به تعداد انگشتهای یک دست بازیگر زن در لنگرود نداریم
گفتوگو: افشین معشوری- فرامرز محمدیپور
اشاره: هنر تئاتر و به تبع آن هنرمندان این رشته همواره از آسیبپذیرترین مقولههای هنری کشور است، نشریهی لنگرود فردا در شمارهی ۵۵ (اردیبهشت ۱۴۰۰) سراغ «حجت صفاریان» هنرمند لنگرودی که سالهاست در حوزهی تئاتر فعالیت دارد، رفته و پای درد دلهایاش نشستهاست. گفتوشنود لنگرودفردا را با این هنرمند میخوانیم.
سپاس از این که در گفتوشنود با ما شرکت میکنید؛ در ابتدا کمی از خودتان بگویید.
حجت صفاریان هستم. متولد ۱۳۳۴ و تئاتر را جسته و گریخته از سال ۱۳۵۵ شروع کردم و از سال ۱۳۶۹ با تاسیس انجمنهای نمایش سراسری کشور به طور جدیتری پیگیری کردم. دو دوره عضو هیئت امنای «انجمن نمایش لنگرود» بودم و در حال حاضر نیز جزو هیئت مدیرهی خانهی تئاتر گیلان و نمایندهی مرکز هنرهای نمایشی در لنگرود هستم.
میخواهیم گزارش عملکرد کوتاهی از گذشته تا کنون از تئاتر لنگرود به ما بدهید تا با توجه به آنچه میگویید؛ کمی به مقولهی آسیبشناسی تئاتر در لنگرود بپردازیم.
تاریخچهی تئاتر لنگرود به حدود سال ۱۳۳۲ برمیگردد. یعنی بعد از کودتا که توسط مرحوم آزموده و مرحوم جودی شکل میگیرد. ریشهی تئاتر هر شهرستانی به فرهنگ همان شهر بازمیگردد. چون شهر ما لنگرود به شهر «بافرهنگها» معروف بود، نطفهی تئاتر از همان زمان در این شهر بسته شد؛ اما بعدها رو به افول گذاشت و با رونق تئاتر در کشور، دوباره در لنگرود هم رونق میگیرد و میراثدار آقایان آزموده و جودی، استاد من داوود اسماعیلی جوادی –که عمرش بلندباد- بودند که اولین دورهی کلاس آموزشی تئاتر را سال ۶۹ در انجمن بنا گذاشتند.
ایشان در دههی ۴۰ آثاری را روی صحنه برده بودند که هنوز هم در تئاتر گیلان نتوانستند تکرارش کنند. آثار بسیار گرانبهایی مانند ژاندارک، مردههای بیکفن و دفن، مسخ کافکا و … را با امکانات آن زمان روی صحنه بردند که بعد از او شاگرادانی مانند «مسعود کهالی مقدم» بودند که در گروه «واخوب» راهشان را ادامه دادند.
اما شکوفایی تئاتر لنگرود در دههی ۷۰ بود که ما در جشنوارههای کشور حاضر میشدیم و بچههای ما در عرصههای دانشگاهی هم حاضر شدند و همینطور ادامه پیدا کرد تا الان که خدمت شما هستم؛ بسیاری از این بچهها در دانشگاههای کشور تدریس میکنند.
اگر بخواهید تئاتر لنگرود را دورهبندی بکنید به چند دوره تقسیم میکنید؟
این کار بسیار سختی است. نمیشود آن را به صورت دورهیی دنبال کرد، چون بسیاری بودند که آمدند دورهیی کار کردند و از آنجا که نمایش یک حرفه محسوب نمیشود، رفتند دنبال زندگیشان، تئاتر در جامعهی نوعی احساس دورنی است که اعتیاد بالایی دارد.
پس ادامهی همان دههی ۷۰ را دنبال میکنیم، بعد چه اتفاقی افتاد؟
در اواخر دههی ۷۰ و به طور کلی دههی ۸۰ جشنوارهیی در سطح کشور نبود که ما حضور پیدا نکنیم.
این ما که میگویید گروههای لنگرودی منظور شماست؟
بله
مشخصا چه گروههای فعال بودند؛ اگر خاطرتان هست با اسم گروه و افراد بگویید.
یک انجمن نمایشی در دورهی آقای منتظری توی ارشاد تشکیل شد که بازیگران از آن طریق بیمهی تامین اجتماعی شده بودیم، همین دلخوشی کوچک تحولی در تئاتر کشور ایجاد کرد، نه فقط در لنگرود، یعنی انجمنها فعال شدند و بودجهی کمی هم تزریق میکردند. شما نمیتوانید به تئاتر شهرستان بهعنوان یک تئاتر حرفهیی نگاه کنید. نه فقط تئاتر، ادبیات ما هم همین است.
شما ببینید هر شاعری که از لنگرود رفت و وارد انجمنهای بزرگتر شد، در کشور سری بین سرها در آورد، تئاتر هم همین است. همین آقای «مهدی هاشمی» در لنگرود درس خواند و تئاتر را با آقای داود جوادی آغاز کرد و رفت تهران آنجا ادامه داد و شد «مهدی هاشمی»
میخواهم این را بگویم که در دههی ۷۰ و ۸۰ به دلیل تشکل تئاترییی که داشتیم؛ در سطح کشور موفق بودیم. چون سالانه جشنوارههای متعدد برگزار میشد و جوایزی زیادی اهدا میشد و همچنین کتابها و جزوههایی که در این باره منتشر میشد، باعث تشویق و ترغیب و رشد علاقهمندان به تئاتر شد. به همین دلیل من موفقترین دورهی تئاتر را در لنگرود همان سالها میدانم؛ اما ازسال ۸۸ به این سو ما تککارهای موفق داشتیم.
توی همان دورهی موفق که گفتید؛ چه گروههای تئاتری در لنگرود تشکیل شد؟ منظورم گروههایی است که رسما ثبت شده باشند و ارشاد به رسمیت بشناسد!
از سال ۱۳۹۰ انجمنهای نمایشی سراسر کشور منحل شد. چون دستاندرکاران معتقد بودند اگر گروههای تئاتر تشکیل شود موفقیتآمیزتر خواهد بود. ما در لنگرود ۳ گروه داریم که تشکیل شد. گروه سکوت که من تشکیل دادم. دومی گروه شوروم که موسساش صادق عابدینی بود. گروه دیگر هم اهورا بود که متاسفانه از تهران به رسمیت شناخته نشد و توسط عبدالله بهادری تاسیس شده بود.
پیش از اینکه ادامهی بحث را دنبال کنیم؛ انجمن نمایش کشور چرا منحل شد؟
این انجمن تمام مراحل قانونی را طی کرده بود و حتی قوهقضاییه هم تاییدش کرد؛ ظاهرا وامهایی گرفته شده بود که مشخص نشد صرف چه کارهایی شد. البته گروههایی نمایشی باد درجههای الف، ب وجیم برای هر کاری که اجرا میکردند به ترتیب ۳ میلیون، دو میلیون و یک و نیم میلیون بودجه میگرفتند؛ اما موضوع انحلال بازمیگردد احتمالا به همان وامهایی که عرض کردم.
چه باید کرد؟
تا زمانی که ما تئاتر را به عنوان شغل نشناسیم، وضعیت تئاتر کشور همین است. وقتی ما در مدرسهتئاتر که در کاشان است دیپلم میگیریم و در دانشگاه هنر لیسانس و فوقلیسانساش را میگیریم و میرویم سوربن فرانسه دکترای همین رشته را میگیریم، پس این یک شغل است.
با توجه به اشارهی شما به موفقیت دههی ۷۰ و ۸۰ فکر نمیکنید تئاتر در حضور گروههای فیلمساز مثل کیومرث پوراحمد، کامبوزیا پرتوی، وحید نیکخواه و دیگران در لنگرود و معرفی بازیگران لنگرودی نقش داشته است؟
برگزاری جشنواره یکی از اهدافاش شناسایی استعداد در تئاتر کشور بود. مثلا از شرایط جشنوارههای یک این بود که اگر نویسنده اهل لنگرود بود، امتیاز داشت. شرایط دیگر این بود که اگر نمایشنامهیی در جای دیگری از کشور اجرا شده بود، حق شرکت نداشت. همین باعث میشد ما که در لنگرود بودیم از کسی خواهش کنیم که بیاید برایمان نمایشنامه بنویسد. مثلا در سال ۷۵ من در اولین دورهی تئاتر آتشکار اصفهان شرکت کردم و عجیب اینکه بازیگر ۱۳ سالهی من در بین ۱۸ گروه نمایشی حرفهیی و نیمهحرفهیی کشور رتبهی سوم را گرفت.
اسم ایشان چه بود؟
خانم «مهرانه بهنهاد» که الان هم دارند کار میکنند و شما میشناسید. در خود جشنواره فیلمسازانی بودند که پیشنهاد میدادند ایشان در کارهایشان بازی کنند و ما هم بر اساس سابقهشان نظر میدادیم. یعنی بیتاثیر نبود آن فیلمسازهایی که آمدند اینجا فیلمشان را ساختند. یعنی وقتی شما در جشنوارهیی شرکت میکنید؛ آنجا اهالی فیلم و سینما میآیند گروهها را میبینند و مثلا میگویند این گروه برای لنگرود و این بازیگر خوب از لنگرود است و بر این اساس تاثیر میگیرند.
در شرایط کنونی اگر بخواهیم مقایسهکنیم چه؟ چرا الان نمیتوانیم از لنگرود در سطح کشور بازیگر داشته باشیم؟
الان تقریبا در همهی کشور همین است. وقتی آمدیم انجمن نمایش را منحل کردیم و بعد گروههای نمایشی را تشکیل دادیم، باید فکر اینجا را هم میکردیم که انجمن نمایش کلاسهای آموزشی و ورکشاپ برگزاری میکرد و بازیگران در آن شرکت میکردند. حالا این بچههایی که در گروهها عضو هستند؛ کجا باید آموزش ببینند؟!
آمدند و گفتند آموزشگاه آزاد هنری تاسیس کنیم! قصد توهین به کسی را ندارم؛ اما صراحتا بگویم ماحصل خروجی آموزشگاههای هنری چیزی نیست که باید باشد. آیا در پایان یک دوره کلاس آموزش نمایش که گاهی تا ۱۰۰ نفر میشوند؛ باید حداقل دو نفر خروجی داشته باشد؟ خب وقتی ندارد یعنی موفق نیست. چرایش را الان میگویم.
ادارهی فرهنگ و ارشاد استان گیلان بدون در نظر گرفتن کیفیت شاید در یک سال ۳۰۰ عنوان مجموعهشعر منتشر میکند؛ اما چرا یک نفر پیدا نمیشود مثل مرحوم شهدی لنگرودی، شکیبایی لنگرودی، باباییپور لنگرودی و…. غزل بگوید؟! تئاتر هم داستاناش همین است.
آیا منظورتان این است که جای اینکه هنرآموز برود در کلاس تئاتر باید از کارآموزی روی سن شروع کند؟
ببینید؛ این دو جدا از هم نیستند. شما آنجا چیزی را یاد میگیرید که باید بیایید روی سن اجرا کنید. تعدادکارگردانهای ما در لنگرود بیشتر از بازیگران ماست. از مشکلات دیگر این است که ما به اندازهی تعداد انگشتان یک دست بازیگر زن در لنگرود نداریم. پس بازیگر باید صحنه را ببیند. طراحی صحنه را بشناسد. متن را بشناسد. بهطور کلی من نظرم این است که باید تاریخ تئاتر جهان را خوب بخوانیم و درک کنیم تا بتوانیم درک درستی از هنر نمایش پیدا کنیم.
خب چه باید کرد؟ راهکار شما چیست؟
قدیمیها باید با کسانی که میخواهند وارد تئاتر بشوند تعامل کرده و جذبشان کنند. وقتی جذب شد باید راهنماییشان کرد، مثلا بگوییم شما باید این کتاب یا جزوه را بخوانید.
یادم است در دههی ۷۰ و ۸۰ شما از طریق آموزش تئاتر در آموزشوپرورش استعدادهای خوبی را کشف و معرفی کردید و بهعنوان داور هم به اتفاق «حسن صادق دقیقی» که از چهرههای خوب نویسندهی لنگرود هستند داوری مسابقات را هم به عهده داشتید، کمی از آن دوران بگویید.
بچههایی مثل مهدی امیری که الان استاد دانشگاه هستند، رضا جوشنی که رییس موزهی سینماست، شهروز آقاییپور، رهام مخدومی، مهرانه بهنهاد، محمد امین، رضا عاشوریفر و… اینها همه بازخوردهای همان دهه ۷۰ است که به تدریج بالا و بالاتر آمدند و ماندند که البته بسیار بیشتر هستند و من الان حضور ذهن ندارم.
اینجا یک سکوی پرتابی بود برای همهی این دوستان که اگر یادی کردند که چه خوب؛ اما اگر هم نکردند اشکالی ندارد. یادی کنم از «سید محمد حسنی» که کاشف استعداد خوبی بودند و در تئاتر دانشآموزی فوقالعاده موثر بودند. ایشان اولین مسئول انجمن نمایش لنگرود هم بودند. ما هم در اولین دورهی تئاتر انجمن نمایش سراسر کشور که در اصفهان برگزار میشد، با نمایش یوسف زلیخای او شرکت کردیم که کارگردان و نویسندهاش هم خودش بود. حمید پروانه یکی از خروجیهای سیدمحمد حسنی است.
برای آخرین سوال آیا چیزی هست که بخواهید بگویید؟
از نسل امروز که میخواهند وارد کار نمایش بشوند، استدعا دارم بدون داشتههای ذهنی وارد این حرفه نشوند چون عمرشان را تلف میکنند و به آنها تاکید میکنم درساش را بخوانند و وارد دانشگاه شوند و از مسئولین آموزشگاهها هم میخواهم بعد از هر ترم از هنرآموزان بر اساس آموزشها امتحان بگیرند و آن را درجهبندی کنند که مثلا این هنرجو درجهی الف است، ب است و یا جیم!
از شما برای این گفتوگو سپاسگزارم
من هم از شما سپاسگزارم.