یادداشتی بر داستانِ زادبومیِ «رودی بین ما» نوشتهی «زهرا شعفی» ثبت فرازهای تاریخی اقوام و ملل
دربارهی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمیتوانید از گهوارهام جدا کنید
نگاهی به «آنومی و سرزمین بزرگاندازهها» نوشتهی الهه برزگر آنومی از جهانسوم میآید
گذری بر رمان «پاییز فصل آخر سال است»
هیچ شخصیتی، قهرمان نیست، هیچ شخصیتی خوب یا بد مطلق نیست، همه عین خودشان هستند. چونان انسانهایی عادی و بیرون آمده از دل جامعه. شاید این واقعی بودن شخصیتهای داستان است که بیش از هر چیزی موجب جذابیت بیش از پیش کتاب شده و البته نکته قابل تامل شخصیت مردهای داستان است.
داستانهایی به مثابهِ محاکمهی تقدیر*
شمیم مهرزاد نشان داده است، جرات نوشتن و انتشار آن را دارد که باارزش است و اولین قدم محکم را برداشته است. نویسندگان جوان باید بدانند، هر داستانی که مینویسند حتی شده ۳۰ بار باز نویسی کنند. آنقدر آرایش و پیرایش کنند که برای ویراستار کاری باقی نماند.
اینک کدام پنجره باقی است؟! *
شاعر باید چکیدهی جهانبینیاش باشد و جهان پیراموناش در سرودههایش تجلی داشته باشد. اگرچه «نان و ریحان» همهی کارنامهی شاعری محسن بافکر لیالستانی نیست، اما برگزیدهیی از کمی بیش از پنجاه سال حضورش در ادبیات، سیاست، کار و تحصیل در دانشگاه است
یکی خندههای مرا بند بیاورد… *
شعر، صدای آدمیزادیست، از هر گلویی که برآید شنیدنیست. شعر امروز صندوق درد امروز است و شاعر، راوی دردهای سرزمین اجدادی، درد، همان درد است و کلمات، همان کلمات و فقط زبان شعر است که با گذشت ایام تغییر مییابد و «نو»تر میشود.
بی در زدن وارد شو
ترکیبات بکر و نو که مختص قلم این شاعر است و نمونهبرداری و کپی از آن را برای هر شاعر دیگر امکانناپذیر مینماید.