نگاهی به «آهو» داستان عاشقانهی هادی غلامدوست آنکس که نه آدمیست، گرگ است*
دربارهی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمیتوانید از گهوارهام جدا کنید
نگاهی به «خواب اسب» نوشتهی هادی غلامدوست از «صفیالله» تا «نیازعلی» ندارد
این کاغذِ عزیزِ لعنتی ِ آویزان
کتاب را که ورق میزنی، سرشار از کلمات سبز است. سرشار از آب و درخت و پرنده و باران و این موقعیت جغرافیایی شعر معشوری است که با زادگاهاش رابطهی نزدیک دارد و حس شعرها را دلپذیر میکند.
سفری ذهنی به رنجهای انباشته شده*
استفاده از موضوعات ساده و گاه تکراری زندگی و تبدیل آنها به ماجراهایی تاثیر گذار، به کار گیری نوع بیان ساده، نثر گویا و تا حدی بدون زوائد و از همه مهمتر انتقال دقیق احساسات و هیجانات زندگی و گاهی حتی زنده و واقعی جلوه دادنِ گفتوگوها از ویژگیهای دیگر داستانهای سوسن پیله ور است.
من چفتوبست ریل واگنهای خستهام
شاعر، انسان دردمندی است که از پیرامون خود ایده میگیرد و میسراید و هر چه غیر این، به خطخطیهایی میماند که حتی کودک نوخاستهیی نیز میتواند روی کاغذ سیاه کند.
هیچوقت، هیچداستانی بهترین نیست
کافی است به برخی از نویسندگان فقط یک متر زمین بدهید تا آنها در این یک متر زمین چاهی عمیق حفر کنند که شما هر چه بروید به تهِش نمیرسید. یعنی میآیند در آن محدودهی کوچک، در داستان کوتاه، داستانی مینویسند که بسیار عمیق بوده و دارای لایههای متفاوتی است.
درد میکشد و به یاد میآورد
«سرِ شب، انبوهی از مهاجرین و مردم بومی، میدان آبپاشی - جارو شده را پر کردهاند. نورِ میدان کافی نیست. اما تریبون «شاعر» را خوب نورپردازی کردهاند. بعضی از مهاجرین، اول نوبت است که در کشور همسایه و دوست، یکدیگر را میبینند.