تیترما / افشین معشوری – به دعوت دوستی اهل سینما بخت این را یافتم که در تک اکران «سینما شهرسبز» لاهیجان، «علت مرگ: نامعلوم» را تماشا کنم. پیش از هر چیز باید گفت این سالها به دلایل عدیده فیلم دیدن در سالن سینما تبدیل به عادتی فراموش شده برای من (و احتمالا بسیاری) شده است، که از جمله این دلایل کیفیت نازل بسیاری از فیلمهای ساخته شده و کمبود سالنهای سینما به ویژه در شهرستانهاست. به عنوان مثال تنها سینمای در حال فعالیت شرق استان گیلان همین سینما شهر سبز لاهیجان است که آن هم پس از چندین مرتبه تعطیلی حالا مدتیست در حال فعالیت است.
علت مرگ: نامعلوم فیلمیست به کارگردانی و نویسندگی «علی زرنگار» و تهیهکنندگی آن را مجید برزگر بهعهده دارد. آنطور که نوشتهاند فیلم ابتدا کاندیدای حضور در جشنوارهی فیلم فجر شد؛ اما به دلایلی نامعلوم! از نمایش در جشنواره باز ماند، ولی در جشنوارهی بینالمللی فیلم شانگهای نمایش داده شد و در چهار رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین فیلمبرداری و بهترین بازیگر نقش مرد کاندیدا شد و موفق شد جایزه بهترین فیلمبرداری را از آن خود کند.
«علت مرگ: نامعلوم» داستان سادهای دارد. هفت مسافر، در جادهای فرعی، پیش از طلوع آفتاب، شهداد را به مقصد کرمان ترک میکنند. در اوایلِ راه متوجه میشوند یکی از مسافران مرده است. اورژانس از فرستادن آمبولانس به خاطر عدمِ تأیید پزشک سر باز میزند. هنوز آفتاب طلوع نکرده است و طبیعتاً یافتنِ پزشک کاری ناشدنیست. به پیشنهادِ یکی از مسافران تصمیم میگیرند که او را به پلیس راه برسانند و آنجا آنچه اتفاق افتاده است را تعریف کنند. اما پیش از آنکه به آنجا برسند یک ترمز زدن خودرو اتفاقات و تعارضاتی را بین شخصیتهای فیلم پیش میکشد که تصمیم آنها را تغییر میدهد[۱].
نگارنده به عنوان یک فعال فرهنگی نتوانستهام علت بیمهری به این فیلم را دریابم. چه آدمهای داستان بسیار باورپذیرند و اهل همین کوچه و خیابانهایی هستند که ما هر روزه از آن گذر میکنیم. یک راننده که روی ماشین کسی کار میکند. یک زن کر و لال که با داشتن دو فرزند ناچار است صیغهی کسی باشد. یک زندانی که به مرخصی آمده است تا پول دیهی دوستاش را که عنقریب به دلیل نداشتن پول اعدام خواهد شد فراهم کند. یک مرد کارمند که همسرش بیمار است. یک دلال قاچاقبر که آنقدر پول ندارد کفش مناسبی تهیه کند. یک دختر که دانشجوی پرستاریست و عاشق پسریست که روزنامهنگار بوده و به دلیل نگارش چیزی! تحت تعقیب است. به اینها اضافه کنید چند مامور نیروی انتظامی که البته یکیشان چندان مهربان نیست و …
نویسندهی «علت مرگ: نامعلوم» زندگی عادی یک جامعه را روایت کرده است. آنجا که راننده، کارمند، مرد قاچاقبر، زندانی در مرخصی و… تحت شرایط حاضر میشوند دلارهای مرد متوفا را بین خودشان تقسیم کنند تا هرکدام به زخمی بزنند؛ اما زن کرو لال و مرد روزنامهنگار داستان از دریافت دلارها سر باز میزند -بیآنکه آیندهیی برای خود و دختر همراهاش متصور باشد-، چنانکه در انتهای سکانس داخل کابین نیسان که سمت مرز میرود تا بگریزد، هنوز از پولی که قرار بوده دوستاش برایش واریز کند خبری نیست و بیهیچ امیدی به آینده از محبوباش میخواهد از او جدا شود و راه رفته را برگردد.
علت مرگ: نامعلوم؛ برشی از زندگی اجتماعی نسل امروز است و کارگردان همهی اینها را روایت کرده است تا در انتها داوری را بر عهدهی خودمان بگذارد. قصهیی که انتهایش زن بلوچ به انتظار مردش روبهروی گاراژ مغموم به انتظار ایستاده است.
رخشان بنیاعتماد کارگردان نامدار سینمای ایران در اینباره نوشته است:
«خبر کوتاه است: علت مرگ: نامعلوم پس از سه سال توقف اکران میشود. خبر در حد یک روزنهی کوچک در وانفسای این دوران پرآشوب و خبرهای هولناک دلگرمت میکند. اما وقتی به تماشای فیلم مینشینی حکایت دیگریست. بعد از سالها به انزوا رفتن سینمای اجتماعی، ناظر بر اثری پرقدرت و شریف میشوی که امید به زنده ماندن جوهر اندیشه در سینمای مستقل را پیش چشمات میآورد. فیلمی با تمام مشخصههای واقعی سینما از فیلمنامه و کارگردانی بهغایت هوشمندانه تا فیلمبرداری و تدوین همسو با موضوع و بازیهای درخشان مجموعه بازیگران و دل به دریا زدن تهیهکنندهای که در رقابت با سرمایههای بادآوردهی میلیاردی با دست خالی شرایط ساخت اثری اینچنین را فراهم آورده؛ همه و همه در کنار هم، لذت دیدن یک فیلم بهتمام معنا حرفهای را در جانات جاری میکند. به پاس حمایت از این اثر با ارزش، بهجاست در نبود امکان تبلیغ فراگیر، هر کدام از ما تماشاگران، یک رسانه باشیم.»
«علت مرگ: نامعلوم»؛ فیلم شریفیست و به مرگ تدریجی انسانیت اشاره دارد. به احترام گروه سازندهی آن باید کلاه از سر برداشت و دستمریزاد گفت.
[۱] نقل از ویکیپدیای فیلم «علت مرگ: نامعلوم»
- نویسنده : افشین معشوری
- منبع خبر : اختصاصی