ستاره‌های حلبی به جای هنرمندان واقعی
ستاره‌های حلبی به جای هنرمندان واقعی
کم نیستند آدم‌هایی که با حربه‌های مختلف وارد چرخه‌ی سینما و تلویزیون شدند؛ اما در زمانی محدودی رزومه‌یی برای خود ساختند و جذب شبکه‌های آن سوی آب شدند و یا از «نمد» شناخته شدن در تلویزیون ایران برای خود «کلاهی» دوختند.

ریحانه پارسا

تیترما- افشین معشوری / رامسین کبریتی، پردیس افکاری، چکامه چمن‌ماه، رابعه اسکویی، صبا راد، مانی رهنما، فریبرز عرب‌نیا و… این‌ها تعداد کمی از نام‌های شناخته شده‌ی حوزه‌ی سینما، موسیقی و تلویزیون‌اند که در همین چند سال پشت سر از ایران رفته‌اند و به هر ترتیب در کشورهای دیگر زندگی می‌کنند. به این نام‌ها می‌توان چند ده نام دیگر افزود که در دهه‌ی گذشته و دهه‌های گذشته از ایران رفته‌اند. برخی‌شان در پیچ و خم زندگی در غربت محو شده‌اند و انگشت‌شماری از آن‌ها در زندگی شخصی و حرفه‌یی‌شان موفق هستند.

اما در یکی دو سال اخیر با شتاب گرفتن نفوذ شبکه‌های اجتماعی، دارد اتفاق‌هایی می‌افتد که نشان از گسست اجتماعی بیش از پیش جامعه‌ی ایرانی دارد. حضور برخی متولیان سایت‌های شرط‌بندی در کشورهای اطراف ایران و ایجاد برخی جاذبه‌ها و وعده‌ها برای برخی چهره‌های شناخته شده و نه الزاما-سلبریتی یا محبوب- هرازگاهی اتفاقاتی را رقم می‌زند که چندان طبیعی نیست و این اتفاقات می‌تواند به این گسست اجتماعی ابعاد بزرگ‌تری بدهد.

به عنوان مثال در همین دو ماه گذشته دو فعال هنری کشور که تحقیقا «تلویزیون جمهوری اسلامی» باعث چهره شدن‌شان شده است، جذب آن سوی مرزها شده و در گفت‌وگوهایی که با رسانه‌ها داشته‌اند؛ حرف‌های قابل تاملی زده‌اند که نیازمند بررسی دقیق‌تری از سوی مسئولان فرهنگی کشور است.

این دو چهره «مهراد جم» و «ریحانه پارسا» هستند. در این میان هر قدر «جم» تکلیف‌اش را مشخص کرده و رفتاری نشان داده است که مشخص است با کدام وسوسه از ایران خارج شده است؛ اما رفتار رسانه‌یی‌یی که «پارسا» در پیش گرفته است، بیش از پیش به ابهامات دامن می‌زند.

در این‌جا قصد مقایسه‌ی کیفیت هنری و شخصیتی دو چهره را نداریم؛ اما بد نیست با ذکر دو نمونه و مقایسه‌یی تنها به نیت «نوع نگاه مسئولان فرهنگی کشور» نکاتی را یادآوری کنیم. دو نمونه‌یی که به نظر می‌رسد در ماهیت شخصی و هنری‌شان تفاوت بسیاری است؛ اما هر دو در برهه‌یی از زندگی‌شان، مهاجرت را به زندگی در وطن ترجیح داده‌اند.

سوسن تسلیمی
سوسن تسلیمی زاده‌ی ۱۸ بهمن ۱۳۲۸ در رشت بازیگر و کارگردان تئاتر و سینماست. بازیگری را با فعالیت در تئاتر از سال ۱۳۵۰ آغاز کرد و تحصیلات خود را در سال ۱۳۵۲ در رشته‌ی تئاتر دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان رساند و قبل از سینما به عنوان بازیگر تئاتر با گروه «بازیگران شهر»، «تئاتر پیاده» و تئاتر «چهار سو» و کارگردانانی چون آربی آوانسیان، داریوش فرهنگ، هرمز هدایت، مهدی هاشمی، بیژن مفید و بهرام بیضایی همکاری می‌کرد.

فعالیت سینمایی تسلیمی با بازی در فیلم چریکه تارا (بهرام بیضایی) در سال ۱۳۵۷ شروع شد که بازی او در این فیلم، در جشنواره‌ی سن سباستین مورد تقدیر قرار گرفت. وی سال ۱۳۶۳ در مجموعه‌ی تلویزیونی سربداران ساخته‌ی محمدعلی نجفی بازی کرد. تسلیمی، در این مجموعه نقش «فاطمه» را بازی کرد که زن پرقدرتی بود. او مردپوشی می‌کرد، سوار اسب می‌شد و رهبر گروهی از جنگجویان بود.

این بازیگر سینما؛ تئاتر و تلویزیون که در سال ۱۳۶۶ به سوئد مهاجرت کرد؛ به عنوان اولین فیلم «مرز» به کارگردانی رضا پارسا را در خارج از کشور بازی کرد، سپس در ۱۳۷۰ اولین تئاترش را به نام «مده‌آ» کارگردانی و بازی کرد که از آثار کلاسیک یونان و اساطیر یونانی اقتباس شده بود.

از سال ۱۹۹۹ میلادی تا ۲۰۰۲ میلادی جزو هیئت مدیره‌ی مهم‌ترین مرکز تصمیم گیرنده‌ی فیلم سوئد، انیستیتوی فیلم سوئد بود و هم‌اکنون در وزارت فرهنگ سوئد از اعضای هیئت مشاورین تئاتر است. سوسن تسلیمی در سال ۲۰۰۲ جایزه‌ی شخصیت ممتاز فرهنگی و هنری کشور سوئد را دریافت کرد.

به باور بسیاری او یکی از برترین بازیگران زن تاریخ سینمای ایران و اولین زن صاحب سبک بازیگری در ایران محسوب می‌شود. مرگ یزدگرد، مادیان، باشو غریبه کوچک، طلسم و شاید وقتی دیگر از دیگر فیلم‌هایی است که تسلیمی در ایران بازی کرده است.

ریحانه پارسا
ریحانه پارسا زاده‌ی ۴ اسفند ۱۳۷۷ هنرپیشه‌ی سینما و تلویزیون ایران است. پارسا در سال ۱۳۹۷ در «سریال پدر» نقش لیلا را بازی کرد و پس از آن در فیلم‌های رقصنده، گشت ارشاد، کوسه و «خوب، بد، جلف» بازی کرد.

پارسا البته پس از سریال پدر، حاشیه‌هایی را رقم زد که حضور غیرمنتظره‌اش در شبکه‌های اجتماعی و «انتشار خبر ازدواج با مهدی کوشکی» از آن جمله است.

این بازیگر جوان سینما و تلویزیون در اوایل آبان ۹۹ با حضور در شبکه‌های فارسی‌زبان و لایو اینستاگرامی اعلام کرد از ایران مهاجرت کرده است و از اساس خبر «ازدواج با مهدی کوشکی» را رد کرد و اعلام کرد تنها با او هم‌خانه بوده است.

نگاه
همان‌طور که در ابتدای این نوشته آمد؛ هنرمندان بسیاری از ایران مهاجرت کرده‌اند. از موزیسین‌هایی که پس از انقلاب اسلامی جایی برای عرضه‌ی هنرشان در ایران نبود، تا بازیگرانی به طور کلی فعالیت‌شان ممنوع شد. از بین این‌ها البته بسیاری‌شان در ایران ماندند و برخی حتی به صورت محدود مجاز به فعالیت شدند؛ اما برخی نیز ماندند و بدون هرگونه فعالیت هنری پیمانه‌ی عمرشان لبریز شد و حاضر به ترک وطن نشدند. برخی نیز رفتند و به طور گسترده یا محدود در دیگر کشورها به فعالیت‌شان ادامه دادند.

آن‌چه در این میان قابل تعمق است در دو دهه‌ی ابتدایی پس از انقلاب بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند که نظام با ستاره‌سازی مخالف است و می‌کوشد از ساخت ستاره بپرهیزد. این موضوع تا دو دهه پیش البته تقریبا به شکل تام و تمام جریان داشت؛ اما آرام آرام با ظهور شبکه‌های ماهواره‎یی و پس از آن اینترنت و شبکه‌های اجتماعی فراموش شد و سینما و تلویزیون ایران-شاید- ناگزیر به مقابله با شبکه‌هایی که هر روز و ماه و سال چهره‌یی را رو می‌کردند که گمان می‌رفت قصد «الگوسازی» دارند؛ به چهره‌های نیم‌بندی میدان داد که «به‌غلط» بین جوانان برجسته شدند و تا حد «الگو» پیش رفتند.
یکی از «الگوهای اشتباهی» همین «ریحانه پارسا»ست که در سریال پدر چهره‌ی یک دختر مد روز را نشان می‌داد که در طول پخش این مجموعه‌ی تلویزیونی دچار «تحول فکری» شده است.

هم او که پس از پایان پخش سریال، چنان شبکه‌های اجتماعی را با عکس‌های –نامتعارف تا آن روز- به هم ریخت که باورش برای سازندگان مجموعه تلویزیونی یاد شده نیز آسان نبود و پس از آن در مراسم مختلف حاشیه‌هایی را ساخت که این حاشیه‌ها با «اعلام ازدواج با مهدی کوشکی» ادامه یافت و خروج او از ایران و گفت‌وگویش با رسانه‌ها و انکار ازدواج و دلایل عجیب و غریب این سیکل معیوب را کامل کرد.

در طرف دیگر اما وضعیت متفاوت است. بازیگری با نام «سوسن تسلیمی» که کارنامه‌اش می‌گوید از نوادر این رشته بوده و بسیاری از اهل سینما هنوز او را بهترین بازیگر سینمای ایران می‌دانند. او که تنها به تعداد انگشتان یک دست فیلم بازی کرده و یک پروژه‌ی تلویزیونی –البته عظیم در زمان خود- را در کارنامه دارد.

تسلیمی در همان یک «سریال» که در ایران بازی کرد؛ نشان داد به تنهایی متر و معیار مناسبی برای بازیگری ایران است. اما همین بازیگر شایسته- به درست یا غلط- روزی تصمیم به مهاجرت از ایران می‌گیرد و تمام داشته‌های پیشین‌اش را جا می‌گذارد و به جایی می‌رود که حتی آموختن زبان‌اش از زجرآورترین چالش‌های زندگی او بود.

تکمله
هر انسانی آزاد است برای خوراک، پوشاک، محل زیست و … خود تصمیم بگیرد و عمل کند؛ اما وقتی پای جامعه و کنش‌های اجتماعی به میان می‌آید، این موضوع دیگر زندگی شخصی او نیست. کم نیستند آدم‌هایی که با حربه‌های مختلف وارد چرخه‌ی سینما و تلویزیون شدند؛ اما در زمانی محدودی رزومه‌یی برای خود ساختند و جذب شبکه‌های آن سوی آب شدند و یا از «نمد» شناخته شدن در تلویزیون ایران برای خود «کلاهی» دوختند و به راحتی با پرونده‌سازی و مظلوم‌نمایی برای خود در کشورهای دیگر اقامت گرفتند و بی‌راه نیست اگر بگوییم به ریش خیلی‌ها خندیدند. خیلی‌هایی که روزی فکر می‌کردند با محو کردن ستاره‌های واقعی، می‌توانند سکان فرهنگ را به دست بی‌مایگان و کم‌مایگانی بسپارند که از هنر کم‌ترین چیزی نمی‌دانند و تنها با اهداف غیرهنری وارد این عرصه می‌شوند.

این یادداشت در پی آن نیست که از «ریحانه پارسا» اژدهایی دو سر بسازد که تنها با هدف سواستفاده از هنر وارد این فضا شده و حالا با رسیدن به بخشی از اهداف‌اش دارد مابقی نقشه‌ی راه‌اش را اجرا می‌کند، بلکه می‌خواهد بگوید شایسته است «آن‌هایی که ستاره‌های حلبی را جای ستاره‌های واقعی ساختند» و به کار گرفتند؛ امروز باید پاسخ‌گوی مهاجرت کسانی باشند که در چشم برهم‌زدنی از کشور می‌روند و همه‌ی آن‌چه را که پیش‌تر از مزایایش استفاده کرده‌اند؛ زیر سوال می‌برند و طلب‌کار هم می‌شوند.

سوسن تسلیمی بیش از سی‌وسه سال است از ایران رفته است؛ اما در انگشت‌شمار مصاحبه‌هایش تنها به ذکر مشکلات حرفه‌یی‌اش پرداخته است و برخوردهایی که پیش‌تر گریبان بسیاری دیگر را گرفته و آن‌ها نیز در این خصوص گفته‌اند. اما «ریحانه پارسا در کم‌تر از یک ماهی که می‌گوید مهاجرت کرده است» به هیچ میکروفونی نه که نگفته است؛ هیچ! خود درخواست مصاحبه دادن به هر شبکه‌ی ریز و درشتی می‌کند.

  • نویسنده : افشین معشوری
  • منبع خبر : اختصاصی