مجموعهشعر «فرانو»ی بیچاره آدمفروشها| حمیدرضا اقبالدوست| نشر یانا، ۱۴۰۱
تیترما- اکبر اکسیر / شاعر امروز؛ منقلنشین کوچه باغ هپروت نیست، او یک فعال اجتماعی، یک خبرنگار، یک روانکاو و روانشناس تیزبین است که درست مثل پونه، دم سوراخ مار میروید. او «اندیشههای لامارتینی» ندارد و از «کوچه»ی مشیری نمیگذرد تا با افتخار تمام بگوید:
«بیتو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم، همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم…»
اصلا در شعر او دیگر ضمیر دوم شخصِ مفردِ مونثِ مفلوک جایی ندارد. از وبگردی و ولگردی در فضای مجازی لذت نمیبرد. او از هیچ، همه چیز میسازد. با اینکه سوژههایش هر روز روبهروی ما هستند؛ اما به چشم نمی آیند. او شعر ذهنی و رویابافی را کنار گذاشته و مثل کودکان کار از لابهلای زبالهها سوژهی خود را مییابد. هم نگران محیط زیست است و هم نگران مردم فرودست، او چشم بینای شعر امروز است. در کافیشاپهای دودزدهی دوسیبنشان با یار یکبار مصرف، خاطرات کافههای ادبی دههی چهل را غرغره نمیکند. مینشیند کنج چشمهایش و مثل دوربین مداربسته تمام حرکات را ضبط میکند. او درد آدمی را به زبان سادهی آدمی مینویسد، به همین سادگی، آب در خوابگه مورچگان میریزد!
حمیدرضا اقبالدوست یکی از همین شاعران هوشمند امروز است و از راهیان قدیمی شعر فرانو. تاکنون مجموعههای ارجمندی منتشر کرده است و امروز، جدیدترین اثرش با نام بیچاره آدمفروشها، از سوی «انتشارات یانا» تقدیم مخاطبان شعر فرانو شده است.
«انتشارات یانا به مدیریت افشین معشوری» در کنار «انتشارات آوایغزل به مدیریت استاد فرامرز محمدیپور» لنگرود را به قطب نشر ایران و گیلان در آورده است.
در شعرهای اقبالدوست فساد و ریاکاری و خباثتهای ذاتی به شدت منکوب میشود. او در کمترین کلمات، عالیترین مفاهیم را به مخاطب القا میکند:
لبوفروشها
تابستان استراحت دارند
بستنیفروشها زمستان
بیچاره آدمفروشها (آنتراکت)
در شعرهای این مجموعه تمام اشیا و پدیدههای پیدا و نهان حضور دارند. او با نکتهسنجی تمام، ما را به خوب دیدن دعوت میکند.
من گاو را درسته میخورم
تو گاوبازی میکنی
و او گاو را میپرستد
بیگمان گاوها
از دست آدمها شاخ درآوردهاند (حیران)
حمایت از محیطزیست جایگاه مهمی در شعرهای اقبالدوست دارد. هیچ نکتهای از چشم تیزبین شاعر پنهان نیست. او ویرانی محیطزیست را میگرید ! و بدون اینکه شعرش به شعار برسد، آتش بر جان مخاطب میپاشد.
با حامیان محیطزیست
تمام روز تعطیل
آشغال جمع کردیم
از ساحل، حاشیهی رودخانه، پارک شهر …
غروب کیسهها را به پاکبانها سپردیم
تا فردا روی کوه زباله ها بریزند
در جنگل زیبای سراوان! (شیرابه)
در شعرهای اقبالدوست مصائب روز مردم به طرز ماهرانهای جاسازی شدهاند تا مخاطب هوشیار امروز را غافلگیر نمایند و به لذت متن برساند. او گزارشگر اشکها و لبخندهای ماست. طنز لطیف از امتیازات شعرهای اوست. به عنوان یک دوست میگویم مواظب باشد تا از شعر کوتاه فاصله نگیرد. بعضی از شعرها به صحفهی بعد کوچ کردهاند که با حوصلهی مخاطب فاصله دارند.
برای حمیدرضای عزیز روز و روزگاری خوب آرزومندم. وجود او برای شعر گیلان و شعر فرانو غنیمت است. امید که بپاید و بپوید و مجموعههای بایسته و آزانگیز منتشر کند.
برای خرید آنلاین «بیچاره آدمفروشها» اینجا کلیک کنید
- نویسنده : اکبر اکسیر
- منبع خبر : اختصاصی
علیرضا فانی
تاریخ : ۷ - خرداد - ۱۴۰۱
درودها
جالب بود ،تبریک به جناب حمیدخان نازنین.
سپاس از افشین خان معشوری عزیز مدیرنشر”یانا “ارجمند