گفتوشنود: افشین معشوری
آنها که نشریات، کتابها و دیگر آثار چاپی منتشر شده در استان گیلان را دنبال میکنند، حتما با نام چاپخانهی توکل صومعهسرا آشنایی دارند، زیرا در بسیاری از آثار چاپی، نام «چاپ توکل» در بخش شناسنامهی اثر درج شده است. این چاپخانه در سال ۱۳۴۵ به همت مرد عاشقی که به کتابفروشی و خبرنگاری عشق میورزید، تاسیس شد و پس از او، فرزندش «حسن فقیر قانعصفت» راه پدر را ادامه داد.
حالا در پنجاهوچهارمین سال تاسیس و فعالیت این چاپخانه، حاج حسن قانعصفت از روزگار رفته، آرزوها و تلخ و شیرین کار چاپخانهداری میگوید، گفتوشنود ما با مدیر چاپ توکل را میخوانید:
با سپاس از شما که با ما گفتوگو میکنید، برای مخاطب ما کمی از خودتان بگویید.
حسن فقیر قانعصفت، متولد سال ۱۳۳۶ در صومعهسرا هستم.
از چه سالی به کار چاپ مشغول هستید؟
بنیانگذار «چاپخانهی توکل» مرحوم پدرم بودند که این چاپخانه را با نام توکل در سال ۱۳۴۵ راهاندازی کردند. مرحوم ابوی علاوه بر چاپخانه، کتابفروشی بزرگی هم داشتند و غیر از آن، کار خبری هم میکردند که به همین سبب، توسط رژیم گذشته زندانی هم شده بودند.
برای کدام نشریات خبر و مطلب میفرستادند؟
نمایندگی ۲۴ روزنامه و نشریه از جمله روشنفکر، سپیدوسیاه و … را داشتند و عمیقا عاشق فرهنگ، کتاب و روزنامه بودند.
چطور شد چاپخانه راهاندازی کردند؟
در آن سالها روزنامهها از تهران به گیلان و رشت میآمد، به همین دلیل یکی از آرزوهای مرحوم پدرم این بود که روزنامههای بومی را خودشان چاپ کنند. البته در زمان حیاتشان تعدادی از نشریات به صورت هفتهنامه منتشر میشد؛ اما پس از اینکه من مدیریت چاپخانه را بهعهده گرفتم، با افزایش امکانات چاپخانه، توفیق حاصل شد و توانستیم کارهای بیشتری هم انجام دهیم.
شما چطور وارد کار چاپ شدید؟
من به واسطهی شغل پدرم از ۱۰-۱۲ سالگی به چاپخانه رفتوآمد داشتم و در تعطیلات تابستان به صورت موقتی و پارهوقت به چاپخانه میآمدم و کارهایی از قبیل فرمبندی، حروفچینی و صحافی را انجام میدادم و این ماجرا تا گرفتن دیپلم ادامه داشت که نهایتا در سال ۱۳۵۸ تصمیم گرفتم به طور جدی وارد چاپخانه شوم.
رشتهی تحصیلیتان چه بود؟
رشتهی تحصیلیام ساختمان بود که با چاپ سنخیتی نداشت، اما پدرم بستر را فراهم کرده بود و من واسطهی ایشان و شغلاش، با چاپ آشنایی داشتم و به سمت این صنعت آمدم.
از چه زمانی مدیریت چاپخانه را به عهده گرفتید؟
بعد از فوت پدر در سال ۱۳۷۵ به صورت رسمی عهدهدار مدیریت چاپخانه شدم، چون روا نبود چراغی را که مرحوم ابوی روشن کرده بود، خاموش بماند. به همین سبب، شغل میراثی پدر را ادامه دادم. وقتی مدیریت چاپخانه را به عهده گرفتم، بیشترین حجم کار ما را چاپ کتاب، نشریات و مجلات تشکیل میداد و چاپ توکل به یک ماشین چاپ افست تک رنگ، دو رنگ، ماشین چاپ ملخی، دستگاه چاپ جی تی او، صحافی، تاکن و چسب گرم مجهز بود. آرام آرام تجهیزات چاپخانه را ارتقا دادم و با مهیا کردن امکانات قویتر، کارهای چاپ روزنامه را که از آرزوهای پدرم بود، محقق کردم. این بود که چاپ توکل در بین ۶۰ چاپخانهی فعال استان گیلان، به عنوان چاپخانهی ممتاز برگزیده شد.
چطور این اتفاق افتاد؟
آن سالها کار چنان رونق داشت که ۸۰ درصد ناشران خوب استان گیلان با ما همکاری داشتند و من در سالهای ۷۶،۸۰، ۸۲و ۸۴ چاپخانهدار نمونه شناخته شدم و در نوزدهمین جشنوارهی صنعت چاپ(۱۳۹۸) نیز وزارت فرهنگوارشاد اسلامی مرا که سالیان زیادی را در چاپخانه گذراندهام، به عنوان یکی از پیشکسوتان برگزیدهی این دوره انتخاب و تقدیر کرد.
ماجرای اتحادیهی چاپخانهداران گیلان از کجا آغاز شد؟
در دههی ۷۰ و ۸۰ که به شرکتهای تعاونی بهای بیشتری داده میشد، شهرهایی مانند تبریز، مشهد، اصفهان و تهران «تعاونی چاپخانهداران» داشتند و فعال بودند، من هم این خلا را در گیلان احساس کردم و تصمیم گرفتم بنیان شرکت تعاونی چاپخانهداران استان گیلان را بگذارم.
چرا فکر کردید گیلان هم نیاز به اتحادیهی چاپخانهداران دارد؟
استان گیلان از نظر بنیهی فکری و فرهنگی در سطح بالایی قرار دارد و عرضهی مواد اولیهی مصرفی چاپخانهها، به ویژه کاغذ توسط شرکت تعاونی برای اعضا بسیار کارساز بود. با توجه به اینکه حاکمیت بهای بسیاری به شرکتهای تعاونی میداد، چاپخانهها توانستند از طریق شرکت تعاونی رشد کنند و در آن دوره اوضاع خوبی داشتند و موفق بودند.
سمتتان در این اتحادیه چه بود؟
مدیرعامل و عضو هیئت مدیرهی این شرکت تعاونی فعالیت بودم و در تلاش برای گرهگشایی از مشکلات چاپخانهها بودم. درست است که هماکنون با تصمیم حاکمیت و تکنرخی شدن اجناس، فعالیتاش محدود شده است و فعال نیست؛ اما شرکت تعاونی مانند گذشته پابرجاست و کارهای اداری مربوط را انجام میدهد.
در اتحادیهی سراسری هم فعال بودید؟
بله، در سال ۱۳۸۰ به عنوان بازرس اتحادیهی سراسری کشور در تهران انتخاب شدم و با مرحوم محمد کلاری عضو هیئت مدیره و بازرس این اتحادیه شدم و این سمت را تا پیش از تعطیلی اتحادیهی سراسری عهدهدار بودم.
شنیدیم چاپخانهی توکل را منتقل کردهاید، واقعیت دارد؟
بله، از ابتدای کار چاپخانهی توکل تا سال ۱۳۹۷ در صومعهسرا بودیم؛ اما در سال ۹۸ تصمیم گرفتیم به رشت نقل مکان کنیم، به این ترتیب چاپخانهیی را با دستگاههای بهتر و امکانات بالاتر مهیا کردیم. همچنین، ماشین چاپ ۵ رنگی خریداری شد تا به این روش بتوانیم در حوزهی نشر فرهنگ قدمی برداریم.
کمی از زندگی خانوادگیتان بگویید.
در سال ۱۳۶۱ ازدواج کردم و ثمرهی آن ۲ دختر و یک پسر است. دخترهایم ازدواج کرده و تشکیل خانواده دادهاند؛ اما تنها پسرم محمدجواد، مجرد است و در حال حاضر با ما زندگی میکند. محمدجواد، در رشتهی چاپ تحصیل کرده است و هماکنون مدیر داخلی چاپخانهی توکل است که به یاری خداوند به زودی به طور رسمی مدیریت چاپخانه را عهدهدار خواهد شد.
توی این سالها حتما خاطرات تلخ و شیرینی دارید، اگر مایلید خوشحال میشویم بفرمایید.
به اعتقاد من، تلخی و شیرینی ۲ روی یک سکهاند و بعضی تلخیها به مرور زمان به کام انسان شیرین میشود. تلخیها در مسیر زمان ممکن است تغییر ماهیت بدهند و مثل نوشدارو عمل کنند.
تلخترین خاطرهی من از کار کردن در صنعت چاپ، همگانی است. چاپخانههایی که روزگاری بدون وقفه کار میکردند، در حال ورشکستگی هستند. به عنوان مثال عدد چاپخانههای گیلان بیش از ۸۰ بود و امروز تنها ۱۰ چاپخانه فعال است و از همینها هم حدود ۵ چاپخانه در صدد تعطیلیاند و این، بسیار برایم غمانگیز است و کامم را تلخ میکند.
در سالهایی که در صنعت چاپ و نشر فعالیت میکنم، بیشتر کتابهای آموزشی چاپ کردهایم. این شیرینی کار ماست که در بخش فرهنگ فعال هستیم. اگر انسانی بخواهد به معرفت معنایی برسد؛ یقینا باید این نکته را در نظر بگیرد که تا چه اندازه میتواند برای جامعهاش مثمر ثمر باشد.
ثمرهی این همه سال فعالیت را چطور میبینید؟
ما چاپخانهدارها به اندازهی وسعمان تلاش کردهایم، اما اینکه چقدر موفق بودهایم، این را آینده نشان خواهد داد، با این حال علیرغم تلاش عاشقانه، اغلبمان هم به دنبال به دستآوردن موقعیت اقتصادی نبودهایم. کار ما بر پایهی عشق به چاپ بود و هست و همین عشق ما را به سوی خود کشید و گاهی نیز آگاه نبودیم که این کشش از کجا نشات میگیرد، اصولا ذات صنعت چاپ اینگونه است:
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
حرف ناگفتهیی اگر دارید در پایان بفرمایید.
هر کار فرهنگی برای رسیدن به ظهور، ابتدا در یک چاپخانه شکل میگیرد؛ اما شوربختانه چاپ که زیربنای فرهنگ است، این روزها نادیده گرفته میشود و به همین دلیل، چاپخانهها یک به یک در حال ورشکستگیاند و زیانده شدهاند. مسئولان به فکر باشند و این نکته را لحاظ کنند که مبادا این بخش عظیم اقتصادی که پدران ما سالیان سال برایش زحمت کشیدهاند و سرمایهگذاری کردهاند، به راحتی از دست برود و تعطیل شود.
از شما برای این گفتوشنود سپاسگزارم.
- منبع خبر : دوهفتهنامهی خرد ورز