یادداشتی بر داستانِ زادبومیِ «رودی بین ما» نوشتهی «زهرا شعفی» ثبت فرازهای تاریخی اقوام و ملل
دربارهی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمیتوانید از گهوارهام جدا کنید
نگاهی به «آنومی و سرزمین بزرگاندازهها» نوشتهی الهه برزگر آنومی از جهانسوم میآید
سنتهای زبانی غزل کلاسیک با بهرهگیری از زبان امروز
نوعی کهنهگرایی و ارتجاع ادبی در شعر و به ویژه غزل معاصر در حال رخ دادن است و اتفاقا وظیفهی شاعران جوان این است که با این ارتجاع مبارزه کنند، چون هر حرکت رو به عقبی محکوم به شکست و فنا خواهد انجامید؛ به خصوص اگر این حرکت در ادبیات و هنر رخ بدهد.
یادداشتی بر داستان «عصیان یک بزاز لنگرودی» نوشته قاسم کشکولی
داستان با روايت سوم شخص محدود به ذهن حاج حسن آغاز ميشود و آهسته آهسته با تكگوييهاي دروني مخلوط ميشود. كشكولي تكگوييهاي دروني حاج حسن را بين گيومه لابهلاي روايت سوم شخص قرار داده است.
من چفتوبست ریل واگنهای خستهام
شاعر، انسان دردمندی است که از پیرامون خود ایده میگیرد و میسراید و هر چه غیر این، به خطخطیهایی میماند که حتی کودک نوخاستهیی نیز میتواند روی کاغذ سیاه کند.
هیچوقت، هیچداستانی بهترین نیست
کافی است به برخی از نویسندگان فقط یک متر زمین بدهید تا آنها در این یک متر زمین چاهی عمیق حفر کنند که شما هر چه بروید به تهِش نمیرسید. یعنی میآیند در آن محدودهی کوچک، در داستان کوتاه، داستانی مینویسند که بسیار عمیق بوده و دارای لایههای متفاوتی است.
درد میکشد و به یاد میآورد
«سرِ شب، انبوهی از مهاجرین و مردم بومی، میدان آبپاشی - جارو شده را پر کردهاند. نورِ میدان کافی نیست. اما تریبون «شاعر» را خوب نورپردازی کردهاند. بعضی از مهاجرین، اول نوبت است که در کشور همسایه و دوست، یکدیگر را میبینند.