نگاهی به کتاب «رقص منور» خاطرات مستند سرباز وظیفه «بهروز نیک بین» از جنگ زندگی در بستر مرگ
یادداشتی بر «طنین کومه باران» سرودهی احمد خویشتندار لنگرودی؛ ترانه از در و دیوار خانه میبارد
نگاهی به «آهو» داستان عاشقانهی هادی غلامدوست آنکس که نه آدمیست، گرگ است*
قدری عصبیت و تعصب در ستایش کامران فانی
خودم را کوتولهای میدیدم که همه دارند با انگشت و البته خیلی عیان، نشان میدهند و ریشخند میکنند. جوانکی بلند شد و دست من را کشید که حاجیآقا بفرمایید بشینید.
پیشتر یا پیشتر؟
تردید بر سر جدانویسی «تر» از «پیش» روا نیست و طبق قاعدۀ کلی مصوب فرهنگستان، صورت «پیشتر» مرجح است.
شیون فومنی مانند شعرهایش در دلها ماندگار است
ویژگی شعرهای شاعران مردمی، کنشگرایی رئال، طنز عمیق محاوره، اعتراض اجتماعی ـ سیاسی، کشف لحظههای بکر بومی و جنبههای بالای عاطفی است،
این قاتل همان مقتول است
«برادرم را کشتم! کف اتاقش را کندم و خوب دوبارهاش حسابی پاکوب و سفت کردم من هرگز نمیروم از لای پرده سپیدش توی اتاق را نگاه کنم. نه از ترس، نه! بلکه نمیخواهم چشمم احیانن به سبزه و یا یک جوری گلهای ریز بنفشی که معلومن در مزرعهها در دوروبر گور مردهها میرویند بیفتد.»
بوی نوشتن
کمی بعد کامیون ها از راه می رسند. سه کامیون یشمی رنگ پر از سالدات روس. افسری پیاده می شود. به اشاره دستش سرباز ایرانی نگهبان ساختمان شهرداری رشت جلو می دود. دیلماج از زبان افسر روس می گوید سرباز تفنگش را تحویل بدهد. سرباز ناباور نگاه می کند." تاواریش ما سالدات پادشاه! "افسر روس عصبانی می شود. فریاد می کشد. دستور می دهد. عزیزه جان نه ساله می ترسد.