تیترما- مریم عبداللهپور / کشور آلمان از بدو تولد سینما تا به امروز نقش چشمگیری در هنر سینما ایفا کرده است. با آنکه در دورانی سینمای این کشور دچار فراز وفرود بوده است، ولیکن حضور فیلمسازان مطرحی چون فریش لانگ، رابرت وینه و… در ارتقای صنعت سینمای آلمان نقش چشمگیری داشتند.
عموما آنچه با شنیدن سینمای آلمان به ذهن خطور میکند اکسپرسیونیسمی است که باعث ارتقای صنعت سینما دراین کشور شده است و کارگردان بنامی چون «رابرت وینه» که با ساخت «مطب دکتر کالیگاری» باعث ارزشمندتر شدن سینمای آن شد.
ناگفته نماند بعدها با حضور فاشیسم ضربهی مهلکی به بدنهی سینمای آلمان واردشد و باعث مهاجرت بسیاری از نخبگان سینمای این کشورشد.
بعد از جنگ جهانی دوم و تقسیم آلمان به دو قسمت غربی و شرقی در سال ۱۹۴۹ حکومت آلمان غربی بر آن شد که با تخصیص اعتبار چرخهی رو به زوال صنعت فیلمسازی در این کشور را دوباره به تکاپو وا دارد. البته این کوشش فرجامی نداشت و فیلمهایی در خور تامل در این بازه زمانی تولید نشد.
بعد از سال ۱۹۵۷ رقابت با تلویزیون نیز باعث رکود وبه سایه رفتن بیشتر سینمای آلمان شد، تا اینکه در دههی ۶۰ میلادی فیلمسازان جوان آلمانی همچون راینر ورنر، فاسبیندر، ورنر هرستوک، ویم وندرس و… دست به جنبشی زدند که درآن اعلام کردند دوران فیلمسازی کهن آلمان موسوم به سینمای پدربزرگها رو به افول نهاده و باید موج جدیدی در صنعت سینمای این کشور با رویکردی تازه به وجود آید.
با آنکه با مرگ زود هنگام فاسبیندر و مهاجرت ویموندرس به امریکا جریان این موج رو به افول رفت ولیکن آثار شاخص این موج در این بازه زمانی نقطه قوت سینمای این کشور محسوب میشود. ویم وندرس همچنانکه اشاره شد سهم بزرگی در اعتلای موج نو آلمان ایفا نمود.
فیلمهای معناگرایی چون پاریس تگزاس و بالهای اشتیاق (بر فراز برلین) که میتوان آنها را بعد از سه گانهی موسوم به فیلمهای جادهای با نام الیس در شهرها، حرکت اشتباه و سلاطین جاده از بهترین کارهای او در کارنامهی هنری او برشمرد.
بر فراز برلین، اثری درام با تاثیرگذاری آهسته و فضایی شاعرانه که دربارهی دو فرشتهی نامرئی است که در برلین نظاره گر مردم جهان هستند و در این گذار، زمانی فرا میرسد که فرشتهها به سوژههای انسانی توجه بیشتری دارند و نتیجه این توجه دلباختگی یکی از فرشتگان (دامیل) به زن بندبازی به نام ماریون است.
«ویم وندرس» در این اثر با نگاهی اگزیستالیستی فیلمی فرمالیستی را ساخت که تا به امروز جزو بهترین فیلمهای سینمای آلمان قرار دارد و چنان محبوبیت جهانی پیدا کرد که در سال ۱۹۹۸بازسازی آمریکایی این فیلم با نام (شهر فرشتگان) به کارگردانی «براد سیلبرینگ» ساخته شد. دامیل (فرشته) که در ابتدا با چشم نظارهگرش مشاهده کرد، سپس دید، سپس قدم فراتر نهاد و حس کرد و ذهن پرسشگرش او را واداشت تا سوال کند و قدم به قدم حرکت کند تا به وادی ادراک رسید. او در این طی طریق به مرحلهای رسید که در آن بین فرشته بودن و انسان بودن دومی را انتخاب کرد و به هبوطی که بیشتر شبیه عروج بود، تن داد.
این فیلم داستانی که محصول مشترک فرانسه وآلمان است در ژانری درام عاشقانه فانتزی تاکید بر زندگی دنیوی دارد و نگاه زمینی و لذت بردن از پیش پا افتادهترین امور زندگی چون نوشیدن چای یا قهوه مورد توجه کارگردان است. همین زندگی ساده با تمام مشغلههایش.
او در این اثر با الهام از اشعار «راینر ماریا ریلکه» و نقاشی فرشتگانی که بر روی دیوارهای برلین پس از جنگ جهانی دوم کشیده شده و در سطحی دیگر شیفتگی عنان گسیخته او به محبوبهی آن سالهایش (دو مارتن) اثری را خلق کرد که تا همچنان مورد ستایش ببیندگان و منتقدین قرار گرفته است و لیکن فراسوی این داستان، آنچه بیشتر مورد توجه کارگردان مولف آلمان قرار گرفته شهر برلین است.
به واقع چه بر فراز برلین میگذرد که وندرس را برآن داشت که لوکیشن فیلم را در آلمان بگیرد و نام اثرش را بر فراز برلین بنهد؟! وندرس آنچه از برلین دید ویرانهای بیش نبود وانسانهایی تنها که غرق در دنیای انفرادی خود بودند. مردمانی مستاصل و خسته از بازیهای سخت روزگار که چنگالهای بدسگال تقدیر بر صفحهی دل و ذهن و احساس و امیدشان چنگ انداخته وآنها را تا پای داری که بحران هویت است کشانده و آنها را غرق در دوگانگیهایی کرده است که یادآور جدایی آلمان شرقی و غربی با دیوار برلین است.
ولی آیا این کارگردان مولف فقط به بیان این مهم اکتفا میکند و راهکاری برای برون رفت از این پوچی در سر ندارد؟
اگر با دقت به فیلم نگاه کنیم؛ متوجه خواهیم شد که او با نگاه تیزبیناش موسیقی را چونان نوشدارویی برای مردم خسته از سنگینی زندگی تجویز میکند . به قول خودش اسطوره جیمز دین و موسیقی راک دو کشف بزرگ زندگی او بودند که دومی وسوسهی آزادی جمعی و پژوهش فردی هویت گمشدهی است.
او برای انسان هایی که فقط زنده هستند و زندگی را فراموش کردهاند گوش دادن به طنین گوشنواز موسیقی که آکنده از هارمونیهای ناب است را پیشنهاد میدهد که نویدبخش آرامشی وصفناپذیری است که آن را میتوانند در کالبد و جانشان احساس کنند و ایمان دارد شرارههای امید در دلهای آکنده از غم و اندوه شعلهور شده و آیینهی ذهن ودل و جانشان که از ناملایمات زندگی کدر شده است، بهوسیلهی موسیقی صیقل داده خواهد شد تا شاید دوباره بر ویرانههای تنهایی و بیهویتی و زخمهای مانده از جنگ بناهایی از عشق و امید بسازند.
و نیچه چه زیبا گفت: باید امیدوار بود به اینکه روح آلمان به لطف جادوی آتشین موسیقی جان تازه بگیرد.
- نویسنده : مریم عبدالله پور
- منبع خبر : اختصاصی
یزدان
تاریخ : ۲۶ - آذر - ۱۴۰۰
ممنون بسیار زیبا بود.