حسن حسینی شورستانصفحهی تقویم را که ورق میزنی؛ کمتر روزی را میتوانی پیدا کنی که مناسبتی نداشته باشد. برخی آن قدر خوشیهای کوچک و بزرگ دارند که کارشان پرداختن به همین امور ظاهرا بیاهمیت است. اما انگار اهمیت این نامگذاریها آن قدر برجسته و مهم است که برخی روزها چند مناسبت مختلف را در خود جای داده اند.
شاید مهمترین حسن نامگذاری روزها تلنگری برای پرداختن به موضوعاتی باشد که چندان جدی گرفته نمیشود و گرنه در برابر این همه مشکل و معضل اقتصادی در جهان امروز که همه را جان به لب کرده است، شاید نتوان تفسیر خاصی برای این نامگذاریها پیدا کرد.
.
اما اگر از دیدگاه روانشناختی به این موضوع نگاه کنیم؛ باید بپذیریم بخشی از این نامگذاریها دغدغهی انسان امروز است.انسانی که با دست خود طبیعت را به محیط نا امنی برای زندگی تبدیل کرده است، انسانی که سیری ناپذیریاش امان همه را بریده است، انسانی که برای بقای خویش حتی به همنوع خویش نیز رحم نمیکند.
در چنین شرایطی عدهای دغدغهمند تر به زندگی نگاه میکنند و تلاش میکنند تعریف تازهای از زندگی ارائه دهند. بخشی از دغدغههای آنها در نامگذاریها خلاصه میشود، هر چند که آنها نیز بهتر از ما میدانند روح بیمارگونهی برخی انسانها به این سادگی از خواب غفلت بیدار نمیشود.
پر و بال دادن قلم به معنای رواج ناهنجاریها و ضد ارزشها نیست؛ بلکه کمک به جامعهای است که روحی ناآرام دارد، نمیداند تکلیفاش در میان این همه راه و بیراه چیست، دنبال روزنهای برای رهایی از اندوه میگردد و دست آخر میخواهد شیرینی زندگی را بیشتر حس کند و از این همه اسارت و زخم گریزان است.
جالب این جاست که در چند سال اخیر بیشتر این نامگذاریها موضوعات فرهنگی و اجتماعی را نشانه گرفته است. موضوعاتی همچون محیط زیست، کودکان کار، بزهکاری و دست آخر هم دل نگرانیهای فرهنگی هنری و ادبی و آن چه که میتواند به حوزهی اندیشه و فکر ارتباط داشته باشد.
به نظر میرسد انسان امروز با همهی پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی و نظامی، از احساس زندگی تهی است، دردی که بشریت امروز را بیشتر از گذشته به پرتگاه سقوط نزدیک کرده است.
شاید دلیل عمدهی رشد این نگرش، دور شدن جامعهی انسانی از ارزشهای انسانی و هویت فردی و جمعی است. اینجاست که قلم میتواند نقش تاثیرگذار خود را نشان دهد و در سرنوشت انسان امروز بیش از گذشته تاثیرگذار باشد.
نامگذاری چهاردهم تیرماه به نام «روز قلم» فرصت مغتنمی است تا با فرهنگ و هنر و ادبیات طرح آشتی ببندیم و بدانیم هر چه این پیوند گسستهتر باشد؛ انسان از خودیت خویش تهیتر خواهد شد.
قدری مطالعه کافی است تا با اثرگذاری قلم در روند حیات ملتها بیشتر آشنا شویم و بدانیم جهان بدون قلم، همانند انسانی است که از نفس افتاده و نایی برای زنده ماندن ندارد.
پر و بال دادن قلم به معنای رواج ناهنجاریها و ضد ارزشها نیست؛ بلکه کمک به جامعهای است که روحی ناآرام دارد، نمیداند تکلیفاش در میان این همه راه و بیراه چیست، دنبال روزنهای برای رهایی از اندوه میگردد و دست آخر میخواهد شیرینی زندگی را بیشتر حس کند و از این همه اسارت و زخم گریزان است.
بیایید با قلم، دنیای زیباتری بسازیم تا زیباتر زندگی کنیم زیباتر ببینیم و به هرچه پلشتی و ناپاکی است پشت کنیم.
- نویسنده : حسن حسینی شورستان
- منبع خبر : اختصاصی