نگاهی به «آهو» داستان عاشقانهی هادی غلامدوست آنکس که نه آدمیست، گرگ است*
دربارهی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمیتوانید از گهوارهام جدا کنید
نگاهی به «خواب اسب» نوشتهی هادی غلامدوست از «صفیالله» تا «نیازعلی» ندارد
با این همه گوسفند مرا قربانی میکنند
آرش دلآور البته تنها به جهان موجود بسنده نکرده و در بخش شعرهای کوتاه کتاب صحافی باران، جهان ممکن را نیز به چالش کشیده است
غرق شدهام در این حماقت کبود
خوانش و مکث واکاوانه بر همهی شعرهای معشوری در این مجموعه، بر ذهنِ نگارندهی این سطور، هرگونه وابستگیِ مانیفستیاش را به جنبشِهای شعریِ شناسهمند، رد میکند و با اینکه گرایشِ فرمیک به ساختارِ شعرِ «موجناب» دارد؛ اما در درونمایهی شعرهایش، استفادهی ابزاری از فکر دیده نمیشود، چون آفرینههایش، تراوشِ اساسمندِ ذهنیت و تفکر اوست، نه ابزار اندیشهاش.
عاشقانههایی که میخندند/آفرینهی فرامرز محمدیپور
برآیندِ نگرشِ کلی بر آفرینههای این شاعر، نشان میدهد که پدیدهی "زیباییشناختیِ" ذاتیِ محمدیپور، که نشاتگرفته از تراوشهای ناشی از خردورزیهای پیگیرِ مطالعاتیِ اوست، پیوسته او را یاری میدهد تا ضمنِ جلوهبخشی به ساختوارهی سرودههایش، معنابخشیِ چندوجهی را تثبیت کند
«فرهنگ مردم افشار» مجموعهیی ارزشمند
غلام دوست، پیش از این افسانههای افشار را در کتابی گردآوری کرده بود و نیز افسانههای گیلان را در مجموعهیی دیگر و هر کدام را چاپ و منتشر نموده بود. بررسی و مطالعهی این مجموعهها، تشابهات و یگانگیهای چندی را برای خوانندهی تیز بین آشکار میکرد که در میان افسانهها و قصّه های اقوام مختلف موجود بود.
دلم برای شهر کودکیام تنگ میشد
اتوبوس تهران- رشت هر چه به رشت نزدیکتر می شد، دلتنگی من برای رشت شدت میگرفت. به روزهایی که به اجبار شرایط از این شهر دور بودهام، فکر میکردم. همین حس را همه روزهایی که در خیابانهای پایتخت راه میرفتم نیز داشتم، جای خالی رشت و دوری ازخانه...