به بهانهی رونمایی کتاب «ما چهار نفر بودیم» هیچوقت، هیچداستانی بهترین نیست
نگاهی به مجموعه داستان تافی؛ نوشتهی حسن هامان درد میکشد و به یاد میآورد
روایت نسلی با رویاهای بیسرانجام گذری بر رمان «پاییز فصل آخر سال است»
داستانهایی به مثابهِ محاکمهی تقدیر*
شمیم مهرزاد نشان داده است، جرات نوشتن و انتشار آن را دارد که باارزش است و اولین قدم محکم را برداشته است. نویسندگان جوان باید بدانند، هر داستانی که مینویسند حتی شده ۳۰ بار باز نویسی کنند. آنقدر آرایش و پیرایش کنند که برای ویراستار کاری باقی نماند.
اینک کدام پنجره باقی است؟! *
شاعر باید چکیدهی جهانبینیاش باشد و جهان پیراموناش در سرودههایش تجلی داشته باشد. اگرچه «نان و ریحان» همهی کارنامهی شاعری محسن بافکر لیالستانی نیست، اما برگزیدهیی از کمی بیش از پنجاه سال حضورش در ادبیات، سیاست، کار و تحصیل در دانشگاه است
یکی خندههای مرا بند بیاورد… *
شعر، صدای آدمیزادیست، از هر گلویی که برآید شنیدنیست. شعر امروز صندوق درد امروز است و شاعر، راوی دردهای سرزمین اجدادی، درد، همان درد است و کلمات، همان کلمات و فقط زبان شعر است که با گذشت ایام تغییر مییابد و «نو»تر میشود.
بی در زدن وارد شو
ترکیبات بکر و نو که مختص قلم این شاعر است و نمونهبرداری و کپی از آن را برای هر شاعر دیگر امکانناپذیر مینماید.
با گونگادین در هاویه
من طی خدمت خودم در حدود ۱۰۰۰ كلمه انگلیسی یاد گرفتهام. از آنجا كه به آموختن زبان انگلیسی علاقهی بسیار دارم، با خودم قرار گذاشتهام ولو به قیمت تباهكردن خودم این زبان را یاد بگیرم. من اكنون بیكارم و بدون داشتن كار نمیتوانم انگلیسی را بیاموزم. به اینجا آمدهام كه از شما درخواست كنم كه در قسمت نظامی انگلیس به من كاری بدهید.