انتشارات یانا اعلام کرد؛ «گریه نکن» در لنگرود منتشر شد
یادداشتی بر «طنین کومه باران» سرودهی احمد خویشتندار لنگرودی؛ ترانه از در و دیوار خانه میبارد
آیین نکوداشت شاعر، پژوهشگر، خواننده و بازیگر برگزار شد؛ شمسلنگرودی: میخواستیم دنیا را عوض کنیم، دنیا ما را عوض کرد
اختتامیه ی سومین دورهی جایزهی ادبی نجدی برگزار شد
سومین دورهی جشنوارهی داستاننویسی بیژن نجدی با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد.
خیلی دور ایسام / سرودهی محسن آریاپاد
ایستادن در زمان و از چشمانداز تاریخ و اسطوره، هستی را دیدن، این امکان را فراهم میکند که سوژهی شعر، زاویهی دید ِ چشمانداز را هرلحظه تغییر بدهد و لنز دوربین خودرا به مناظرِ کنونی هستی تنظیم کند.
کولی
سکّهای توی کاسه چرخید و صدایش بلند شد. هم چنان باران بود و باد و آفتاب. با مردمی سرگردان و پایانه! کولی خیسِ باران بود. نور آفتابِ گذری که به او میخورد، اندامش مانند موهای خیسش میدرخشید. النگوهای ریزِ چندتاییاش نیز برق میزد و صدا میداد.
انسان امروز از احساس زندگی تهی است
انسان امروز با همهی پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی و نظامی، از احساس زندگی تهی است، دردی که بشریت امروز را بیشتر از گذشته به پرتگاه سقوط نزدیک کرده است.
محدودهی جشن تولد ملودی
سروکلهی پیر مردی با راه رفتن الاکلنگی در سرازیری پیداشده بود. با هر قدمی که برمیداشت انگار ذره ذره زندگی را مزه مزه میکرد. کلاه دستباف سرش بود. پیرمرد به چراغ راهنمایی رسیده بود. جلو و عقب میرفت و کانتینر را ورانداز می کرد. گفت: «میخوام برم لیالستان. میخوام سوار مینیبوس بشم.»