یادداشتی بر «طنین کومه باران» سرودهی احمد خویشتندار لنگرودی؛ ترانه از در و دیوار خانه میبارد
نگاهی به «آهو» داستان عاشقانهی هادی غلامدوست آنکس که نه آدمیست، گرگ است*
دربارهی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمیتوانید از گهوارهام جدا کنید
نقدی بر مجموعهداستان «شال سرخ» نوشتهی «شمیم مهرزاد»
«شمیم مهرزاد» توانسته است با تحقیق، کسب اطلاعات دقیق و نزدیکشدن به تجربیاتِ زیستی شخصیتهای قصه به جهانبینی درست و موشکافانهای از دنیای آنها برسد و همین امر، شخصیتهای قصههای او را از تیپ خارج کرده و به واقعیت نزدیک میکند.
داستانهایی به مثابهِ محاکمهی تقدیر*
شمیم مهرزاد نشان داده است، جرات نوشتن و انتشار آن را دارد که باارزش است و اولین قدم محکم را برداشته است. نویسندگان جوان باید بدانند، هر داستانی که مینویسند حتی شده ۳۰ بار باز نویسی کنند. آنقدر آرایش و پیرایش کنند که برای ویراستار کاری باقی نماند.
رضا رویگری در آسایشگاه سالمندان/ چه بدکرداری ای چرخ!
رضا رویگری تنها یک جزء ضعیف از بدنهی سینماست که سالها با نقشهایش برای ما ایرانیها خاطرهسازی کرده است.
یک یک مردم ایران هم «حق» دارند و هم «لیاقت» که حال دنیا را ببرند
کسانی که با سیاست های نادرست خود، مردم را حسرت به دل این موارد کرده اند، حق ندارند بیش از آنچه برای مردم عملاً منع کرده اند، برخوردار باشند.
نگاهی به «مجموعه داستان شال ِسُرخ» نوشتهی شمیم مهرزاد
شمیم مهرزاد، در این داستانها ضمن روایت فقر و تنگدستی و فلاکتی که بخشی از افراد جامعه با آن روبهرو هستند و آنها را زیر فشار ظالمانهی خود له میکند؛ به هیچوجه قصد تطهیر و تبرئه کردن آنها را ندارد و با بیرحمی و صراحت تمام، به پلشتیهای آنها نیز، اشارههای روشن و آشکاری دارد.