با حضور علاقهمندان و دوستداران ادبیات؛ مجموعهشعر «بیتوترین نقطهی جهان» نقد و بررسی شد
انتشارات یانا اعلام کرد؛ «ماه نزدیک بیمارستان» در لنگرود منتشر شد
با بدبختیشان عکس یادگاری میگیریم
این بچهها گم شدهاند. گم شدهاند میان سرچ هر روز گوگل، گم شدهاند میان خبرهای داغ اختلاس، گم شدهاند میان هشتگ حمایت از تتلو، گم شدهاند میان عکسهای بازیگر سینما با دوستپسر جدیدش، آنها میان امیال ما گم شدهاند.
کولی
سکّهای توی کاسه چرخید و صدایش بلند شد. هم چنان باران بود و باد و آفتاب. با مردمی سرگردان و پایانه! کولی خیسِ باران بود. نور آفتابِ گذری که به او میخورد، اندامش مانند موهای خیسش میدرخشید. النگوهای ریزِ چندتاییاش نیز برق میزد و صدا میداد.
ماندلای درون و آپارتاید پیرامون
باید مادر باشی تا بفهمی، نه فقط مادر برای فرزند، مادر برای طبیعت تا وقتی عزیزت را تکه تکه میکنند، دلت آتش بگیرد، دلت بسوزد، تا بفهمی رنج از دست دادن را، تا وقتی کسی بگوید حالت چطور است، آرام زمزمه کنی:
انسان فاقد آگاهی و شعور فقیری حقیر است
جامعه باید دقیقا بداند که در کجای جهان قرار گرفته است و چقدر میتواند به جایگاهاش مطمئن باشد و چه نقشهیی برای ارتقا درآینده دارد و به کجا میخواهد برسد.
محدودهی جشن تولد ملودی
سروکلهی پیر مردی با راه رفتن الاکلنگی در سرازیری پیداشده بود. با هر قدمی که برمیداشت انگار ذره ذره زندگی را مزه مزه میکرد. کلاه دستباف سرش بود. پیرمرد به چراغ راهنمایی رسیده بود. جلو و عقب میرفت و کانتینر را ورانداز می کرد. گفت: «میخوام برم لیالستان. میخوام سوار مینیبوس بشم.»