سوگ‌سرود ِ سال سگ
سوگ‌سرود ِ سال سگ
«گوجه‌های پلاسیده» با حجم کمی بیش‌تر از این‌ها ‌که من دارم برمی‌دارم، برخلاف گوجه‌ی سالم، اتیکت دارد «کیلویی ۱۰ هزار تومان»، از همان‌ها که باید چپاند توی حلق فروشنده‌اش!

گوجه

 

تیترما – افشین معشوری / نه این‌که تازه به این نتیجه رسیده باشم، سال‌هاست (شاید از نوجوانی) با خودم فکر می‌کنم:

دیگه این دنیا نمی‌ارزه

 

یک: ایستاده‌ام جلوی بساط میوه‌فروشی که غیر از مغازه‌اش، محیط مربعی به اندازه‌ی حدود ۴۰ در ۴۰ متر از زاویه‌ی یک خیابان را که دکان‌اش درست در سمت راست آن قرار دارد اشغال کرده است و از بین محصولات عرضه شده، آرام آرام گوجه‌های سالم‌ را توی نایلن می‌ریزم، چشم‌ام به سمت چپ همان گوجه‌ها می‌افتد!

«گوجه‌های پلاسیده» با حجم کمی بیش‌تر از این‌ها ‌که من دارم برمی‌دارم، برخلاف گوجه‌ی سالم، اتیکت دارد «کیلویی ۱۰ هزار تومان»، از همان‌ها که باید چپاند توی حلق فروشنده‌اش!

 

دو: یک کیلو گوجه، دو بوته کاهو پیچ، چهار بوته سیر، به‌قدر یک‌کیلو باقلا مازندرانی، یک کیلو خیار، یک کیلو پیاز، چهار عدد سیب و چهار موز کوچک برمی‌دارم و می‌روم جلوی ترازودار که تقریبا اغلب مشتری آخر شب‌های مغازه‌اش هستم.

یکی یکی روی ترازو می‌گذارد و مبلغ کلی را می‌گوید. کارت را که می‌کشد، برایم توضیح می‌دهد:

گوجه کیلویی ۲۰ هزار تومان، سیر و باقلا کیلویی ۴۰ هزار تومان، خیار کیلویی ۵۰ هزارتومان، سیب کیلویی ۶۰ هزارتومان، پیازقرمز ۴۰ هزارتومان، موز ۷۵ هزارتومان، کاهو…

می‌گویم:

خُب؟!

با تعجب نگاهم می‌کند و می‌گوید:

به‌خدا خیار رُ امروز ۴۲ تومن خریدم.

می‌گویم:

خُب؟!

می‌گوید:

هیچی، خواستم براتون توضیح بدم که…

می‌گویم:

نیازی نیست، شب خوش…

 

سه: گُر می‌گیرم، وحشت می‌کنم، از شما چه پنهان توی دلم فحش هم می‌دهم، نه به این مردک الدنگ میوه‌فروش که می‌تواند آن کُپّه‌ی گوجه‌ی پلاسیده را پیش از پلاسیده شدن ارزان‌تر به خلق‌الله بفروشد تا این‌طور آخر شب اتیکت‌ها را برندارد و اجناس را دولا پهنا توی پاچه درازگوش‌هایی مثل من نکند؛ به کسی فحش می‌دهم که باید بر این الدنگ‌ها نظارت کند و نمی‌کند، چون خودش شتر دزد است و نمی‌تواند بر تخم‌مرغ دزدها نظارت کند.

 

چهار: نایلن‌ها را که توی ماشین می‌گذارم، چند تا لیچار هم بار خودم می‌کنم تا:

۱: از جایی که اتیکت ندارد خرید نکنم.

۲: نصف ِ شب خرید نکنم.

 

ابتدای نوشته گفتم:

دیگه این دنیا نمی‌ارزه، می‌دانید چرا؟

«چون هیچ حکومتی نمی‌تواند چنین مردم طماعی را -که ما باشیم- سر به راه کند، چون اساسا خودمان را به خواب زده‌ایم.»

لنگرود-۲۷ اسفند ۱۴۰۱/ افشین معشوری

  • نویسنده : افشین معشوری
  • منبع خبر : اختصاصی