سرودهی توحید مهدینژاد، انتشارات فرانو، آستارا ۱۴۰۲
تیترما- اکبر اکسیر / شعر، صدای رهاییست از ملکوت اندیشه میآید، خاموش اما در فغان و در غوغا و در کهکشانی از کرانِ کبودِ کبوتر آرمیده است. ترجمان شعور آدمیزادیست… و شاعر پیامآور شور و سرمستی، برزیگر صلح و آزادی و تنها صدای ماندگار این گنبد دوار که از عصر سنگ تا فصل رویش جوانههای گندم ادامه دارد.
شعر امروز به معرفی این صدا آمده است تا سکوت از جزایر سنگ بردارد و جهان سرشار از شور و هلهله باشد.
مجموعهی حاضر گزیدهای از شعرهای آزاد «توحید مهدینژاد» است. شعرهایی به روانی آب، به سادگی باران، به صمیمیت رود و درخت و پرنده. شاعری این مجموعه، دریانورد دریادلیست که سالها بر دریاهای آزاد رانده؛ اما دل از غزل برنداشته است. او امواج پرتلاطم دریا را همراه با آواز مرغان دریایی شنیده و دل از خاطرات آبیِ آب آکنده است. امروز که فراغتی و کتابی و گوشهی چمنی میسّر شده به بازآفرینی خاطرات خود برخاسته و مجموعهای از شعرهای آزاد خود را برای مخاطب امروز فراهم آورده است. شعرهایی بسیار ساده و دلنشین که امید است مقبول طبع مردم صاحب هنر شود. او از غزلپردازان پراحساس ماست.
دو مجموعهی باران و ارغوان، حاصل اندیشههای موزون اوست و اینک «بیناخدا در باد» دفتری از شعرهای آزاد این شاعر فروتن تقدیم علاقهمندان شریفِ شعر امروز میشود. باشد که از ورای این شعرها پرواز مرغان دریایی را از ساحل رویایی خزر نظارهگر باشیم و زندگی را زیباتر ببینیم.
توحید مهدینژاد در تازهترین کتابش با عنوان بیناخدا در باد ۷۸ قطعه از شعرهای کوتاه و سادهاش را گرد هم آورده تا لحظات زیبایی از زندگی ساده خود را به تصویر بکشد. هر تکه از این پازل دلنشین، تلنگریست به ساده اندیشیدن و ساده سرودن در روزگاری که شاعران امروز در هیاهوی فرم و بازیهای زبانی و تعقیدات لفظی و معنوی به قول شاملو: طرح ظریف زیبایی را پیچیده کردهاند.
این کتاب اولین تولید «نشر فرانو»ی آستاراست که به مدیر مسئولی عرفان اکسیر، مدیریت هنری ایثار اکسیر و ویراستاری و نظارت فنی اینجانب (یعنی پدر ارجمندشان!) به حوزهی نشر تقدیم شده است و امید که بتواند چراغی فراراه شاعران کتاب اولی و فرانویی چهار گوشه ایران (با هزینهای حداقلی و کیفیتی حداکثری) باشد.
شاعر، اولین شعر کتاب را به همسر عزیزشان تقدیم نموده است:
توی نگاه بعضی آدمها/ یک دیوار بلند هست/ توی نگاه بعضی آدمها / یک دریای پر از آب هست/ اما توی نگاه تو/ یک شعر قشنگ هست/ که خیلی دلم میخواست میتوانستم بخوانم/ و به همه بگویم: یک شعر قشنگ گفتهام!
شاعر ما دریانورد بازنشستهایست که با آبها رابطهای قدیمی و صمیمی دارد حالا با خاطرات آب به شعر امروز صفایی دیگر بخشیده است.
چه شب سرشاری بود/ آسمان میغرید/ ابر با لهجه آب/ سخن از عمق دریا میگفت/ ماه پنهان بود/ و چراغ دریایی سوسو میزد/ بیناخدا در باد.
توحید مهدینژاد گاه از شعر ساده و کوتاه خود درمیآید و به فرانو و طنز مرموزش سری میزند تا شعرهایش دلنشینتر شود. به چند نمونه توجه فرمایید:
امروز پنجشنبه ارواح مومنین آزاد/ مردم صف بستهاند برای آب/ سنگ قبرها را شستم/ شب جمعه پدربزرگ «ملا طالب» بخوابم آمد: در مصرف آب صرفهجویی کنید!
شهر ما تا دلت بخواهد/ ریزعلی دارد/ راستی قطار آستارا-رشت/ کی راه میافتد؟
تا حال اشتباه میکردیم/ فکر میکردیم دود از کنده بلند میشود/ من میگویم نه!/ دود از کله بلند میشود!
مجموعه بیناخدا در باد بعد از دو کتاب غزل باران و ارغوان میتواند شروع تازهای برای کاپیتان مهدینژاد شاعر دریانورد ما باشد. امید که شعر کوتاه و ساده امروز را به طور جدی دنبال نماید. تا همگان بدانند که شعر ساده با شعر آسان تفاوت دارد.
- نویسنده : اکبر اکسیر
- منبع خبر : اختصاصی