دوشنبه, ۳ دی , ۱۴۰۳ Monday, 23 December , 2024
  • شاید برای همیشه گم شده باشم 11 آبان 1403

    نگاهی به تازه‌ترین مجموعه‌شعر «محسن بافکر لیالستانی»
    شاید برای همیشه گم شده باشم

    شاعر در این سروده با قلبی کاردآجین به سرنوشت جوان‌های این مرزو بوم خیره شده است و آن‌ها را به چشم نوه‌هایش می‌بیند، چیزی که شعر اجتماعی سخت به آن نیاز دارد.

زندگی در بستر مرگ 11 مرداد 1403

نگاهی به کتاب  «رقص منور» خاطرات مستند سرباز وظیفه «بهروز نیک بین» از جنگ زندگی در بستر مرگ

مرا دردی‌ست! 24 تیر 1403

تخریب یک خانه‌ی قدیمی دیگر در لنگرود؛ مرا دردی‌ست!

آیا رئیس‌جمهور می تواند  کاری کند؟ 14 تیر 1403

گشت ارشاد، فیلترینگ و اخراج استادان و دانشجویان؛ آیا رئیس‌جمهور می تواند  کاری کند؟

کرونای گیلان، غافلگیرانه و حاصل ندانم‌کاری بود 04 مرداد 1399
گزارش اختصاصی تیترما از نشست «پیامدهای اجتماعی کرونا در استان گیلان»

کرونای گیلان، غافلگیرانه و حاصل ندانم‌کاری بود

شیوع کرونا باعث از بین رفتن پیوندها شده و موجبات فاصله‌های فیزیکی را ایجاد کرده، فاصله‌ای که به اشتباه توسط سیاست‌گذارها «فاصله‌گذاری اجتماعی» نام‌گذاری شده است. نباید فراموش کرد که پیوندهای اجتماعی عمیق در هنگامه‌ی بحران، انسان‌ها را قوی‌تر و امیدوارتر می‌کند.

در آتش وطن سوختن ارزش دارد 03 مرداد 1399
حتی اگر جهنم هم باشد؛

در آتش وطن سوختن ارزش دارد

اگر متوجه این نکته شویم که نسل‌های فراوانی آرزوهای‌شان را با خود به گور بردند، ولی تاریخ از حرکت خود باز نأیستاد ( و باز نخواهد ایستاد) آن وقت به قضاوت‌های عجولانه بها نخواهیم داد.

از «کیم کارداشیان» بیاموزیم! 02 مرداد 1399
سلبریتی‌های ما، سلبریتی‌های آن‌ها؛

از «کیم کارداشیان» بیاموزیم!

دیگر نمی‌توان مخاطب را دور زد، پس بهترین راه این است به جای پناه بردن به هشتگ «حریم خصوصی» و «قضاوت نکنید» و ... مانند کیم کارداشیان واقعیت را بیان کنیم.

هنر درمانی و تاب‌آوری 01 مرداد 1399
Art therapy and resilience

هنر درمانی و تاب‌آوری

اثر هنر در درمان را زمانی متوجه می‌شویم که می‌بینیم بیماران در مورد آثار خلاقانه‌ی هنری‌شان صحبت می‌کنند؛ در حالی‌که متوجه این موضوع نیستند که در حال بیان مسایل درونی خود هستند و همین مسئله راه نفوذ به ناخودآگاه را در محیطی ایمن و به دور از استرس و ناامنی فراهم می‌کند.

این قاتل همان مقتول است 31 تیر 1399
نقدی بر کتاب اَدیل

این قاتل همان مقتول است

«برادرم را کشتم! کف اتاقش را کندم و خوب دوباره‌اش حسابی پاکوب و سفت کردم من هرگز نمی‌روم از لای پرده سپیدش توی اتاق را نگاه کنم. نه از ترس، نه! بلکه نمی‌خواهم چشمم احیانن به سبزه و یا یک جوری گل‌های ریز بنفشی که معلومن در مزرعه‌ها در دوروبر گور مرده‌ها می‌رویند بیفتد.»