افشین معشوری: روزنامه‌خوانی قدمی است برای توسعه‌ی فرهنگی
افشین معشوری: روزنامه‌خوانی قدمی است برای توسعه‌ی فرهنگی
یک ضعف بزرگ محسوب می‌شود وقتی کیوسک‌های روزنامه فروشی در شهر هست؛ اما میوه، ساندویچ، سیگار و ...به مردم عرضه می‌کنند، نه این‌که مشاغل نام برده بد باشند، اتفاقا همه‌شان کسب و کار حلال‌اند؛ اما جایش در کیوسک روزنامه نیست.

نمایشگاه مطبوعات کشور

پیش‌نوشت: این گفت‌وشنود حاصل پرسش‌های روابط‌عمومی «اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی آستانه‌اشرفیه» با افشین معشوری در مرداد ۱۳۹۷ به مناسبت روز خبرنگار است که قرار بود در تارنمای آن اداره منتشر شود که به دلایل نامعلوم هرگز منتشر نشد.

هم‌اکنون در روزهای ابتدایی آبان ۱۳۹۹ سومین سالی است که «نمایشگاه مطبوعات کشور» ابتدا به دلیل مشکلات مادی معاونت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سپس به دلیل «پروتکل های بهداشتی» برگزار نمی‌شود؛ اما این گفت‌وشنود حاوی نکات خوبی است که بد ندیدیم این‌جا منتشر شود.

گفتنی است بعضی از اسامی مخاطب  قرار گرفته در این مطلب، از جمله «دکتر محمدحسین قربانی» هم اکنون در سمتی غیر از نمایندگی مجلس مشغول فعالیت هستند. بخوانید:

 

گفت‌وشنودی با مدیرمسئول «دوهفته‌نامه‌ی خرد ورز» به بهانه‌ی روز خبرنگار

روزنامه‌خوانی قدمی است برای توسعه‌ی فرهنگی

 

لطفا کوتاه خودتان را معرفی کنید و از فعالیت‌های‌تان بگویید.
سپاس از شما، من افشین معشوری هستم، زاده‌ی گیلان و بالیده‌ی تهران، پیشه‌ام روزنامه‌نگاری است و از سال ۹۰ که برای همیشه به گیلان آمده‌ام ابتدا فعالیت‌ام را از راه دور در نشریات تهران پی گرفتم و از آبان ۹۴ سردبیری «ماهنامه‌ی عطرشالیزار» را که مدیرمسئولش همسرم «پروانه محمدنژاد» از دبیران زبان انگلیسی آستانه است و از اسفند همان سال «دوهفته‌نامه‌ی خردورز» را با صاحب‌امتیازی خودم منتشر می‌کنم که البته گستره‌ی ‌توزیع‌اش تهران، البرز، قزوین، مازندران وگیلان است و در واقع بخشی از فرهنگ استان گیلان را به خارج از استان و صادقانه بگویم بعضی از کشورهای دیگر که مشترک داریم، صادر می‌کنیم.

جهت ارتقای فرهنگ عمومی شهرستان آستانه اشرفیه، چه راه حل‌هایی پیشنهاد می‌کنید؟
در نگاه کلی ارتقای یک جامعه در همه‌ی سطوح راه‌حل‌اش توسعه است. من درباب توسعه در مقیاس کلان اظهارنظر را به اهل‌اش واگذار می‎کنم؛ اما در بحث فرهنگ، به طور کلی راه‌اش گسترش فرهنگ مطالعه در اولین قدم است و خُردتر شده‌ی همین مطالعه، می شود روزنامه(مجله) خوانی که من در این حیطه می‌توانم صحبت کنم.
برای ارتقای روزنامه‌خوانی –در آستانه‌‍‍‌اشرفیه- اولین قدم به نظرم راهی نیست جز حمایت از «ماهنامه‌ی عطرشالیزار و دوهفته‌نامه‌ی خردورز» اگر مخاطب آستانه‌یی این دو نشریه را که زادگاه‌اش(و نه تنها محدوده‌ی فعالیت‌اش) آستانه ‌است از خود دانست و برایش وقت و هزینه داد، آن وقت سراغ بقیه‌ی نشریات هم می‌رود؛ اما این ترغیب به روزنامه‌خوانی به همین‌جا ختم نمی‌شود.
بد نیست مسئولان شهری که در بعضی حوزه‌های فرهنگ هزینه‌های کلان می‌کنند، گاهی نگاهی به این دو نشریه بکنند. ما دنبال رپرتاژآگهی(که اطلاع دارم بسیاری از مسئولان آستانه‌اشرفیه فاکتورها و هزینه‌های چند میلیونی به بعضی نشریات خاص می‌پردازند) نیستیم، حرف من این است اگر مثلا ۱۰ اداره در آستانه خود را ملزم کنند از هر شماره‌ی خردورز و عطرشالیزار ۱۰ نسخه را بخرند و به کارمندان‌شان بدهند، اگرچه پاسخ‌گوی هزینه‌های ما نیست؛ اما باعث دلگرمی ما و توسعه‌ی نشریه می‌شود.
همین‌جا گله‌یی هم بکنم از مسئولین شهر و استان، ما به عنوان دو نشریه‌ی کاملا خصوصی، در دو سال پشت سر با هزینه‌ی شخصی در بزرگ‌ترین رویداد مطبوعاتی کشور یعنی«نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌های کشور» شرکت کرده‌ و آبروداری کرده‌ایم. از حمایت نشریات دیگر استان‌ها توسط مسئولان‌شان چیزی نمی‌گویم که مثنوی هفتاد من کاغذ می‌شود؛ اما در سال ۹۵ حتی یک نفر، تاکید می‌کنم یک نفر از مسئولان شهر و استان(منظورم آن‌هایی است که در حال حاضر مسئولیت دارند) به غرفه‌ی ما نیامدند، در سال ۹۶ هم اگر چه چندنفر از مسئولان استان آمدند؛ اما باز هم هیچ مسئولی از آستانه تشریف نیاورد و چشم ما به راه خشک شد و این نقیصه را البته هم‌شهری‌ها، هم‌استانی‌ها و البته گیلانی‌های ساکن پایتخت جبران کردند.

به‌نظر شما، قوانین، نظارت‌ها و حمایت‌های اداره‌ی فرهنگ و ارشاد اسلامی، تاچه حد در توسعه‌ی فرهنگی و هنری راه‌گشا بوده است؟
ببینید، بدون نظارت دست‌کم در کشور ما سنگ روی سنگ بند نمی‌شود، منظورم سختگیری‌های بی‌مورد یا اعمال سلیقه نیست؛ اما در خصوص حمایت که فرمودید هم شما و هم من می‌دانیم که حمایتی از نشریات وجود ندارد. وقتی بودجه‌ی یک‌ساله‌ی ارشاد یک شهرستان آن‌قدر کم است که بی‌شک رییس اداره ناگزیر از رایزنی برای دریافت کمک از دیگر مسئولین مانند نماینده‌ی شهر و … می‌شود؛ همه چیز مشخص است، این یعنی که به شخصه انتظار دریافت کمک مالی از اداره‌ی فرهنگ‌وارشاد را ندارم؛ اما ریاست ارشاد می‌تواند حامی ما باشد و از واحدهای تولیدی-که در آستانه هم کم نیستند- به نفع فرهنگ و به تبع آن نشریات ما یاری بگیرد. در خصوص دیگر شاخه‌ها به دلیل عدم اطلاع دقیق و کافی نظری ندارم؛ اما احتمالا آن‌ها هم وضع‌شان بهتر از ما نیست؛ اما تفاوت‌مان این است که ما برای ادامه‌ی کار قطعا هر ماه نیاز به مواد اولیه‌یی مانند کاغذ داریم که کالای فرهنگی‌مان را به مخاطب برسانیم و این با روند کنونی یعنی فاجعه، نام دیگری به نظرم نمی‌شود رویش گذاشت.

نمایشگاه مطبوعات کشور

فکر می‌کنید چرا شهروندان آستانه نسبت به مطالعه (حالا چه روزنامه و چه کتاب)کم توجه‌اند؟
راستش فکر نمی‌کنم، تقریبا مطمئنم و این دلایل مختلفی دارد. وقتی شما میوه می‌خواهید باید جایی باشد که بروید از آن‌جا تهیه کنید، همین‌طور نان و دیگر مایحتاج! ببینید دو تن از بهترین کتاب‌فروشان گیلان آستانه‌یی هستند؛ اما در لاهیجان و رشت کتابفروشی دارند و اتفاقا هر دو نیز جزو بهترین‌ها هستند. باور این‌که آستانه‌یی‌ها کتاب نمی‌خوانند در من نیست، من آدمی را می‌شناسم که هرماه برای خرید کتاب‌های تازه‌ی حوزه‌ی مورد مطالعه‌اش به رشت وگاهی تهران می‌رود، پس آدمش هست، امکانش نیست. شما ببینید معدود کتابفروشی‌های آستانه عموما در دید مردم نیست و البته اغلب به جای کتاب‌های خوب روز، نوشت‌افزار و کتاب‌های درسی و کمک‌آموزشی می‌فروشند، از نظر من سیستم آموزشی مسابقه‌ی دانشجوسازی راه انداخته و این خود به رشد بیکاری هم کمک می‌کند. پدرومادری که توقع داشته فرزندش با «هوش محدود یا متوسط» پزشک جراح شود، حالا نهایتا به یک مدرک کارشناسی با بازار کار صفر روبه‌روست و حاضر نیست مثلا فرزندش در یک کسب‌وکار شرافتمند اما معمولی مشغول شود، این خود معلول همان رشد بی‌رویه‌ی کتاب‌های کمک‌آموزشی است که عموما تست‌زدن را ترویج می‌کنند نه درک مطلب را، در مورد روزنامه هم همین‌طور است. در حال حاضر تنها روزنامه‌فروشی شهر آستانه در نامناسب‌ترین جای شهر قرار دارد. کیوسکی نسبتا کوچک که هرچقدر هم فروشنده‌اش بخواهد متانت به خرج بدهد و نشریه بفروشد، درآمد حداقل یک خانواده را نیز تامین نمی‌کند. پیش‌تر چند کیوسک و مطبوعاتی دیگر هم بود که حالا به هر دلیل نیست. من خودم در مصاحبه‌یی که با «دکتر محمدحسین قربانی» داشتم، خواستم از مسئولان شهر بخواهد کیوسکی را که پیش‌تر در مرکز شهر راه انداخته بودند؛ احیا کنند که قول‌اش را داد؛ اما متاسفانه تا امروز چنین اتفاقی نیفتاد، حالا این‌که پیگیری کردند یا در این بازار آشفته یادشان رفت، نمی‌دانم.

پیشنهاد شما چیست؟
برای کتابفروشی که نمی‌توانم پیشنهاد بدهم، چون ارشاد در باب راه‌اندازی کتابفروشی‌ها تقریبا امکانی ندارد؛ اما برای روزنامه‌فروش‌ها! چون در عمل حوزه‌ی کار ارشاد است(هرچند پروانه را جای دیگری صادر می‌کند که این خود معضلی است) ایده‌آل من این است در آستانه ۴ کیوسک مهیا باشد. یکی در میدان جمهوری که ورودی شهر است، دومی همان کیوسک فعلی(که البته اگر بشود جایش را کمی تغییر داد بهتر هم هست) سومی را حوالی حرم و مرکز شهر در نظر بگیریم و کیوسک چهارم نزدیک اداره‌ی ارشاد که اتفاقا چند کیوسک ظاهرا روزنامه‌فروشی همین اطراف هست و اغلب یا تعطیل است یا به شغل‌های دیگر می‌پردازند.
برای اداره‌ی فرهنگ و ارشاد آستانه یک ضعف بزرگ محسوب می‌شود وقتی کیوسک‌های روزنامه فروشی در شهر هست؛ اما میوه، ساندویچ، سیگار و …به مردم عرضه می‌کنند، نه این‌که مشاغل نام برده بد باشند، اتفاقا همه‌شان کسب و کار حلال‌اند؛ اما جایش در کیوسک روزنامه نیست. این‌که گفتم روزنامه‌فروشی در حوزه‌ی ارشاد است بی‌راه نگفتم، شاید شهروندان ندانند؛ اما شما که می‌دانید عملا اگر قرار باشد روزنامه‌فروش‌ها بیمه شوند باید از ارشاد اقدام کنند و البته کارهای دیگرشان! پس باید اداره‌ی ارشاد اقدام عملی کند و البته فرمانداری، شهرداری، نماینده‌ی شهر و…. می‌توانند در این راستا کمک لازم را با اداره بکنند.

افشین معشوری

حرف آخر؟!
این سوال دو کلمه‌یی سخت‌تر از ۵ سوال قبلی است! وقتی می‌گویید سوال آخر آدم یک‌هو منفجر می‌شود، دلش می‌خواهد تمام کاستی‌ها را یک‌جا بگوید؛ اما زمان احتمالا کم است و فضای انتشار مصاحبه بسیار کم‌تر، با این حال می‌گویم. درست یا غلط بخش عمده‌ی فرهنگ شهرها بر عهده‌ی اداره‌ی فرهنگ و ارشاد است؛ اما تشکیلات موازی یا بهتر بگویم اقدامات دیگر نهادهای شهری با هدف‌های عمدتا غیرفرهنگی(این‌که می‌گویم غیر فرهنگی واقعا به گفته‌ام ایمان دارم) بودجه‌ها را حیف و میل می‌کنند.
حالا یک زمان پای «بنیاد فرهنگی دکتر محمد معین» در میان است که کار شایسته‌ی تقدیری است و اتفاقا هر نهاد یا مسئولی هر قدمی بردارد مبارک است و باید دست‌اش را فشرد و تبریک گفت؛ اما کارهایی هم هست که اصولا غیر از ارشاد با فعالیت سازمان‌ها و نهادهای دیگر سنخیتی ندارد و باید اجرای آن‌ها انحصارا با ارشاد باشد و آن نهادها حمایت کنند تا اداره‌ی فرهنگ و ارشاد کار را به سامان برساند؛ این‌جاست که پیش‌تر گفتم«هدف‌های غیر فرهنگی» اگر بحث فرهنگی است، چه تفاوتی دارد برگزارکننده اداره‌ی فرهنگ‌وارشاد که متولی فرهنگی است باشد نه یک نهاد شهری؟!
دیگر این‌که بودجه‌های فرهنگی به نظرم صرف رزومه‌سازی می‌شود، یکی پاسخ بدهد آوردن یک بازیکن پیشین یا کنونی یک تیم خاص به شهر آستانه و برگزاری مراسم جشن فلان چه کمکی می‌تواند به ارتقای فرهنگ شهر بکند؟ این تنها یک نمونه از حیف‌ومیل‌هاست به نظرم، برگزارکنندگان مراسم نگویند می‌خواستیم شوق و شور را به شهر بیاوریم که منطق‌شان پذیرفتنی نیست، به جای آن کار می ‌توانند به موزیسین جوان شهر که اتفاقا در سالن ارشاد برنامه اجرا کرد کمک کنند تا به جای یک اجرا، چند اجرا داشته باشد، یا به گروه‌های تئاتری و دیگر گروه‌های هنری که اتفاقا در آستانه کم نیستند. یا چرا راه دور برویم؟ در مراسمی که در همین سالن خودتان برگزار می‌شود(حتی توی همان کنسرت موسیقی) سیستم صوتی بسیار ضعیف و نامناسب است، حالا تجهیز صدای سالن مهم‌تر است یا دعوت از یک بازیکن رنگی؟! سالنی که اتفاقا آبروی فرهنگ آستانه است.
حرف‌های زیادی دارم؛ اما دست‌کم جایش این‌جا نیست و اصولا فکر می‌کنم «روزخبرنگار» بهانه‌یی شد تا بتوانم با شما صحبت کنم. به عنوان آخرین جملات پیشنهاد می‌کنم مدیریت ارشاد ماهانه یا دوماه یک‌بار جمعی از هنرمندان شهر را دعوت کند برای هم‌اندیشی، این‌که می‌گویم دعوت؛ منظورم ریخت‌وپاش‌های باری به هرجهت و هزینه‌بر نیست، نهایتا جلسه‌یی ۲ ساعته، با یک بطری آب‌معدنی و ۲ کیلو شیرینی برای ۳۰ تا ۴۰ نفر و نه بیشتر، بعد هم به حرف‌های‌شان گوش کند و تا حد امکان از سخت‌افزارهای موجود در کنار برنامه‌های ارائه‌شده‌ی احتمالی به بهترین نحو استفاده کنند، می‌دانید که هنر مدیریت هزینه کردن بودجه‌ها نیست، استفاده‌ی بهینه از امکانات موجود است. از شما به خاطر فرصتی که در اختیارم گذاشتید بسیار سپاسگزارم.

  • نویسنده : تحریریه
  • منبع خبر : اختصاصی