با سلام خدمت همهی بزرگواران و عزیزان، از دکتر سیدحجت مهدوی بهخاطر دعوت بنده به این نشست تشکر میکنم.
آنچه تردیدناپذیر است، اینکه «ایپدمی کرونا» معضلی است که زندگی بشر را خواه ناخواه تحتتاثیر قرارداده است و در واقع همهی معادلات جهان در حوزهی سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، چه در کشورهای پیشرفته و غنی و چه غیر آن (البته بیسروصدا و بدون استفاده ازاهرمهای شناخته شده) به هم ریخته است.
آنچه در رابطه با ایپدمی کرونا در دوماههی آخر سال گذشته درکشور ما علنی شد؛ مانع شد تا قطار احساس ما از زندگی ایستگاه پایانی سال ۹۸ بهخوشی عبور کند و روزها و شبهای ما بعد ازآن تا به امروز همچنان در دالانی تاریک، با ترسی پنهان در نگاه و بغضی گیر کرده درگلو، گذشت و بخشی از عمر ما در دنیای واقعی محدود به فعالیتی معدود در حسرت جاری بودن و متوقف شده عمدتا درکنج خانه ودست پر با سیر در فضای مجازی شده است.
باید اذعان کرد که آز جاه طلبی، آز قدرتنمائی، آز زیادهخواهی باعث شده بود تا ما به مادر واقعی خود، یعنی زمین که مهد زایش و رویش است؛ جفا کنیم، کوهها را تخریب کنیم، دریاها را بیالاییم، دریاچهها، تالابها و رودخانهها را کمآب و خشک کنیم، طبیعت را بیازاریم و مهمتر از همه اینکه سکوت آن را بهمعنای بیتفاوتی و یا عدم قدرت تقابل آن با خود تلقی کنیم!
همینجا گیومهیی باز کنم و به نکتهیی اساسی اشاره و تاکید کنم وآن، اوضاع وخیم کشور ما بهلحاظ خسارات ناشی از کروناست. به ویژه در بخش انسانی! من یک روزنامهنگارم و متجاوز از پنجاه سال است که این کوله را برشانههایم میکشم و به مخاطبام متعهدم تا از واقعیتها سخن بگویم.
باید بپذیریم که نیروی شاغل در بخش درمانی ما بهخاطر کار زیاد، آنهم در فضایی آکنده از دلهره و ترس خسته است. آمار تلفات آنها تاثربرانگیز و تاسفآور است و همینطور آمار تلفات بیماری در بیماران که میدانیم بیشتر از آنی است که رسما اعلام میشود و براساس اطلاعاتی که از مراکز درمانی و متخصصان پزشکی دریافت میشود، مهار بیماری از دست وزارت بهداشت خارج است و از سویی نیز تا کشف قطعی واکسن و دستیابی به داروی اختصاصی وآمدناش به بازار، در نگاهی خوشبینانه هنوز فاصلهیی چند ماهه وجود دارد.
بنابراین؛ تنها راه همت خود مردم در رعایت بهداشت و عمل به پروتکلهای بهداشتی است و در اینجاست که نقش هنرمندان جامعه با تکیه بر پذیرش عموم از آنها میتواند نقش پررنگی باشد تا فرهنگ پیشگیری را با استفاده از ابزار هنر، چه با شعر، قصه، موسیقی، طنز و دیگر جلوههای هنر در جامعه نهادینه کنند .
تنهایی با طبیعت آدمی که موجودی اجتماعی است، سازگار نیست و همین امر موجب میشود تا سهم عمدهیی از عمر در شرایط فعلی در وضعیتی وسواسی بگذرد که نمادش را در شُستنهای مدام دست، صورت، تن و حتی مواد خوراکی می بینیم.
همینجا به چند نکتهی دیگر اشاره کنم. یکی اینکه این بیماری در عین اثبات لزوم همبستگی جوامع بههم در راه پیدا کردن راه حل، یک سری مواظبتها و ملاحظاتی را نیز به بشر یادآور میشود، یعنی اینکه بشر در عین همافزایی و بهاصطلاح قرار گرفتن در یک دهکدهی جهانی چارهیی ندارد تا در این تعاملات از زاویای ملاحظاتی محتاطانه نگاه کند.
دیگر اینکه کرونا از نقش علم بهخوبی در حل معماهای بشر و ناتوانی معتقدات بیپایه و اساس خرافی و آشکار ساختن سیاهچالهها پردهبرداری کرد و نشان داد که علم سرانجام راه را برای حل مسائل بشر یا خواهد یافت یا خواهد ساخت.
موضوع دیگر اینکه کرونا نشان داد کشورهایی میتوانند کشتی سیاست خود را مطمئنتر به ساحل ببرند، که بهجای فرصت دادن به رقابتهای خُردکننده و حذفی، به صلح و تعامل فکر کنند و منابع خود را بهجای هدردادن در راههای مُعوج، آنها را در زمینههای علمی وآموزش همگانی و بهداشت عمومی سرمایهگذاری کنند و سرانجام مهمترین نکتهیی که کرونا در واکاوی و بازنمایی واقعیت آن نقش اساسی داشت؛ ریزش ترس موهوم از فضای مجازی بود که تا پیش از کرونا فضای مجازی توسط گروهی از مصلحان مورد طعن و توسط گروهی از واعظان، مورد لعن واقع میشد؛ اما دیدیم در شرایط بهوجود آمده با همهی ناکافی بودن زیر ساختها، این فضای مجازی بود که مانع شد تا سیستم آموزشی ما تعطیل شود و امروز مدارس، دبیرستانها و دانشگاههای ما در این فضا نفس میکشد و نه تنها امورآموزشی، که بسیاری اطلاعات ذیقیمت دیگر و جریانات سیاسی، اقتصادی، تجاری و پیوندهای خانوادگی در این فضا جاری است و این پرده برداری از واقعیت و ریزش ترس از فضای مجازی؛ از شاهکارهای کرونا بوده است!
کرونا چه یک ویروس طبیعی بوده باشد و چه عاملی بهاصطلاح دستکاری شده برای حذف رقیب از میدان رقابتهای جهانی، عاملی بود برای پردهبرداری از بحرانی که از سالها پیش در جهان درحال شکل گیری بود و در چند بعد داشت اتفاق می افتاد.
در بعد اقتصادی با نشانههایی از نوسانات رشد اقتصادی و بروز عدم تعادل در موازنههای سرمایهیی و بعضا سقوط بهرهوری در نیروی کار و جهش بیرویه شبهسرمایه در لایهیی پیشساخته و به تبع آن در بعد اجتماعی، با رفتن سرمایه بهسوی یک لایهی خاص و در اقلیت و انباشت آن در لایهی موصوف و نهایتا رفتن طبقهی متوسط بهسوی طبقهی تهیدست که منتج به ظهور پدیدههای ناهنجاری اجتماعی در صور مختلف در جهان شده است.
از این نویسنده مطلب دیگری اینجا بخوانید
در بعد سیاسی، تغییرات درحال رشد سیاستهای غرب و مشخصا آمریکا (بهعنوان ابر سیاست دنیا) و ظهور دونالد ترامپ بر قلهی تصمیمگیریها با مواضعی غیر قابل پیشبینی و همینطور بهوجود آمدن تغییراتی در اتحادیهی اروپا که منجر به خروج بریتانیا (کهنهکار سیاست دنیا) شد.
بالاخره مهمتر از همه با تکیه به نظر خبرهترینها، آنچه که در بُعد محیطزیست اتفاق میافتاد و طبیعت را بهسویی سوق میداد که امروز اگر به آن پرداخته نشود؛ قطعا فردایی جز حسرت نخواهد ماند.
این بحرانها در جهان، عملکردی شبیه به عملکرد ظروف مرتبطه داشته و دارند و بهم پیوستهاند و بر هم اثر گذارند و آیندهی جهان را درهالهیی از تیرگی و نگرانی قرار داد؛ چیزی که سیاستمداران عمدتا آن را لاپوشانی میکردند که کرونا، ویروس پشت صحنه را برملا ساخت.
واضح است که در جریان این ایپدمی، خسارات سنگینی بهویژه در بعد انسانی بر جوامع وارد شد که جبران بعضی از آنها بهلحاظ از دست شدن کسانی از بزرگان علم و اندیشه و هنرکه سرمایههای فرهنگی بودند، اگر غیرممکن نباشد؛ بسیار دشوار و زمانبر خواهد بود .اما بروز این پدیده علیرغم همهی این خسرانها، فرصتی بود تا بشر بهخود آید و برای شناخت خویش تامل کند.
امانوئل کانت، شناخت از ماوراءالطبیعه را سوژهی مطالعات فلسفیدن کرد، نه برای اثبات امری که برای رسیدن به معرفتشناسی، چگونه میشود ماوراءالطبیعه را شناخت؟! واضح است که ابتدا باید طبیعت را شناخت و معرفتی عینی از آن دریافت کرد.
میگویند استاد اندیشهورزی ژاپنی در کلاس از دانشجویانش پرسید که معنای علف هرز چیست و هر دانشجویی تعریفی ارائه داد. استاد گفت همهی اینها که گفتید؛ درست است اما علف هرز، علفی است که هنوز بشر به خاصیتاش پی نبرده است.
کرونا چه یک ویروس طبیعی بوده باشد و چه عاملی بهاصطلاح دستکاری شده برای حذف رقیب از میدان رقابتهای جهانی، عاملی بود برای پردهبرداری از بحرانی که از سالها پیش در جهان درحال شکل گیری بود و در چند بعد داشت اتفاق می افتاد.
این بیان ما را متنبه میکند که بشر علیرغم همهی پیشرفتهای علمی هنوز از دانایی کامل فاصله دارد و خودش را از معرفشناسی کانتی دور کرده است. بشر مغرورانه چشماش را بر طبیعت بست و طبیعی بود که این بهاصطلاح لااُبالیگری و بیاعتنایی میتوانست تاوان تلخی داشته باشد که یکی از آنها میتوانست خشم طبیعت باشد و خشم طبیعت میتوانست بهصور گوناگون بروز کند و یکی از آن صور، شاید همین تجربهیی است که امروز میکند و این خسران جلوهیی از همان خشم بوده باشد.
نمیخواهم نسخه صادر کنم؛ اما بهعنوان «ژورنالیست» حرفهایم میتواند به گونهیی انذار و هشدار باشد تا شاید کمی بهخود بیاییم و حدود و ثغورمان را بازبینی کنیم.
درست است که بشر اشرف مخلوقات لقب گرفته و موجب تحسین خالق است؛ اما باید درک کند که همهی جهان و لایتناهی نیست و البته حد و مرزی دارد. بشر باید بداند که مالک جهان نیست تا برای مدتی هم که شده آیینهی خودبینی را بر زمین بگذارد.
مدیران کلان جهان، این نارسیستها وکهنه سربازان خسته باید دریابند که جهان و نعمتهای آن متعلق بههمهی مردم است. هوا، آب، جنگل، دریا، کوه و دشت ثروتهای همگانیاند و هیچ قدرتی حق ندارد با تخریب آنها در واقع حق زندگی را از دیگران سلب کند و باید در این پندار ناسزاوار تجدید نظر کند .
مدیران کلان جهان، این نارسیستها وکهنه سربازان خسته باید دریابند که جهان و نعمتهای آن متعلق بههمهی مردم است. هوا، آب، جنگل، دریا، کوه و دشت ثروتهای همگانیاند و هیچ قدرتی حق ندارد با تخریب آنها در واقع حق زندگی را از دیگران سلب کند و باید در این پندار ناسزاوار تجدید نظر کند .
باید اذعان کرد که آز جاه طلبی، آز قدرتنمائی، آز زیادهخواهی باعث شده بود تا ما به مادر واقعی خود، یعنی زمین که مهد زایش و رویش است؛ جفا کنیم، کوهها را تخریب کنیم، دریاها را بیالاییم، دریاچهها، تالابها و رودخانهها را کمآب و خشک کنیم، طبیعت را بیازاریم و مهمتر از همه اینکه سکوت آن را بهمعنای بیتفاوتی و یا عدم قدرت تقابل آن با خود تلقی کنیم!
واضح است آموختههای آکادمیک علیالاطلاق باید در جهت تعالی بشر جلوهگر میشد؛ اما مایهی غرور او شد و بشر را به اشتباه انداخت تا او هرگز نیاندیشد که سکوت همواره یک مفهوم را افاده نمیکند. گاهی سکوت میتواند فریاد خشم باشد و گاهی حتی فریاد نفرت و در چنین معنایی جهان ناگزیر باید منتظر گرفتار شدن در پی آمدهای آن میبود.
بهنظر میرسد آنچه در جریان ایپدمی کرونا بر سر بشر آمد، پیآمد همان تلقی اشتباهآمیزش از سکوت طبیعت در مقابل جفای به اوست و فرصتی است تا تلنگری زده شود شاید که منجر به بیداری گردد و نیز فرصتی شود تا در آن طبیعت هم خود را بازسازی کند و بشر بیاموزد که باید با طبیعت مهربان باشد.
- نویسنده : شجاع الدین طایفه (کنفرانس)
- منبع خبر : دوهفته نامه خردورز