افشین معشوری
«در آن دقایق تلخ/ که من،/ به میهمانی وهم و سکوت، میرفتم/ یگانه همدم دیرینه، مادرم، میگفت:/ که سرنوشت شگفتی در انتظار توست/ و من، دو قطرهی اشک/ به خاک تیره فرو ریختم/ و عاشقانه، سفر کردم» این شعر نخستین سرودهیی است که محسن بافکر لیالستانی در مجموعهیی با نام «نان و ریحان» گردآوری کرده و در انتشارات آوایغزل منتشر کرده است.
بیش از یک دهه است که محسن بافکر را از نزدیک و خیلی پیش از آن به واسطهی آثارش میشناسم. زادهی ۱۳۳۰ در لیالستان است و از آغازین روزهای نوجوانی به فعالیتهای اجتماعی و ادبیات روی آورده است. وی پیش از این مجموعهشعرهایی با نامهای «در متن پر تحرک تاریخ (۱۳۵۸)، فوارهای به ارتفاع سالیانی که زیستم (۱۳۸۰)، شعرهای نوشته نشده (۱۳۸۸)، اقلیم هوشیاری ما (۱۳۹۰)، شقایق بر درخت انار (۱۳۹۴) و خاطرهای از یک سحرگاه بارانی (۱۳۹۴) را منتشر کرده است که در آنها قالبهای غزل، نیمایی، دوبیتی، رباعی، سپید و آزاد را آزموده و به نمایش گذاشته است.
بافکر در دستهبندی شاعران بیش از هرچه شاعر کلاسیک و بهویژه غزلسُرا شناخته میشود، اگرچه در دیگر قالبها نیز کارهای موفق و مورد پسند بسیاری را عرضه کرده است و در همین مجموعه نیز به سراغ کارهای قدیمی رفته است که پیشتر یا اصلا منتشر نشده بود و یا در نشریات زمان سرایش مجال خودنمایی یافته بود.
رد پای سفر، حسرت، هجران و آرمانگرایی در جای جای این مجموعه که برشهایی از سالهای زیست شاعر در جوانی، میانسالی و روزهای پختگی شاعر و به قول خودش «دوران پدربزرگیاش» است، دیده میشود.
«باران/ بر روی بامهای پریشان/ و کشتزارهای عطشدیده/ میبارد/ و هیچگاه نمیداند/ این چشمهای مضطرب، آیا/ از آسمان، چه میطلبند، اینک؟» صص۱۰-۱۱
بر خلاف آنچه در سرشناسهی نان و ریحان آمده، در این مجموعه تنها شعرهای نیمایی بافکر منتشر نشده است و به نظر میرسد «شهرهای آزاد و سپید» نیز لابهلای شعرهای مجموعهی نان و ریحان وجود دارد، اما آنچه به نظر نگارنده دارای اهمیت است اینکه «نان و ریحان» عصارهیی است از سالیان زیست محسن بافکر به عنوان شاعری که دارای دغدغه و آرمان است که این دغدغهها از سیاست تا خانواده و محبوب و فرزند و گاه به نوههایش میرسد.
«مرا یک شب، تو با چشمان غمگینت/ به سوی خویشتن خواندی/ که از بهرت ببافم، خوشههای شعر/ و من، میبافتم، با خوشههای شعر همچون،/ خوشهی شیرین گرماخوردهی انگور،/ از بهر تو گردنبند» ص۱۳
آنچه در سطور نان و ریحان مشهود است، تصاویر چونان پردهیی جلوی چشمان شاعر همهجا با اوست. وی که سالها به واسطهی تحصیل در خراسان با شاعران خوب مشهدی نشست و برخاست داشته است، به خوبی طبیعت سبز لیالستان را با آموختههایش از انجمنهای ادبی آن دیار، از جمله حلقهی ادبی «داشآقا» پیوند زده است و این مهم از محسن بافکر لیالستانی شاعری ساخته است که آوازهاش از مرزهای گیلان فراتر رفته است.
آنچه نگارنده را واداشت تا در خصوص «نان و ریحان» بنویسم، شعری است که در صفحهی ۳۲ این مجموعه آمده است. سرودهیی با نام «گیلآوا» که در آبان ماه ۱۳۵۹ در حالی نوشته شده است که کمتر از سه ماه است جنگ هشت سالهی عراق و ایران آغاز شده است و شاعر نمیتواند حدس بزند تبدیل به طولانیترین جنگ تاریخ معاصر خواهد شد و خطاب به گیلآوا میگوید:
«زمانی که تو در خاک وطن، رُستی/ درختان، برگریزان داشتند و باغ خالی بود/ طبیعت زرد میشد، در سکون خویش، جان میداد/ تن بیجان شالیزارها را، سیل میپوشاند/ دل سرد زمین….»
در سالهایی که انقلاب ۱۳۵۷ همهچیز را دیگرگون کرده بود و نظام تازه در پی استقرار بود، درگیر شدن با جنگی فرسایشی رمقی برای جوانان این مرزوبوم که بافکر نیز یکی از آنان بود، نگذاشت. در همین شعر نسبتا بلند گیلآوا میخوانیم:
«…زمانی که تو روییدی/جنوب تفته، هر دم، موج میزد،/ در میان آتش و باروت/ و در پیکار با دشمن/ هزاران قهرمان، در راه آزادی، سرود فتح میخواندند»
آرمانگرایی در شعرهای بافکر بسیار دیده میشود، از جمله در همین شعر اخیر که میگوید:
«…تو فردا در جهانی، عاری از هر گونه ظلم و جور خواهی زیست/ و فرزندان تو،/ در میهنی آزاد از یوغ ستم، از رنج استثمار میرویند»
که در همین سطور میتوان عناصر حسرت، هجران و آرمانخواهی را دید. آرمانهایی که بافکر و بسیاری از همنسلاناش در راهاش کوشیدند؛ اما اینکه چقدر در تحقق آن موفق بودند و یا خواستههایشان به محاق رفت را آینده مشخص خواهد کرد.
جایی نوشتهام شاعر باید چکیدهی جهانبینیاش باشد و جهان پیراموناش در سرودههایش تجلی داشته باشد. اگرچه «نان و ریحان» همهی کارنامهی شاعری محسن بافکر لیالستانی نیست، اما برگزیدهیی از کمی بیش از پنجاه سال حضورش در ادبیات، سیاست، کار و تحصیل در دانشگاه است که میشود «قدم به قدم سپید شدن موهای -محسن فلاح بافکر لیالستانی- را در آن مشاهد کرد.» چنانکه در صفحهی ۵۱ و خطوط آغازین شعر «شیشهای عسل» میگوید:
«شیشهای عسل،/ خرج آب و نان و عطر شالی و برنج و چای سال ماست/ سفرهی من و تو، سالهاست/ با همین بهانه و بهار و عطر و بوی آن به پاست/ روزگار… »
کاوش ادبی آثار شاعر ِ بافکر ِ لیالستان را به قلم تواناتری میسپارم و برای او، همسر و فرزندان و نوههایش روزگاری شیرینتر از عسل آرزومندم.
- سطری از مجموعه شعر «نان و ریحان»
- نویسنده : افشین معشوری
- منبع خبر : اختصاصی
محمود اصغری
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
جناب معشوری عزیز/دوست اندیشه ورزم/دیدگاه و نگارش دیدگاهتون/روان، واقع بینانه و منصفانه و ادیبانه است/خواندم و سود بردم/با مهر و احترام و آرزوی تندرستی برای شما و جناب بافکر عزیز
مریم بهشتی
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
درود بر شما و جناب بافکر، کارشان ستودنی است و نوشته شما، در خور تقدیر🌺
اکبر اکسیر
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
افشین جان
دستت درد نکندچقدرشیوا وبااحساس نوشته ای
نان وریحان برشماواهالی شعر وادب ایران گوارا
باد.درودبرخنیاگردرد وداغ وشعور درود بر بافکرخوشفکرعزیز
فرامرز محمدیپور
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
فراوان درود جناب معشوری
پاینده باشید
کریم رجب زاده
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
جناب معشوری عزیز و بزرگوار
سلام عصر خوش نگاه شما به کتاب نان و ریحان دقیق مبسوط و مو شکافانه بود. به تمام سویه های این اثر پرداختی لذت بردم. اجازه فرمایید یک نکته را هم به مطلب مفید شما اضافه کنم و آن اسم کتاب است مردم برای زندگی بهتر مبارزه کردند و قرار شد سرسفره شان نان و ریحان و کباب باشد اما کباب غایب برزگ سفره های مردم است حتی نان و ریحان چون این سه واژه در کنار هم هویت شان را شکل می دهند، اسم کتاب اسم رندانه ای ست. موفق باشید
سعید مبلغ ناصری
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
درود افشین خان.
در مورد جناب بافکر بسیار زیبا قلم زدید. به استاد بافکر لیالستانی هم بابت انتشار کتاب نان و ریحان صمیمانه تبریک میگم 🌺🌺🌺🌺🌺
محسن بافکر لیالستانی
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
درودوارادت وسپاس جناب معشوری عزیز،شرمنده فرمودید
احمد خویشتن دار لنگرودی
تاریخ : ۵ - آذر - ۱۴۰۰
باسلام احترام.
محسن جان زیبا ، زیبا،زیباترین است. دوست خوب من آرزوی موفقیت بیشتر شمارا خواهانم. ارادتمند. خویشتن دار لنگرودی
رامین رجبی
تاریخ : ۶ - آذر - ۱۴۰۰
درود جناب معشوری عزیز. شیوا و مؤجز نوشتید، بسیار استفاده بردم.
مجید رمضانپور
تاریخ : ۷ - آذر - ۱۴۰۰
با سلام و بادرود به شما با نقد بسیار خوبتان 🙏
نان وریحان مجموعه شعر بسیار خوبیه
کلا اقای با فکر هم گلیکی هم فارسی روان و مفهومی شعر میگن 🙏🙏👏🏼👏🏼
Mirreza
تاریخ : ۷ - اسفند - ۱۴۰۰
لطفا اگرممکن است اطلاعاتی درمورد لیست کتاب های شاعر گرامی، آقای محسن بافکر لیالستانی و موسسه نشر وفروش و آدرس درتهران، ایران را برای سفارش و خرید برای ما بفرستید. سپاس