گفتوگوکننده: افشین معشوری
لطفا خودتان را برای خوانندگان تیترما معرفی کنید.
درود به شما، من «وحید میررفتار» متولد سومین روز فروردین ۱۳۶۴ در رشت از خانوادهیی لاهیجانی هستم و در لاهیجان، همراه پدرم کنار باغ چای پدربزرگم بزرگ شدم. در دانشگاه روانشناسی بالینی خواندهام؛ اما هرگز از رشتهی تحصیلیام استفادهی شغلی نکردهام.
کار ادبی را از کجا شروع کردید و نقش آموزش و پرورش در زمینهی کشف استعداد شما چقدر است؟
ماجرا از آنجا شروع شد که در سال اول راهنمایی من «بار هستی» از میلان کوندرا به دستم رسید. سیزده چهارده ساله بودم که این رمان را خواندم. البته قبل از آن به کتابهای جلال آل احمد و داستایوفسکی علاقهمند بودم. خودم اصولاً اهل رمان هستم. در دبیرستان با دبیر ادبیاتمان آشنا شدم. همان سالها کتابی به دستم رسید که وقتی میخواندم دیدم غلط املایی زیادی دارد که آنها را یادداشت کردم و در نامهیی برای انتشارات فرستادم که کتاب تان غلط املایی دارد. این نامه را به دبیرمان نشان دادم، تا نامه را دید چنان خندید که هنوز بعد از بیست و چند سال صدای خندههایش در گوشم است.
من سرودن شعر موزون را از ایشان یاد گرفتم و در دورهی دبیرستان هم همین تسلط بر ادبیات تاریخ ادبیات و شعر بود که مرا متمایز از دیگران می کرد. در نهایت میتوانم بگویم آموزش و پرورش نقشی اساسی داشت. در دوران دبیرستان با امکانات کمی که داشتیم، دست به انتشار ماهنامه ادبی زدیم که در تمام گیلان منحصر به فرد بود.
آیا در انجمنهای ادبی هم فعالیت داشتهاید؟ از کدام شاعران تاثیر بیشتری گرفتهاید؟
بله، بی شک عضو انجمنها بودم. من هم مثل بسیاری دیگر در انجمنهای شهرستان و انجمنهای پایتخت انجمن خوب فراگفتار کرج حضور داشتم و تاثیر شاعران کرج در زندگی من قابل ذکر است. اما این که از شاعری به نام صحبت کنم، مسلماً از شاعران معاصر صحبتی نخواهم کرد. نه اینکه علاقه مند نباشم، بسیاری هستند که به آنها ارادت دارم.
اما از میان بزرگان ادبیات، من جسارت کلام حضرت مولانا را بسیار دوست دارم و نمیتوانم از دلدادگی به فردوسی به خاطر آفرینش آن حماسه بزرگ صحبت نکنم و یا به شیرین زبانی سعدی شیراز اقرار نکنم. از شاعران نامی معاصر هم به فروغ و شاملو علاقهمندم.
در چه قالبهایی شعر میگویید؟
به شخصه با غزل شناخته شدم. قالبی که به نظر من به قدمت تاریخ زیبا و شاهکار است و هنوز هم دارای قدرت است. تجربه هایی در شعر سپید هم داشتم.
بهنظر میرسد کمکار هستید، دلیلاش چیست؟
من کم کار نیستم، اما این روزها به دلیل شغلی در سفر هستم. مجموعه اولم «با نام شاعرانه نیست» با حدود ۳۷ غزل به چاپ رسید، به دلیل وسواسی که در ویرایش چندباره دارم با چندین سال تأخیر منتشر شد. ویراستاری کارهایم را دوست دارم.
ایدهی چاپ کتاب نخستتان چگونه شکل گرفت و آیا مشوقی داشتید؟
دوستان همدلی بودند که مشوق اصلی انتشار آثارم بودند. حدود شش سال پیش قرار بود با یکی از دوستان به اشتراک مجموعهیی منتشر کنیم که میسر نشد.
جالب اینجاست، بعد از این مدتی که از انتشار «شاعرانه نیست» میگذرد هنوز موفق نشدم در زادگاهم رونمایی یا جشن امضا بگیرم. امیدوارم برای کتاب بعدیام به زودی این اتفاق بیافتد.
اگر حرف ناگفتهیی دارید، بفرمایید.
من امسال برای سومین بار «یوزپلنگانی که با من دویده اند» را خواندم. برای نوشتن یک شعر باید بسیار مطالعه کرد و آموخت. امیدوارم این اتفاق در ادبیات ایران بیافتد و شاعران در کنار سرودن به مطالعه هم به عنوان یک نیاز توجه کنند. از شما برای انجام این گفتوشنود بسیار سپاسگزارم.
- منبع خبر : اختصاصی