نام کتاب: شال سرخ| نویسنده: شمیم مهرزاد| ناشر: انتشارات یانا، ۱۴۰۱| قیمت پشت جلد: ۳۵۰۰۰ تومان
تیترما- عیسی تقیپور / اندیشهیی پاک، همراه با وقایع اتفاقیه منطقه که پس از نسلی، به بوتهی فراموشی سپرده میشود. چه زیبا کاری کرده است «شمیم مهرزاد» که در قالب داستانهای کوتاه و کلمات گویا و رسا، برای آیندگان ثبت کرد و باقی گذاشت. هم نویسنده جسماش با ناماش به خاک نمیرود و هم خاطرات وقایع تلخ و شیرین بومی برای همیشه باقی میماند.
آنچه در کتاب «شال سرخ» خواندم، همه حاکی از وقایع تلخ و تاریک بودند. گویی کسی به پروندههای موجود در شهربانی قدیم دسترسی داشته و تعریف کرده است.
با خواندن شال سرخ شمیم مهرزاد، بیاختیار به یاد برنامهی «یک و ۱۵دقیقهی» ظهر رادیو گیلانِ پس از انقلابِ سفید و برانداختن نظام ارباب-رعیتی با نام «سپیدرود راز میگوید» افتادم.
نویسنده، خود مانند قهرمانان داستانهای کتاب، دنبال آرامش میگردد ولی جز نام و کلمهی «آرامش» نمیبیند. دردهای زمان وقوع داستانها را شناختیم. درد همیشه درد است. نویسنده راه برون رفت از این آلام را به عهدهی خواننده گذاشته است. داستان دیگر و غمی دیگر، تا جایی که به ملاعباس فرصت نمیدهد که سری به صحرای کربلا بزند! اگر علاقهمند به تعریف کردن چنین داستانهایی باشیم، کافی است سری به بیمارستانها، تیمارستانها، زندانها یا خانهی سالمندان بزنیم.
داستان اول را به قهرمانی «هادی و راحیل» شروع کرده است. در بسیاری داستانها (بهویژه خارجی) نام قهرمان با شخصیت او همخوانی دارد. نگارنده نیز در این داستان، منتظر هدایتی منتهی به معصومیت بودم، افسوس مانند گذشته و حال، دیگر نه «هادی» کارش هدایت است و نه «راحیل» مفهوم خود را دارد. از آسمان سیل غم و غصه از قصهها میبارد. چارهیی برای نویسنده نیست، چون «جز راست نباید گفت و البته هر راست نشاید گفت.»
خواننده در انتها از خود میپرسد «نویسنده مرا به کجا می برد؟» هر نویسنده در حد توان خود باید به قول فرانسویان«آنگاژه» باشد. یعنی، قصه خواننده را به جهت متعالی همراهی کند. به جای اینکه افسرده بماند، به شکلی دلاش وا شود و نور امید ببیند.
گاهی برای خودمان مینویسیم و گاهی برای مردم و بیشتر هر دو مد نظر است؛ اما وظیفهی هر خواننده این است که با اظهارنظر نویسندهی جوان را یاری کند. همهی این داستانها و وقایع و قهرمانان را میتوان در قالب یک داستان بلند بهنام «محاکمهی تقدیر» نوشت و کتابی مانند «پل سن لوئیس» به وجود آورد. زیرا در دنیا و در همهی زمانها، همهی مردم به دنبال خوشبختی بودند و هستند. گرچه بسا آنچه میخواهیم، نمیشود و حوادث ما را به پای تقدیر مینویسند.
همهی این بدبختیها ناشی از اعتقادات خرافی، بیسوادی، بیکاری و فقر است. در وجود عوامل این وقایع ملاحظه کنید. آیا در همهی آنها همین نشانهها را نمیبینیم؟ آنها حتی نمیدانند چه مشکلی دارند. مشکل از کجا پیدا شده است. البته اگر بخواهیم الماس شویم، باید رنج تراشیده شدن را هم تحمل کنیم. همهی پیشرفتها از جادههای پر دستانداز عبور کردهاند.
شمیم مهرزاد نشان داده است، جرات نوشتن و انتشار آن را دارد که باارزش است و اولین قدم محکم را برداشته است. نویسندگان جوان باید بدانند، هر داستانی که مینویسند حتی شده ۳۰ بار باز نویسی کنند. آنقدر آرایش و پیرایش کنند که برای ویراستار کاری باقی نماند.
زمانی که در غرب مردم از کمترین فرصت برای کتابخوانی استفاده میکردند و علوم را در رمان یاد میگرفتند، در کشور ما رماننویسی را نمیپسندیدند و دوستان ما کتاب نوشتند و شعر سرودند و منتشر کردند ولی…
به نویسندهی «شال سرخ» تبریک میگویم و معتقدم عاشق داستاننویسی است، امید که کارشان را با دلگرمی و اطلاعات بیشتر ادامه دهند.
*تیتر از سردبیر «تیترما» است.
- نویسنده : عیسی تقیپور
- منبع خبر : اختصاصی