تیترما- افشین معشوری / سالانه در گوشهوکنار کشور دهها و صدها جشنوارهی ادبی، فرهنگی، علمی و … برگزار میشود و حتی در ضعیفترین آنها رسم بر این است که پارامترهایی به عنوان معیار برگزاری آیین رقابت، که میتواند شعر، داستان، سینما، تئاتر، عکس و… باشد، رعایت شود.
از جملهی این بدیهیات، معرفی «داوران جشنواره» در پوستر آغازین اطلاعرسانی یا هنگام آیین پایانی آن است و این اتفاق چنانچه در آغاز بیأفتد، هنرمند میتواند تصمیم بگیرد که درآن رویداد شرکت کند، یا خیر؛ اما گاهی اتفاق میافتد به سبب ملاحظاتی این اتفاق نمیافتد که میتواند باعث شبهات بسیاری شود که یکی از آنها میتواند نوچهپروری باشد و دیگری مسئلهی sponsershipها که بسیار به ادبیات لطمه وارد آورده است.
در فرهنگ لغات؛ «نوچه: جوان نوخاسته، نوجوان، جوان، غلام، خردسال، شاگرد، شاگرد پهلوان. پهلوان تازه کار. پهلوان جوان در درجهی دوم، جوان ورزشکار کشتی گیر که در زورخانه تحت تعلیم قرار میگیرد و دورهی شاگردی را نزد پهلوانی خاص میگذراند.» معنا شده است و همهی این لغات را میتوان در واژهی «نوچه» مستتر دید.
احسان بابایی از نویسندگان «انصاف نیوز» در یادداشتی با عنوان «نوچهپروری» مینویسد:
«یکی از موارد تحریف، معنا کردن کار تشکیلاتی به نوچهپروری است. برخی سمّ نوچهپروری را به مدیریت ها تزریق میکنند.»
آنچه ناگفته پیداست اینکه برگزاری یک رویداد یا جشنواره، نیازمند کادری با استاندارد ویژهی همان رویداد، آیین یا جشنواره است. یعنی صرف اینکه مثلا یک جشنوارهی ادبی در سطح یک شهر، شهرستان یا استان برگزار میشود، نمیتوان بدیهیات را نادیده گرفته و مثلا از معرفی نام داوران یک جشنوراه سر باز زده، طرفه اینکه برگزارکننده خود نیز یک نهاد رسمی (حتی در سطح شهرستان) باشد.
بابایی در بخش دیگری از یادداشتاش مینویسد:
«تشکیلاتی کار کردن، خوب است، هر چند میتواند دچار آفت باشد. اما نوچهپروری از آغاز، خودش یک آفت است. روابطی بر اساس منفعت متقابل شکل میگیرد، هر چند ممکن است توهم خدمت و مبارزه و… در بین باشد. روابط افراد در نسبت با یک فرد تنظیم میشود. یکی، شمع جمع میشود و بقیه، جایگاه و هویت خود را در نسبت با او -و نه در نسبت با اهداف و ضوابط- تعریف میکنند.
در نوچهپروری، یک فریب بزرگ وجود دارد. افراد توسط فردی که محور است، رشد پیدا نمیکنند؛ بلکه به خدمت گرفته میشوند، در ازای فرصت خدمت، متنعم میشوند؛ و همزمان مدیون میگردند. جزو تیم میشوند (تیم مدیریتی، تیم رسانهای) و در عوض، فردیت و قدرت تشخیص را واگذار میکنند. تا آنجا که چشم باز میکنند و میبینند صحبت از ضابطه حرکت و تشخیص فردی، به ناسپاسی و قدرشناسی و تکروی معنا میشود.»
بدیهی است وقتی پای منافع در میان باشد، همه ابزار میشوند تا یک فرد یا یک گروه مشخص و کوچک به اهدافشان برسند و در این میان، آنچه محلی از اعراب ندارد، همان اخلاق است، یعنی همهچیز به نفع اهداف فرد یا گروه فرد یا گروهی کوچک، نادیده گرفته میشود که میتواند تبلیغات برای یک سوپرمارکت باشد، تبلیغ یک برند تجاری باشد، رزومهسازی برای یک کودک که والدیناش دارای تمکناند، باشد و دیگر شکلهایی که برشمردنشان تنها اطالهی کلام است. با این حال در ادامهی همین یادداشت میخوانیم:
«نوچه پروری، یک آفت است. به چاپلوسی و بیشخصیتی دامن میزند. افرادی تحویل میدهد بیهویت و بیضابطه که میتوانند تناقضها را با وقاحت جمع کنند.»
آنچه در ادامه میتوان گفت اینکه نوچهپروری در همهی شئون سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، ورزشی و … اتفاق میافتد؛ اما در بحث هنر و ادبیات که جایگاه پرورش اخلاق است؛ بسیار دردناکتر از دیگر موارد شمرده شده ناگوار است. فکر کنید در یک رویداد ادبی یا هنری از یک نوچهی بیهنر یا بیادب قهرمانی بسازیم که میدانیم (و میدانند) شایستهاش نیست، اینجا دو اتفاق میافتد:
نخست؛ آنکه شایستهاش بود دچار سرخوردگی و خُسران خواهد شد و گاهی حتی ممکن است گوشهی انزوا بگزیند که در دهههای پشت سر نمونهی این دسته از اندیشمندان به وفور مشاهده شدهاند که برخی در گوشهیی منزوی دارفانی را وداع گفتهاند، بعضی مهاجرت کرده و عدهیی نیز همچنان در سکوت و گمنامی روزگار میگذرانند و خسارت آن به قطع و یقین بر فرهنگ وارد میآید.
دوم؛ بیهنرانی که چندی بر صدر مینشینند و قدر میبینند و البته ممکن است حتی همان موفقیتهای شمرده شده باعث رشد و ترقیشان شده و در مناصب بالاتر از طریق کارنادانی و فرهنگناشناسی ضربات مهلکی را بر بدنهی فرهنگ وارد کنند.
به هر ترتیب، آنچه در پایان لازم به اشاره است، اینکه sponsershipها یا همان حامیان مالی نیز ضربات مهلکتری بر اینگونه رویدادهای ادبی هنری وارد میآورند. تصور اینکه در جمعی ادبی دو کودک بیهنر به پشتوانهی اینکه خانوادهی متمولی دارند که از برگزارکنندگان حمایت مالی میکند؛ بیایند روی سن و دقایقی به شکل عجیبی متنهای ادبی بخوانند و بعد با همان شکل عجیب حاضران در سالن را به ادامهی برنامه دعوت کنند؛ احتمالا و صرفا به جهت رزومهسازی انجام میشود که آینده نشان خواهد داد اساسا چه میزان به کار فرهنگ و هنر خواهد آمد.
به دل گفت آنگه کک کوهزاد
ندارم چنین نوچه هرگز به یاد
- نویسنده : افشین معشوری
- منبع خبر : فصلنامه خردورز، شماره 4، تابستان 1402