«حاجی» تو برو لقمه‌ی خود گاز بزن…
«حاجی» تو برو لقمه‌ی خود گاز بزن…
در روزهایی که مرد همیشه معترض حق به جانب مدت‌هاست از یادها رفته است و کسی حتی در پستوی ذهن‌اش سراغی از او نمی‌گیرد، در حالی روی آنتن زنده‌ی تلویزیون می‌آید -که پیش از این در برنامه‌های شبکه‌های آن سوی آب که به زعم بسیاری از مسئولان نظام معاند محسوب می‌شوند شرکت می‌کرد- و ناگهان چنان بی‌پروا به دیگران می‌تازد که هر انسان دارای شخصیتی حتی از شنیدن‌اش شوکه می‌شود.

محمد مایلی کهن+ رضا عنایتی

تیترما- افشین معشوری / «نبی چاخان»، «گروهبان قندلی» و «آقای غیر اصولی»؛ این‌ها واژه‌هایی نیست که از زبان یک لاتِ  لمپنِ خیابانی بیرون آمده باشد! این‌ها صحبت‌های مربی اسبق «تیم ملی فوتبال ایران» است که روی آنتن زنده‌ی تلویزیون در خصوص چند شخصیت رسمی و مسئولیت‌دار فوتبال ایران به زبان رانده شده است.

محمد مایلی کهن که خود در دوران بازی، نهایتا یک هافبک متوسط بود، به واسطه‌ی حضور در دفتر مشترک فدراسیون‌ها و مسئولیتی که آن زمان در ارکان ورزش کشور داشت، بدون سابقه‌ی حتی یک روز سرمربی‌گری در فوتبال کشور، و تنها با روزمه‌ی مربی‌گری تیم فوتبال سالنی ایران در نخستین دوره‌ی مسابقات فوتبال سالنی جهان که به صورت آزمایشی در هنگ‌کنگ برگزار شد، یک‌شبه به سرمربی‌گری تیم ملی ایران اننخاب شد که پیش از آن گفته می‌شد فدراسیون از چند گزینه‌ی مورد نظرش برنامه خواسته بود که محتمل‌ترین آن‌ها زنده‌یاد ناصر حجازی بود و البته رییس وقت فدراسیون وقت نیز بعدها بر درستی این ادعای مطروحه صحه گذاشت.

ناگفته نماند که حتی همان سرمربی‌گری در تیم سالنی توسط علی پروین که آن زمان سرمربی تیم ملی ایران بود به مسئولان وقت پیشنهاد شد که این مطلب در اظهارات تازه‌ی محمد مایلی کهن نیز می‌تواند بسیار کلیدی باشد، زیرا هم او یادش رفته است که اساسا خود نیز از طریق رابطه یا به تعبیر درست معرفی سرمربی تیم ملی به مربیگری تیم ملی سالنی رسیده و همان نیز پلکان ترقی که نه! دستاویزی برای رزومه سازی او شده است.

در مورد مایلی‌کهن البته حرف بسیار است. این نه نخستین بار است که او دیگران را با کلام ناشایست خطاب قرار می‌دهد و نه احتمالا آخرین بار خواهد بود.

بالا رفتن از فنس و درگیری با تماشاگر، درگیر شدن و شکایت از خبرنگاری که مطلب طنزی با نام باشگاه بوکس کهن نوشته بود. درگیری با داور، درگیری با مربیان حریف، درگیری با هواداران تبریزی  و حتی درگیری با همین خداداد عزیزی که حالا او را شایسته‌ی خدمت به فوتبال خراسان می‌داند. درگیری با علی دایی، احمدرضا عابدزاده و ده‌ها مورد دیگر که بیان آن تنها به اطاله‌ی کلام منجر خواهد شد از سوابق مشعشع محمد مایلی کهن است.

حالا در روزهایی که مرد همیشه معترض حق به جانب مدت‌هاست از یادها رفته است و کسی حتی در پستوی ذهن‌اش سراغی از او نمی‌گیرد، در حالی روی آنتن زنده‌ی تلویزیون می‌آید –که پیش از این در برنامه‌های شبکه‌های آن سوی آب که به زعم بسیاری از مسئولان نظام معاند محسوب می‌شوند شرکت می‌کرد- و ناگهان چنان بی‌پروا به دیگران می‌تازد که هر انسان دارای شخصیتی حتی از شنیدن‌اش شوکه می‌شود.

به گمان نگارنده بر محمد مایلی کهن حرجی نیست و نباید بر او خرده گرفت، زیرا در بزنگاه‌های تاریخی او نشان داده است که خود را حق مطلق می‌داند و کوچک‌ترین حقی برای دیگرانی که بی‌گمان در فوتبال و مربی‌گری بسیار از او بزرگ‌تر، دارای روزمه‌تر، پر افتخارتر و حتی علمی‌ترند؛ قایل نیست.

او یادش نمی‌آید در نخستین روزهایی که به سرمربیگری انتخاب شد، برای پرکردن خلا علمی فوتبال‌اش از امثال مجید جهانپور که بی‌شک آن سال‌ها می‌توانست بی‌دانشی‌اش را ترمیم کند استفاده کرده است.

محمد مایلی کهن چنان به سرمربی تازه‌ی تیم امید ایران می‌تازد و سقوط تیم نفت مسجد سلیمان را یادآوری می‌کند ظاهرا فراموش کرده است در سابقه‌ی کاری او هم تیم‌های پیکان، سایپا، گهر دورود، ملوان انزلی و…  هم وجود دارد و جدا از آگاهان فوتبال، حتی هوادار خردسال فوتبال هم این روزها با فشردن چند دکمه می‌تواند به سوابق نه جندان درخشان استاد دست پیدا کند، اگر چه تعمدا یادش نیست رضا عنایتی تیم هوادار را از کدام دسته به سطح اول فوتبال رسانده است.

یک بار در این نوشته آورده‌ام بر محمد مایلی کهن حرجی نیست و باز هم تکرا می‌کنم، زیرا صداوسیمایی که روزی با نقش بستن انسان‌هایی مانند زنده‌یاد کلام‌الحق سلامی و ادبیات نافذش به خانه‌های مردم راه می‌یافت، امروزه چنان تهی از کیفیت شده که چاره‌یی ندارد، جز این‌که برنامه‌های بی‌کیفیت فوتبالی و غیرفوتبالی تدارک ببینید که نتیجه‌اش می‌شود میخ‌کوب شدن پیمان اسدیان توی اسنودیویی که احتمالا هیچ اختیاری برای قطع برنامه نداشته، جز این‌که لب بگزد و زبان به دهان بگیرد تا میهمان برنامه‌اش بگوید آن‌چه را که نباید می‌گفت.

آن‌چه در پایان می‌توانم بنویسم این‌که:

لوطی* تو برو لقمه‌ی خود گاز بزن

کم پشت ســر خلق خدا ساز بزن

.

*شما این‌طور بخوانید: «حاجی» تو برو لقمه‌ی خود گاز بزن….

  • نویسنده : افشین معشوری
  • منبع خبر : اختصاصی