در لاهیجان پتانسیل انتشار «روزنامه» هم وجود دارد*
در لاهیجان پتانسیل انتشار «روزنامه» هم وجود دارد*
مطبوعات مکتوب رقیب‌های قدری پیدا کرده اند و این موضوع فقط برای مطبوعات محلی نیست.  چندی پیش همه‌ی ما شنیدیم یک نشریه‌ی معروف خارجی  با تیراژ بالا تصمیم گرفت الکترونیکی  منتشر شود. این امر به یقین در سال‌های آینده به سراغ ما هم خواهد آمد؛ اما تا آن زمان تغییرات فاحش خواهد بود. بعضی از موارد دست ما نیست.

مرتضی میرحسینی

مرتضی میرحسینی/ رحمان رحمان‌پور لیلی، صاحب‌امتیاز و مدیرمسئول هفته‌نامه‌ی «صدای لاهیج» یکی از قدیمی‌ترین چهره‌های مطبوعاتی شهرستان [لاهیجان] ماست و از این‌رو مرور گوشه‌هایی از تجربیات شخصی‌اش، تصویر روشنی از وضعیت رسانه‌هاست.

رحمان‌پور؛  دانش‎ آموخته‌ی فیزیک دانشگاه کاشان است و هم‌چنین کارشناسی ارشدش را از دانشگاه مازندران اخذ کرده است. متاهل و دارای سه فرزند است و در مراکز آموزشی گیلان  فیزیک تدریس می‌کند.

سابقه‌ی او در مطبوعات چنان‌که در جاهای مختلف اذعان داشته است به سال‌های پنجم دبستان برمی‌گردد و بارها از  خاطره‌ی اولین مطلبی که در کیهان بچه‌ها به همت معلم‌اش چاپ شده، یاد می‌کند.

پیش از اخذ مجوز «هفته‌نامه صدای لاهیج» مقالات بسیاری از ایشان در اطلاعات، جوانان، سلام، خرداد، نشاط و نشریات استانی مانند خبر و نظر،کادح و گیلان امروز به چاپ رسیده است.

وی اولین شماره‌ی صدای لاهیج را در ۱۲ بهمن ۱۳۸۳ منتشر کرد.  انتشار مداوم و بی‌وفقه صدای لاهیج حکایت از همت او و  همسرش خانم «هاجر رمضانی» دارد که در تمام این سال‌ها با حمایت مداوم و همکاری پیوسته در سمت «سردبیر صدای لاهیج» در انتشار هفته‌نامه در کنار او بوده است.

هفته‌نامه‌ی صدای لاهیج در هشت صفحه، حاوی گزارشات و مقالات نویسندگان شرق گیلان و هم‌چنین با چاشنی مهم‌ترین خبرهای منطقه  روزهای دوشنبه در یکی از قدیمی‌ترین چاپخانه‌های استان، یعنی چاپخانه‌ی نخعی لاهیجان به زیور چاپ آراسته می‌شود.

شماره‌ی ۶۶۰ صدای لاهیج ۱۲ آبان ۱۳۹۹  خود را در پیشخوان کیوسک های روزنامه فروشی تجربه خواهد کرد و رکورد ماندگارترین نشریه‌ی شهرستان لاهیجان را دارد.

رحمان رحمانپور لیلی در این گفت‌وشنود به برخی از مسائل و معضلاتی که رسانه‌های چاپی با آن درگیرند، اشاره می‌کند که در ادامه می‌خوانید:

 

به نظر می‌رسد که چرخ رسانه‌های چاپی، به ویژه رسانه‌هایی که به جایی وابسته نیستند خوب نمی‌چرخد و حجم مشکلات، بسیاری از مدیران نشریات را از ادامه‌ی کار ناامید کرده است. شما با اتکاء به حدود ۱۶ سال مدیریت رسانه، چه تحلیلی از شرایط کنونی دارید؟

ابتدا خدمت خوانندگان محترم  سلام عرض می‌کنم. جا دارد همین ابتدا از مدیرمسئول جوان این نشریه‌ی وزین که چنین موضوع مناسبی را برای تهیه‌ی گزارش یا تحقیق انتخاب کردند، تشکر نمایم.

اما در مورد سوالی که مطرح نمودید؛ باید خدمت شما و خوانندگان محترم عرض کنم که مشکل اقتصادی  همواره در هر زمانی با نشریاتی که مستقل اداره می‌شوند، وجود داشته است؛ البته در سال‌های گذشته بنا به شرایط موجود، این مشکلات کمی قابل تحمل‌تر بود؛ اما این دوسال گذشته با رشد یک‌باره قیمت‌ها می‌بایست با درایت و سیاست نشریه را منتشر می‌کردیم.

اکثر نشریات یا صفحات را کم کردند یا نیرو را تعدیل کردند، تا صرفه‌جویی کنند، باشند و تعطیل نشوندکه البته پیامدش کاهش کیفیت و فقط ماندن بود.

باید خدمت خوانندگان محترم عرض کنم یکی دیگر از شرایط خاص برای مطبوعات مکتوب ورود یک‌باره «مطبوعات برخط و مجازی» و  ابزار هایی مانند «تلگرام و اینستاگرام» است که تمایل مردم را کمی به سوی مطبوعات مکتوب کاهش داده است و صد البته موارد دیگر هم به این روی‌کرد کمک کرده است.

تحلیل  این‌جانب این است که در آینده، نشریات مکتوب محدود خواهند بود و آن فراوانی دهه‌ی ۸۰ و نیمه‌ی اول ۹۰ را نخواهند داشت و اگر هم کمی خودخواهی و تاکید و اصرار در ماندن غیرضروری را کنار بگذاریم، باید نشریات مکتوب باشند؛ اما تعداد روزنامه‌ها و هفته‌نامه‌ها و فصل‌نامه‌ها  محدودتر و از لحاظ تعداد بسیار کم خواهند شد و  هریک رسالت خود را ایفا خواهند کرد؛ این دست اتفاقات همیشه با پیدا شدن ابزارهای نو در جامعه افتاده است.

تاکسی جای درشکه را گرفت و حمام‌های نمره جای حمام‌های سنتی قدیمی را، به هر حال باید خودمان را با ذائقه‌ی خوانندگان تغییر بدهیم و بازسازی کنیم، با توجه به نیاز جامعه پیش برویم  و صد البته حالا برای خداحافظی زود است و انتظار می‌رود با تغییر روش و تغییر در فرآیند انتشار که با همت همکارانم و وزارت ارشاد میسر است؛ این ماندگاری را حفظ و طول عمرش را بیشتر کنیم.

 

می‌دانیم که در بسیاری از کشورهای جهان، نشریات محلی هم در فرهنگ‌سازی و هم در اشتغال و اقتصاد نقش مهمی دارند، اما متأسفانه درباره‌ی کشور خودمان این گزاره چندان درست به نظر نمی‌رسد؛ حداقل آن بُعد اشتغال‌زایی، نگاه خودتان را درباره‌ی این ضعف بفرمایید.

واقعیت این است که  من کمی با گزاره‌ی اول  سوال  شما مشکل دارم، چرا که شاید «این ادعا که  نشریات محلی  نتوانستند تاثیری در فرهنگ‌سازی داشته باشند؛ تقریبا ادعایی غیرتحقیقی است« زیرا بسیار روشن است از دهه‌ی هشتاد که نشریات محلی فراوانی پیدا کردند و استان‌ها به این عرصه وارد شدند و نشریات محلی مجوز گرفتند؛ خیلی اتفاق مبارکی بود. اما از آن‌جایی که تعداد نشریات از نیاز پا فراتر گذاشت؛ مشکل آغاز شد. پدیده‌ی فراوانی و  «عدم نیاز نشریات محلی کاملا در مرکز استان» مشخص است.

این‌جا باید خدمت‌تان عرض کنم سال‌های اولی که صدای لاهیج شروع به کار کرد؛ اصلا حجم مطالبی که به دفتر می‌رسید باور کردنی نبود و همین انتظار هم می‌رفت. رفت و آمدها و مقالات و نامه و تماس  و ارتباط ادارات و سازمان‌ها با هفته نامه و مکاتباتی که از آن موقع باقی مانده، همه و همه نشان از این بود که سال‌ها در حق لاهیجان با این شناسنامه‌ی  ارزنده از داشتن یک نشریه که مقالات فرزندان‌اش را در آن چاپ کند و شاهد شکل‌گیری و پدیده‌ی  دیده شدن  کودک و نوجوان، جوان و یا هر سن سال دیگر باشد، کمی کوتاهی شده است.

در ابتدای دهه‌ی ۸۰ و اواخر دهه ۷۰ چند نشریه هم که ورود کردند؛ متاسفانه مشکل ساختاری داشتند و به عبارتی نتوانستند با انبوه مشکلات ماندگار باشند؛ اما باید یاد کنیم از دهه‌ی ۸۰ و دهه‌ی ۳۰ و۴۰ که نشریات «صدای بازار، فریاد و ….» که توانستند جایگاه خوبی پیدا کنند.

بعضی از موارد دست ما نیست. پیش از کرونا داشتن سیم‌کارت و موبایل با این فراگیری و حتی در دست گروه‌های سنی پایین  اصلا در خیال ما  هم نمی‌گنجید؛ اما به آمار توجه کنید! تمایل و نیاز مردم را به اندروید ببینید!  شرایط باعث شد  همه‌ی خانواده‌ها این ابزار را داشته باشند، هر چند در حال حاضر آن‌ها در حد سازماندهی ابزار ارتباطی هستند و در ادامه با داشتن این ابزارهاست که ما باید با توجه به ذائقه‌ی آن‌ها عمل کنیم 

صدای لاهیج هم اکنون جایگاهی ویژه در بین فرهنگ دوستان دارد و این موضوع از حجم مطالبی که به دفتر می‌رسد و یا تماس‌هایی که با گروه مرجع داریم، معلوم است. این امر که اقتصاد رسانه‌یی در نشریاتی مانند صدای لاهیج و…  تاثیر اشتغال و اقتصادی ندارد؛ برمی‌گردد به حالت خاص جامعه‌ی تورم زده و بیکار ما!  شما اگر به صفحات صدای‌لاهیج نگاه کنید؛ که حتما رویت کرده‌اید کم‌ترین تبلیغات را دارد. حالا از مسئولین بپرسید چند کانون تبلیغاتی در لاهیجان وجود دارد؟ و از طرفی سازمان‌ها و ادارات چقدر موضوع حمایت و عدالت در حمایت از مطبوعات را به اشتراک می‌گذارند؟

موضوع اقتصاد و اشتغال در کشور ما امری پیچیده است. انتظار خاصی نمی‌توانیم از یک نشریه‌ی محلی داشته باشیم؛ اما فرهنگ‌سازی و نیاز فرهنگی، برای بودن نشریات و تداوم آن‌ها یک ضرورت است و هر نشریه‌یی سهمی در این موضوع دارد، حتی از آن‌ها که تعطیل شدند هنوز رد پای «بام سبز   و  لاهیجان‌امروز و هفته‌نامه لاهیجان (که حالا فصل‌نامه شده)» وجود دارد و «صدای‌لاهیج» که بنا بر سال‌های حضورش جایگاه ویژه خواهد داشت و «خرد ورز و عطرشالیزار» که خیلی خوب توانستند بدرخشند

 

فکر می‌کنید -در چارچوب شرایط و امکانات فعلی کشور- چه تدابیری می‌توان برای بهبود وضع رسانه‌ها به طور عام، و نشریات چاپی به طور خاص به کار بست؟

با توجه به شرایطی که به‌وجود آمده، اولین چیزی که به نظر می‌رسد  ساماندهی نشریات و خارج شدن از این وضعیت است.  شاید سیاست وزارتخانه زمانی افزایش  رسانه‌ی مکتوب بوده و کم‌تر به کیفیت می‌پرداختند و یا سیاست به سوی اداره‌ی فردی و بدون وابستگی به نهاد رسمی مانند ارشاد بوده است؛  اما ظاهرا این سیاست جواب نداد و به تازگی نوعی فکر در این ساماندهی دیده می‌شود؛ از جمله  معلوم کردن وضعیت نشریاتی که تداوم انتشار ندارند.

در استان‌ها می‌توان بعضی از این نشریات را تجمیع کرد و با کمی از خود گذشتگی  نشریه را برای شهرستان بخواهند و برای منطقه‌ی خودشان تعریف کنند. برای بهبود وضع موجود، باید عوامل مدیریتی احساس ضرورت کنند که  برای جمعیت بیش از ۲۰۰ هزار نفری لاهیجان و حومه، حتما باید حداقل یک هفته‌نامه به سبک «صدای‌لاهیج» یا «خرد ورز»  و یک ماهنامه به سبک «لاهیجان» یا «عطرشالیزار» وجود داشته  باشد و باید در فکر بسته‌ی حمایتی آن‌ها هم باشند؛ اما متاسفانه اداراتی که حتی بر حسب نیاز خود باید در مطبوعات حضور داشته باشند؛ احساس رعایت عدالت ندارند و با عده‌یی بنا بر دلایلی خاص  همراه هستند که بحث در این زمینه در حوصله‌ی این مصاحبه نمی‌گنجد و این‌جانب هم علاقه‌یی به ورود به این موضوعات ندارم و آن‌ها را واگذار می‌کنیم به آن‌چه که می‌پرستند.

ماندگاری نشریات محلی می‌تواند با رویکرد به تجمیع و حمایت عدالت‌محور ادارات شهرستانی به شکل مفید ایجاد شود و صد البته  این خواسته، کهنه کتابی است  که سال‌ها در ادارات گم شده است و متاسفانه سیاست‌ورزی هم در این زمینه نمی‌بینیم .

صدای لاهیج شماره اول

اصولاً چرا فکر می‌کنید که شهر ما به نشریات چاپی نیاز دارد؟ و چرا خود شما، باوجود این همه مشکل و دردسر، باز هم‌چنان در این میدان باقی مانده‌اید؟

وجود نشریات چاپی فعلا در حد متعادل و با در نظر گرفتن ضرورت‌هایی که برای یک جامعه‌ی شهرستانی مانند لاهیجان تعریف شده، از حیث جمعیت یک ضرورت است. در معیارهای جمعیتی  شهرستانی مانند لاهیجان، حتما یک نشریه باید  وجود داشته باشد و سال‌ها در این زمینه کوتاهی شده است و با تعطیلی نشریه‌ی معروف صدای بازار، کسی بنا به دلایلی که یکی مقرون به صرفه نبودن کار در این زمینه بود؛ دنبال کار نرفت.

در اوایل دهه‌ی هفتاد هم امتیازی برای لاهیجان داده شد؛ اما با کمال تاسف به کار بلد ندادند و با وجود این همه تحصیل‌کرده‌ی ارتباطات و یا افرادی که در نشریات حضور مداوم داشتند و فضای مطبوعات را می‌شناختند؛ به اسم و قدرت امتیاز دادند.

از آن‌جایی‌که  هزینه بالا بود و  تحمل‌ها کم و برای همه چیز باید پول خرج می‌کردند؛ لذا با سابقه‌ی دو شماره انتشار نشریه را واگذار کردند. برای لاهیجان نه هفته‌نامه و دوهفته‌نامه؛  بلکه روزنامه با تعداد صفحات کم‌تر قابل تعریف است؛ چون همه‌ی فاکتور‌های جمعیتی و علمی را دارد.

اما موضوع دیگر که پیش‌تر خدمت‌تان عرض کردم «ثبت اندیشه، مرام و فعالیت قشری از گروه مرجع شهرستانی» در یک منطقه است. این قشر باید دیده شوند. ما بالغ بر ۶۰ نفر نویسنده و افرادی که با میزان دغدغه‌ی بالا در این منطقه رصد کردیم. دختر خانمی شاعر باید ماه‌ها انتظار بکشد تا شعرش در یک نشریه‌ی استانی یا کشوری چاپ شود. نخبگان محلی حق دارند با نوشتن دیده شوند  و با جامعه هماوردی کنند.

تاکسی جای درشکه را گرفت و حمام‌های نمره جای حمام‌های سنتی قدیمی را، به هر حال باید خودمان را با ذائقه‌ی خوانندگان تغییر بدهیم و بازسازی کنیم، با توجه به نیاز جامعه پیش برویم  و صد البته حالا برای خداحافظی زود است

آیا به نظر شما اگر صدای‌لاهیج و خرد ورز و ماهنامه‌ی لاهیجان حذف شوند؛ این عزیزان تا چه حد  به استان یا نشریات سراسری روی می‌آورند و چه میزان  رو به خاموشی خواهند رفت؟  من در سال‌هایی که عشق نوشتن داشتم؛ بارها مطلب برای نشریات می‌دادم و هنوز در انتظار چاپ هستم. آن‌ها هم نمی‌توانند بار این همه مطالب را به دوش بکشند. پس می‌بینیم وجود نشریات هنوز ضرورت دارد و باید باشد و در الگو و متد جهانی تعریف شده است؛ اما با برنامه و نه با رهاسازی به بهانه‌ی خودگردانی.

 

یکی از انتقاداتی که گاهی از گوشه و کنار شنیده می‌شود؛ این است که برخی از کسانی که وارد کار رسانه و مطبوعات می‌شوند «شخصیت» این کار را ندارند و بایدها و نبایدهای اخلاقی و حرفه‌یی این حوزه را نمی‌شناسند. خود شما چقدر این نقد را درست می‌دانید؟ و اساساً این «شخصیت» چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

ادامه‌ی کار در  رسانه و پرداختن به این موضوع همان‌طور که می‌دانید امری آسان نیست و اولین موضوع در ورود به فضای مطبوعات؛ داشتن دغدغه و دانش ارتباطات است. باید اهل درد باشید.  باید فکری داشته باشی که خواستار ترویج‌اش باشی.  یا دوست داری خدمت کنی و با رسانه و داشتن یک جریده می‌خواهی این خدمت را عیان کنی.

اما در این بین پیش می‌آید کسانی که بداخلاقی می‌کنند؛ چرا که  این شغل و صنف هم مثل سایر صنوف است. یکی زیاده‌خواه است و یکی کمی در نداشتن تحمل بی‌قراری می‌کند و یا با گرفتن   امتیاز فکر می‌کند باید تمام ساختار را به هم بزند. اما نباید فراموش کنیم طیف افرادی که به فضای مطبوعات روی‌کرد دارند؛ اکثرا  تفکر انتقادی دارند و کمی حساس‌اند و این امر هم تا حدی طبیعی است که کم کم متعادل می‌شوند و صد البته از دیرهنگام مطبوعات در جامعه این رد پا را داشته و این طبیعت و عادت و رفتار انتقادی و یا فکر این‌که روزنامه و مطبوعات همیشه باید تندنویس باشند،  در جامعه تزریق شده است که بر می‌گردد به رفتار مطبوعات در دوران مشروطیت؛ اما من یقین دارم اعتدال بهترین روش است .

رعایت نکردن اخلاق مطبوعاتی و رسانه‌یی  سبب حذف مطبوعات از زمینه‌ی اجتماع می‌گردد.  شاید حضور ظاهری داشته باشد؛ اما قلبی را نمی‌تواند به‌دست آورد و تسخیر کند.

 

فارغ از بدبینی یا خوشبینی، و با در نظر گرفتن واقعیت‌های موجود در اقتصاد رسانه‌ها، آینده‌ی مطبوعات (به ویژه مطبوعات محلی) را چگونه می‌بینید؟

همان‌طور که خدمت‌تان عرض کردم صد البته مطبوعات مکتوب رقیب‌های قدری پیدا کرده اند و این موضوع فقط برای مطبوعات محلی نیست.  چندی پیش همه‌ی ما شنیدیم یک نشریه‌ی معروف خارجی  با تیراژ بالا تصمیم گرفت الکترونیکی  منتشر شود. این امر به یقین در سال‌های آینده به سراغ ما هم خواهد آمد؛ اما تا آن زمان تغییرات فاحش خواهد بود. بعضی از موارد دست ما نیست. پیش از کرونا داشتن سیم‌کارت و موبایل با این فراگیری و حتی در دست گروه‌های سنی پایین  اصلا در خیال ما  هم نمی‌گنجید؛ اما به آمار توجه کنید! تمایل و نیاز مردم را به اندروید ببینید!  شرایط باعث شد  همه‌ی خانواده‌ها این ابزار را داشته باشند، هر چند در حال حاضر آن‌ها در حد سازماندهی ابزار ارتباطی هستند و در ادامه با داشتن این ابزارهاست که ما باید با توجه به ذائقه‌ی آن‌ها عمل کنیم  و شاید هم به وسیله همین ابزار‌های برخط باید در کنارشان باشیم؛ اما تا آن زمان چند سالی وقت داریم.

 

اگر حرف ناگفته‌یی باقی مانده است، بفرمایید.

حرف نگفته از طرف اهل مطبوعات زیاد است و در این سال‌ها سختی فراوان بود و همراهی افراد با ما هم مثال زدنی، نمی‌خواهم کلیشه‌یی این پرسش را پاسخ بدهم و این که چقدر در این راه هزینه‌ی فکری، مالی، وقت و زمان کردیم؛ بماند.

در یک نوشتاری دیگر  اما بسیاری از نیازهای هفته نامه را با کم کردن نیاز خانواده بر طرف کردم. در این راستا، به این‌جا رساندن صدای‌لاهیج فقط کار من نبود، همسرم به عنوان یک یاور خستگی‌ناپذیر و فرزندانم  فواد، فرهنگ و فرهان همواره کمکم کردند.

همین‌جا از «سرکار خانم سردبیر هاجر رمضانی» کمال تشکر را دارم. دوستان خوبم و نویسندگان سخت‌کوش و همراه صدای لاهیج همیشه در انتشار هفته‌نامه به‌عنوان یک تیم همراه من بودند؛ از همه‌ی این عزیزان که مقالات ثابت، حتی تک مقاله برای ما ارسال نمودند، تشکر می‌کنم.

تشکر می‌کنم از دو عزیزی که این سال‌ها از صدای‌لاهیج حمایت کردند. جناب «مجید نقیبی؛ مدیریت محترم مبل نقیبی» و «سرکارخانم میمنت منجمی؛ مدیریت محترم خانه کتاب» و هم‌چنین از آقای علی نخعی؛ مدیریت محترم چاپ نخعی لاهیجان»  و لیتوگرافی همراهان تشکر فراوان دارم که این سال‌ها ما را تحمل کردند و با سردی جیب ما ساختند.

از همراهان همیشگی من آقایان  «شهباز جهانگیری» و  «غلامحسین چایکار» و «خانم کهنسال» و همه‌ی توزیع کنندگان مطبوعات تشکر فراوان دارم و جا دارد ادعا کنم یک کار تیمی ما را به این زمان رسانده و از شما مجددا تشکر می‌کنم که این فرصت را برای ما فراهم نمودید که با مخاطبین ارتباط برقرار کنیم.

*-تیتر گفت‌وگو انتخاب«سردبیر تیترما» از متن مصاحبه است.

 

  • منبع خبر : فصلنامه لاهیجان