افشین معشوری / پدر ۸۰ سالهام تماس گرفته است و بعد از سلام و احوالپرسی میگوید:
«باباجان، جلوی دفتر کارم منتظر تاکسی ایستاده بودم؛ مسئول درمانگاه منطقه جلوی پایام ترمز کرد و سوارم کرد و توی راه بعد از صحبتهای متفرقه گفت که سهمیهی واکسن به ما دادهاند و ما هم شما را در فهرست واجدین شرایط قرار دادهایم، بیایید واکسنتان را تزریق کنید.»
بعد کمی حاشیه میرود و میگوید:
به او گفتم باید با پسرم مشورت کنم و به شما خبر بدهم، حالا چه کار کنم؟
میگویم:
پدرجان، شما ۸۰ ساله هستید و جزو افراد اولویتدار جامعهاید. نترسید؛ بروید واکسنتان را بزنید.
خندهی کوتاهی میکند و میگوید:
نمیترسم بابا! به واکسنهایی که دارند میزنند، اعتماد ندارم.
میگویم:
شما که تنها نیستید، همسنوسالهای شما هم هستند.
و بعد کمی از اینکه بیماری زمینهیی ندارد و باید شاکر باشد که در این سن دارد در شرایط معمول زندگیاش را میکند، برایاش توضیح میدهم و بعدتر هم از عوارض احتمالی مثل «سرگیجه، سردرد، استخوان درد و…» برای او میگویم و خاطر جمعاش میکنم که مشکلی نیست و برود واکسناش را بزند.
خیالاش که راحت میشود، میگوید:
پس من فردا صبح زنگ میزنم تا مرا در نوبت تزریق واکسن بگذارند.
روزنامهنگار کارش این نیست که در رسانه از خاطرات شخصیاش بنویسد و بیشک من هم اینها را ننوشتهام تا از خاطرات پدر و پسری نقل کرده باشم. موضوع اینجاست که عنصری به نام «اعتماد» در جامعهی ما گم شده است و در این بیاعتمادی بسیاری مقصر هستند که اگر بخواهیم نامشان را یک به یک بیاوریم، زمانی به اندازهی ۳۶۵ روز نیاز داریم و البته جریدهیی که بشود اسامی را در آن ثبت کرد. اما آنچه امروز زیر پوست جامعه جاری است، مسببانی دارد که همه میشناسیم و نمیشناسیم.
فکر کنید! دکتر سعید نمکی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی از بدو شیوع ویروس کرونا هر روز یک حرف زده است. یک روز از اساس منکر شد. بعد گفت که دو روز پیش از انتخابات اسفند ۹۸ خبردار شدیم. بعدتر هی وعده داد که در بهار، در تابستان، در پاییز، در زمستان ۹۹ «واکسن ایرانی» آمادهی تزریق خواهد شد و در همین فواصل نیز گاهی تصاویری تبلیغی از «تزریق اولین دُز واکسن ایرانی» به بازوی دختر فلان مسئول و فلان وزیر رسانهیی شد که البته در شبکههای اجتماعی با تمسخر نیز همراه بود.
با این حال نمیشود به وزیری که یک روز با افتخار از کنترل موفقیتآمیز «کووید۱۹» سخن میگوید و روز دیگری خود را «مسئول جمعآوری جنازه» میخواند خرده گرفت؛ اما دست کم از او انتظار هم نیست که وقتی هنوز تعداد ایرانیهایی که مستحق تزریق واکسن شدهاند، اندکاند و در روزهایی که نوع تازهیی از کرونا در هندوستان شیوع پیدا کرده است و عنقریب حتی مبدا اولیه یعنی چین را نیز درخواهد نوردید، بگوید:
«به وزیر بهداشت هند نامه نوشتم که حاضریم به کمک آنها برویم»
زیرا این دهنکجی بزرگی است به ما ایرانیها و به ویژه ما روزنامهنگارانی که اعداد و ارقام را میبینیم؛ اما به دلیل اینکه میکوشیم التهاب جامعه را به حداقل برسانیم و سعی کردهایم «امید» را به جامعهی بیپناهمان که از یک سو بیرحمانه در برابر «تحریمهای امریکا و دوستاناش» مقاومت میکنیم و از سوی دیگر با چنین فرمایشات عجیبی مواجه میشویم.
این سیر تطوّر اتفاقات و روایات مسئولین سالهاست در شرایط مختلف ادامه دارد و هیچکس را باکی از این نیست که اعتماد از بین رفته را که منجر به گسست جامعهی ایرانی شده است و این سیر از «خودی به نخودی و بیخودی» شدن در جامعه کجا باید پایان یابد و چه زمانی شهروند شریف ایرانی باید روی آرامش را به خود ببیند.
ناگفته پیداست که در این میان آنچه از دست میرود «اعتماد به نفس و شرافت» انسانهایی است که پشت به شهر، کشور و در یک کلام سرزمینشان نکردهاند و ماندهاند و معتقدند «چراغشان در این خانه میسوزد» و خود باید این چراغی را که کورسویی میزند، روشن نگه دارند، اگر چه شوربختانه هر روز تعدادشان کم و کمتر و کمتر میشود.
باشد که گوشی بشنود و کسی بخواند و پیش از آنکه دیر شود، کاری کند.
- نویسنده : افشین معشوری
- منبع خبر : ماهنامه لنگرود فردا، شماره 55، اردیبهشت 1400
شجاع الدین طایفه
تاریخ : ۲۰ - اردیبهشت - ۱۴۰۰
درود بر شما، مسئولان ما مسئول حل دردهای جامعه نیستند، آنها مسئول پاک کردن صورت مسئله اند! وبهمین دلیل هم بسیار ملونند وهرروز حرف غیر قابل باور واعتنای تازه ای میزنند، تز آنها شبیه تز گوبلز است یعنی دروغ هرچه بزرگتر باشد باورش راحت تر است، منتهی آقای نمکی یک خاصیت دیگر هم دارد وآن اینست، برای آنکه اسمش بی مسما نباشد هرروز بایک جوک تازه مثل آماده ایم بکمک مردم هندبرویم برزخمهای تازه وکهنه مردم نمک می پاشد ایشان بخاطر ناتوانی از انجام وظیفه وپرداخت به حوزه مسئولیت های خود وتلاش برای تامین واکسن در حفظ سلامت جامعه عمدا سوراخ دعا را گم میکند ومعتکف رواق (مریدی و مرادی) میشود وفکر میکند زیر سایه مقامی بالاسری چمباطمه زدن مصونیت می آورد!
فردا که پیشگاه عدالت شود عیان
شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد
سردبیر
تاریخ : ۲۰ - اردیبهشت - ۱۴۰۰
سپاس از شما