خاموشیِ «خدمت‌گزارِ خاموش» فوتبال ایران 
خاموشیِ «خدمت‌گزارِ خاموش» فوتبال ایران 
برای نسل امروز جالب است که بدانند کشف بزرگ پرویز ابوطالب بعد از انقلاب کدام بازیکن بوده است. او بعد از انقلاب هم مربی تیم جوانان شد و فرهاد مجیدی را او کشف کرد نه دیگری... پرویز ابوطالب بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین خدمت‌گزاران خاموش فوتبال و باشگاه‌‌داری در ایران خصوصاً باشگاه استقلال بود.

باشگاه استقلال (پیش از انقلاب:تاج) یکی از اصیل‌ترین یاران خود را از دست داد. پرویز ابوطالب متولد ۱۳۲۱در ۷۸ سالگی به دیار باقی شتافت. پرویز ابوطالب؛ خاموشیِ «خدمت‌گزارِ خاموش» فوتبال ایران

پرویز ابوطالب

از آنجا که در «ویکی‌پدیا» و حتی در خبر برخی خبرگزاری‌ها درباره او اشتباهات متعددی را مشاهده کردم، در این نوشته هم یادی می‌کنم از این چهرۀ با‌شخصیت و فرهنگ‌ساز و الگو در فوتبال و باشگاه‌داری در ایران و هم از این رهگذر آن اشتباهات را یادآور می‌شوم تا اطلاعات نادرست، ثبت نشود.

از جمله این که آمده است سرمربی تیم راه‌آهن بوده در حالی که برادر او – امیر ارشد ابوطالب- سرمربی راه‌‌آهن بوده نه پرویز. یا این که او هیچ‌گاه سرمربی «تاج» نبوده اگر چه یار همیشگی باشگاه بوده است.

قبل از انقلاب کلا تنها چهار نفر سرمربیگری تاج را بر عهده داشته‌اند: علی دانایی فرد، محمود بیاتی، رایکوف و جکیچ. یا غلط دیگر این که او مربی تیم ملی بوده حال آن که جوانان درست است.

هنگامی که باشگاه دوچرخه سواران (با نام ‌بعدی تاج) تاسیس شد و می‌خواست فوتبال خود را توسعه دهد مانند باشگاه شاهین زیر مجموعه‌هایی برای تیم اصلی تشکیل دادند و بدین ترتیب تیم‌های بی (B)و سی(C) زیر نظر سازمان تاج شکل گرفتند به اضافه تیم دیهیم و تیم نگهبان که بعدها نام آن افسر شد.

دلیل این کار این بود که می‌خواستند از نونهالی بازیکنان را با فرهنگ و مکتب خود آشنا کنند و از سوی دیگر نه می‌شد به تیم اصلی به سادگی‌ها راه یافت و نمی‌خواستند این بازیکنان رها شوند.

پرویز ابوطالب که از یک خانواده کاملاً فوتبالی و از بدو تاسیس یک تاجی اصیل بود. در آن زمان بزرگانی مانند بیوک جدیکار، محمود بیاتی، پرویز کوزه کنانی و دیگرانی که آنها نیز با مهارت بودند فیکس بازی می‌کردند و او به تیم دیهیم رفت و در آنجا بازی کرد.

بعد از چند فصل چون شخصیت «مدیر»ی داشت پرویز خسروانی پیشنهاد داد تیم فوتبال دیهیم زیر مجموعه سازمان تاج هم به طور کامل به او سپرده شود و در آن زمان در اتفاقی نادر همزمان سرمربی، کاپیتان و بازیکن تیم هم شد همانند عباس کرد‌نوری در تیم نگهبان (افسر).

پرویز ابوطالب جزو تحصیل کرده‌ترین فوتبالیست‌ها بود. او از سال ۴۴ در تیم دیهیم همزمان سرمربی، کاپیتان و بازیکن بود. بعد از خود او نیز کاپیتانی و مربی‌گری به مهدی ابوطالب برادر کوچک‌ترش رسید.

در سال ۱۳۵۲ در کلاس بین‌المللی که دتمار کرامر مربی بزرگ آلمان و فیفا و مربی بایرن مونیخ (با سابقه ۳ قهرمانی در جام باشگاه‌های اروپا) در تهران برگزار کرد در جایی که حسن حبیبی شاگرد اول آن شد او به همراه فریدون عسگرزاده، عباس رضوی، باقر سپهسالاری، احمد خداداد، ناصر ابراهیمی، محمود یاوری و بهمن صالح‌نیا شاگرد ممتاز کلاس دتمار کرامر شد.

اولین بار که نام پرویز ابوطالب به گوش‌ها خورد به عنوان بازیکنی تکنیکی بود در بازی شاهین- دیهیم. وقتی تکنیک خود را رخ کشید مسعود برومند را خوش نیامد و برخورد فیزیکی با او کرد اما پرویز ابوطالب بسیار مودبانه پذیرفت و صحنه را ترک کرد و کوچک‌ترین درگیری با بزرگ‌تر خود ایجاد نکرد و سرش را پایین انداخت.

تیم دیهیم بازیکنان بسیاری به فوتبال معرفی کرد. منصور رشیدی را در نوجوانی از تاج آبادان به دیهیم تهران آورد و او به بالاترین سطح دروازه‌بانی ایران رسید.

پرویز ابوطالب دروازه‌بان شناس بسیار خوبی هم بود. به طوری که در دوران مربی‌گری دیهیم، سه دروازه‌بان او- منصور رشیدی، حسین قره خانلو و اکبر کزازی -‌ دروازه‌بان‌های سطح بالایی بودند اما یک به یک به آنها بازی می‌داد و نوبتی. آن موقع این گونه نبود که یک دروازه‌بان را به عنوان دروازه‌بان اول بشناسند و دیگری دروازه‌بان دوم باشد. مگر اینکه کیفیت دروازه‌بان بسیار متفاوت باشد همانند ناصر حجازی که استثنا بود. منصور رشیدی به تاج رفت، حسین قره خانلو به پرسپولیس پیوست و اکبر کزازی به راه آهن.

در سال ۱۳۵۱ کامبیز آتابای -رئیس فدراسیون فوتبال ایران- تصمیم به برگزاری مسابقات نیمه حرفه‌ای جام تخت جمشید به صورت رفت و برگشت گرفت و اعلام کرد از هر باشگاه فقط یک تیم می‌تواند شرکت کند.

تیم‌ دیهیم البته اسم پله را برای خود انتخاب کرد (در سال ۱۳۵۱ تیم معروف سانتوز که به همراه پله مروارید سیاه فوتبال جهان و به دعوت باشگاه تاج به ایران آمد و در حضور پرویز ابوطالب و پرویز خسروانی و پله نام باشگاه دیهیم به پله تغییر پیدا کرد و همان زمان نیز نام تیم نگهبان به تیم افسر).

دو تیم پله و افسر حق شرکت در این مسابقات را نداشتند و به همین خاطر این دو تیم در مسابقات باشگاه‌های تهران شرکت می‌کردند.

نکته جالب اینکه برای مسابقات این دو تیم نیز تماشاگران طرفدار تاج در استادیوم حضور پیدا می‌کردند. این رویکرد که یک تیم بزرگ تیم های دو و سه داشته باشد در حال حاضر در تیم‌های بزرگ دنیا همانند بایرن مونیخ و رئال مادرید با جدیت اجرا می‌شود و بازیکنان خود را از کودکی و نونهالی زیر نظر می‌گیرند اما در مسابقات دسته‌های خود حتی اگر مقام اول را نیز کسب کنند صعود نخواهند کرد و اگر بازیکن بزرگی پیدا کنند آن بازیکن را آرام آرام به تیم اصلی می‌فرستند.

دیهیم و افسر زیرمجموعه باشگاه تاج بودند اما برای خود ردیف بودجه‌ای جدا داشتند و سازمان‌هایشان، زمین‌های فوتبال‌شان و همه چیز آنها هر چند آماتوری بود، جدا بود و در رشته‌های دیگر نیز فعالیت می‌کردند. به عنوان مثال تیم والیبال بانوان تاج بسیار قوی بود. کاپیتان این تیم (خانم پری فردی) کاپیتان تیم ملی نیز بود و در آن زمان والیبال بانوان را بسیار رونق بخشیده بودند.

در سال ۴۸ رایکوف همزمان مربی تیم ملی ایران و تیم جوانان بود و هنگامی که به تیم تاج آمد پرویز ابوطالب ۳ دوره سرمربی تیم جوانان ایران شد و بهترین بازیکنان را تحویل فوتبال ایران داد. شاگردان پرویز ابوطالب در سال ۱۳۵۱ در شهر بانکوک – یکی از مهم‌ترین مسابقات جوانان آسیا – مسابقاتی که مستقیماً پخش می‌شد- به مقام سوم رسیدند.

تیمی که دروازه‌بان آن حسین راغفر (که هم اکنون کارشناس اقتصادی بنامی شده و به عنوان استاد اقتصاد با تخصص خط فقر شناخته می‌شود) و بازیکنانی چون جواد الله‌وردی، عباس نوین روزگار، حمید سه برادران، اسماعیل حاج‌رحیمی‌پور، علیرضا عزیزی، علیرضا خورشیدی، جهانگیر فتاح و مسعود مژدهی نیز بودند. تیمی بسیار قوی که مسابقات را با تسلط کامل می‌بردند اما در مسابقه نیمه نهایی در برابر تیم قدرتمند اسراییل پیروز نشدند.

در حالی که داور یک گل بسیار زیبا را که حتا بعد از برخورد به دو تیر به دروازه رفته بود، نپذیرفت. یک بر صفر بازی را واگذار کردند و در رده بندی با بردن تایلند به مقام سوم رسیدند. (در آن زمان مردم همین حساسیت کنونی در مقابل عربستان را درباره اسراییل داشتند و دوست داشتند حتماً ببریم).

در سال ۱۳۵۴ هنگامی که باشگاه‌های تهران کاملاً از رونق افتاده بود و جام تخت جمشید مهم‌ترین جام بود طی پیشنهادی به جای حضور در باشگاه تهران تصمیم به برگزاری لیگ‌های جوانان نوجوانان و نونهالان باشگاه‌های تهران گرفتند.

بدین ترتیب باشگاه پله و افسر منحل شد و پرویز ابوطالب کل تیم پله یا همان دیهیم را به تیم بوتان منتقل کرد و بعد از انقلاب نیز این تیم ادامه حیات داد.

کلا ابوطالب یک تاجی اصیل بود. خانواده او نیز یک خانواده کامل فوتبالی .برادر بزرگش امیر ارشد ابوطالب که بازیکن بزرگی نیز بود سرمربی تیم راه‌آهن بود و بازیکنان بزرگی را تحویل فوتبال ایران داد: بازیکنانی همچون بهتاش فریبا، کریم غیاثی، حافظ طاحونی، محمود صادقی و حسین راغفر.

با اینکه دو برادر دیگر پرویز و مهدی از اول تا به انتها در باشگاه تاج بودند و خدمت کردند، هنگامی که که نام این تیم بعد از انقلاب ۵۷ به استقلال تغییر پیدا کرد کوچک‌ترین سهم‌خواهی نکردند و در مصاحبه‌های گوناگونی گفته بودند تنها وظیفه خود را انجام دادیم و هرچه داریم از این باشگاه است. عباس کرد نوری نیز که هنوز در قید حیات است و خداوند عمر او را دراز کند با چنین دیدی ادامه داد.

هرچند که یک بار بعد از انقلاب مدیرعامل و درواقع اولین مدیرعامل باشگاه تاج (استقلال) بعد از انقلاب شد اما بدون حاشیه بعد از مدتی پست خود را واگذار کرد.

برای نسل امروز جالب است که بدانند کشف بزرگ پرویز ابوطالب بعد از انقلاب کدام بازیکن بوده است. او بعد از انقلاب هم مربی تیم جوانان شد و فرهاد مجیدی را او کشف کرد نه دیگری.

ابوطالب و عباس کردنوری و بسیاری برای باشگاه استقلال کنونی تلاش کرده‌اند اما نامشان به آن اندازه که باید در سر زبان‌ها نبوده و بیشتر حرفه‌ای‌های فوتبال می‌شناسند‌شان و از این رو در عین احترام به مرحوم منصور پورحیدری که برخی برای او از لقب «پدر» نیز استفاده می‌کنند می‌توان گفت در واقع میوه زحمات اینان را چیده‌اند. این جمله آخر را به قصد نادیده انگاشتن خدمات منصورخان نیاوردم.

از آن رو بود که یادمان باشد «خدمت‌گزاران خاموش» را نیز باید یاد کرد و اگر در مقابل چشم‌ها و در رسانه‌ها یا در هیاهوها نبوده‌اند نباید به بوته فراموشی سپرده شوند. پرویز ابوطالب بی‌گمان یکی از برجسته‌ترین خدمت‌گزاران خاموش فوتبال و باشگاه‌‌داری در ایران خصوصاً باشگاه استقلال بود. یادش گرامی و خدایش بیامرزاد…

  • نویسنده : امیر حسن خدیر
  • منبع خبر : عصرایران