوزاد در خواب اخم کند و یا بخواهد به گریه  بیفتد، یقیناً چیز بدی به او گفته‌اند و یا او را از چیزی ترسانده‌اند. میرداوود فخری‌نژاد با توجّه به این مطلب توانسته با  گفت‌و‌گوی شیرینِ توأم با طنز بین آدم‌های قصّه‌اش، فضای عاطفی و شیرینی برای ارائه‌ی داستانش ایجاد کند و بدون آن‌که اشاره‌ای به روحیّه و ویژگی‌های شخصیّتیِ دیگر آن‌ها بکند.

شاید برای همیشه گم شده باشم 11 آبان 1403

نگاهی به تازه‌ترین مجموعه‌شعر «محسن بافکر لیالستانی» شاید برای همیشه گم شده باشم

در کوچه باد می‌آید 08 بهمن 1402

تحلیلی بر دو داستان کوتاه از « کتاب همه داستان های من» نوشته ی مهناز رضایی در کوچه باد می‌آید

خواننده گم‌گشته‌ی خود را بازمی‌یابد 21 آبان 1399
نقد کتاب

خواننده گم‌گشته‌ی خود را بازمی‌یابد

روایت داستان، روایت گم‌گشتگی است و من خواننده در پایان انگار خود گم‌گشته را باز می‌یابم که منتظرش نبودم. چرا که به اندیشه‌ی سوال برانگیزم خدشه می‌زند و ذهنم را به جان مایه‌ی دیگر می‌کشاند که دیگر جنگل نیست.

از بی‌مرزی عشق تا فرامرزی شعر 03 مرداد 1399
یادداشتی بر مجموعه شعر «باران را به خانه می برم» سروده‌ی فرامرز محمدی‌پور

از بی‌مرزی عشق تا فرامرزی شعر

عشق يك وديعه‌ی الهي است، امانتي الهي كه خدا فقط بر دوش آدمي نهاده است و از این منظر، دليل آفرينش هستي، عشق است و اساس هستي، عشق است.

بوی نوشتن 31 تیر 1399
نقدی بر بوی برف نوشته ی شهلا شهابیان

بوی نوشتن

کمی بعد کامیون ها از راه می رسند. سه کامیون یشمی رنگ پر از سالدات روس. افسری پیاده می شود. به اشاره دستش سرباز ایرانی نگهبان ساختمان شهرداری رشت جلو می دود. دیلماج از زبان افسر روس می گوید سرباز تفنگش را تحویل بدهد. سرباز ناباور نگاه می کند." تاواریش ما سالدات پادشاه! "افسر روس عصبانی می شود. فریاد می کشد. دستور می دهد. عزیزه جان نه ساله می ترسد.

واسازی گیلکی در فارسی 26 تیر 1399
زبان‌ورزی واژگان بومی، مثل‌ها و متل‌ها در رمان «بند محکومین»

واسازی گیلکی در فارسی

«شب‌هایی که بعدازظهرش ملاقات بود و چپ بچه‌ها پر، از دولتی‌شان چیزی می‌رسید دخل و خرج را کله به کله بیاورم. در عوض می‌خواستند حالی بدهم به جمع. همه نشسته سر تخت‌ها، چای کنارشان، سیگار دست‌شان، رو به من فتوا می‌دادند: برو در پوست خلق‌الله بند محکومین. بعد مثل آهنگ درخواستی، نام زندانیان را می‌بردند. من حکایت یکی یکی‌شان را دقیق با ادا و زبان و صدای خودشان تعریف می‌کردم.

خیلی دور ایسام / سروده‌ی محسن آریاپاد 15 تیر 1399
نگرشی کوتاه بر شعر گیلکی؛

خیلی دور ایسام / سروده‌ی محسن آریاپاد

ایستادن در زمان و از چشم‌انداز تاریخ و اسطوره، هستی را دیدن، این امکان را فراهم می‌کند که سوژه‌ی شعر، زاویه‌ی دید ِ چشم‌انداز را هرلحظه تغییر بدهد و لنز دوربین خودرا به مناظرِ کنونی هستی تنظیم کند.