جمعه, ۷ مهر , ۱۴۰۲ Friday, 29 September , 2023
  • سنت‌های زبانی غزل کلاسیک با بهره‌گیری از زبان امروز 05 تیر 1402

    نقدی بر مجموعه‌غزل «گل پر» سروده‌ی فاطمه حبیبی
    سنت‌های زبانی غزل کلاسیک با بهره‌گیری از زبان امروز

    نوعی کهنه‌گرایی و ارتجاع ادبی در شعر و به ویژه غزل معاصر در حال رخ دادن است و اتفاقا وظیفه‌ی شاعران جوان این است که با این ارتجاع مبارزه کنند، چون هر حرکت رو به عقبی محکوم به شکست و فنا خواهد انجامید؛ به خصوص اگر این حرکت در ادبیات و هنر رخ بدهد.

من چفت‌وبست ریل واگن‌های خسته‌ام 09 بهمن 1401

درباره‌ی مجموعه‌شعر«سفره و سنگ» سروده‌ی بهرام خاراباف من چفت‌وبست ریل واگن‌های خسته‌ام

هیچ‌وقت، هیچ‌داستانی بهترین نیست 09 بهمن 1401

به بهانه‌ی رونمایی کتاب «ما چهار نفر بودیم» هیچ‌وقت، هیچ‌داستانی بهترین نیست

درد می‌کشد و به یاد می‌آورد 05 بهمن 1401
نگاهی به مجموعه داستان تافی؛ نوشته‌ی حسن هامان

درد می‌کشد و به یاد می‌آورد

«سرِ شب، انبوهی از مهاجرین و مردم بومی، میدان آبپاشی - جارو شده را پر کرده‌اند. نورِ میدان کافی نیست. اما تریبون «شاعر» را خوب نورپردازی کرده‌اند. بعضی از مهاجرین، اول نوبت است که در کشور همسایه و دوست، یکدیگر را می‌بینند.

گذری بر رمان «پاییز فصل آخر سال است» 05 بهمن 1401
روایت نسلی با رویاهای بی‌سرانجام

گذری بر رمان «پاییز فصل آخر سال است»

هیچ شخصیتی، قهرمان نیست، هیچ شخصیتی خوب یا بد مطلق نیست، همه عین خودشان هستند. چونان انسان‌هایی عادی و بیرون آمده از دل جامعه.  شاید این واقعی بودن شخصیت‌های داستان است که  بیش از هر چیزی موجب جذابیت بیش‌ از پیش کتاب شده و البته نکته قابل تامل شخصیت مردهای داستان است.

داستان‌هایی به مثابهِ محاکمه‌ی تقدیر* 26 اردیبهشت 1401
نگاهی به مجموعه‌داستان شال سرخ، نوشته‌ی شمیم مهرزاد

داستان‌هایی به مثابهِ محاکمه‌ی تقدیر*

شمیم مهرزاد نشان داده است، جرات نوشتن و انتشار آن را دارد که باارزش است و اولین قدم محکم را برداشته است. نویسندگان جوان باید بدانند، هر داستانی که می‌نویسند حتی شده ۳۰ بار باز نویسی کنند. آن‌قدر آرایش و پیرایش کنند که برای ویراستار کاری باقی نماند.

اینک کدام پنجره باقی است؟! * 05 آذر 1400
نگاهی به «نان و ریحان» سروده‌ی محسن بافکر لیالستانی

اینک کدام پنجره باقی است؟! *

شاعر باید چکیده‌ی جهان‌بینی‌اش باشد و جهان پیرامون‌اش در سروده‌هایش تجلی داشته باشد. اگرچه «نان و ریحان» همه‌ی کارنامه‌ی شاعری محسن بافکر لیالستانی نیست، اما برگزیده‌یی از کمی بیش از پنجاه سال حضورش در ادبیات، سیاست، کار و تحصیل در دانشگاه است

یکی خنده‌های مرا بند بیاورد… * 30 فروردین 1400
یادداشت «اکبر اکسیر» بر کتاب؛ کجای جهان بودیم روبسپیر

یکی خنده‌های مرا بند بیاورد… *

شعر، صدای آدمی‌زادی‌ست، از هر گلویی که برآید شنیدنی‌ست. شعر امروز صندوق درد امروز است و شاعر، راوی دردهای سرزمین اجدادی، درد، همان درد است و کلمات، همان کلمات و فقط زبان شعر است که با گذشت ایام تغییر می‌یابد و «نو»تر می‌شود.