علی مغانی
بعد از سه هفته داستان کشدار استقلال و استراماچونی که به زعم هواداران با پایانی تلخ برای استقلال همراه شد، حالا نوبت پرسپولیسیهاست که به خبرهایی از آرژانتین چشم بدوزند. البته گابریل کالدرون با وجود اینکه نیمفصل را با صدرنشینی به پایان برده، برخلاف استراماچونی، ایجنت قدرتمند و رسانههای بانفوذ در اختیار ندارد که روزی سه وعده مصاحبه کند و خودش هم به لحاظ کاراکتری آنقدر شخصیت پیچیدهای ندارد که برای فهمیدن منظورش، نیاز به رمزگشایی از حرفهایش باشد.
کالدرون خواستههای صریح و مشخصی دارد که تا این لحظه، مدیران پرسپولیس برای آن پاسخ مناسبی ندارند و مربی آرژانتینی هم تهدید کرده که اگر شرایط موردنظرش تأمین نشود، به پرسپولیس باز نخواهد گشت. اگر در استقلال، یک طرف مربی ناراضیای بود که از مواضعش کوتاه نمیآمد و در طرف مقابل، مدیرانی که تحت فشار سنگین هواداران چارهای جز بازگرداندن استراماچونی نداشتند، ولی در پرسپولیس قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست. از یک سو نشانههایی از اختلاف نظر احتمالی اعضای هیأت مدیره با مدیرعامل دیده میشود؛ هیأت مدیرهای که جلسه تشکیل میدهد ولی در آن خبری از انصاریفرد نیست. از سوی دیگر از درون باشگاه سیگنالهایی عجیب مخابره میشود. اگر به شایعات و زمزمهها استناد کنیم، برخی نیروها در درون باشگاه چندان موافق حضور کالدرون نیستند و احتمالاً منافعشان اقتضا میکند کالدرون که با صدرنشینی به تعطیلات نیمفصل رفته، دیگر به پرسپولیس برنگردد!
اما فارغ از تنگناهای مالی که این روزها گریبان فوتبال ایران را گرفته، در حرفهای گابریل کالدرون، آندرهآ استراماچونی و حتی مارک ویلموتس که این آخری هیچ کارنامه قابل دفاعی نداشت، یک ویژگی مشترک دیده میشود؛ کلیدواژه اصلی مربیان ناراضی خارجی، «بیصداقتی» است. این همان مسألهای است که استراماچونی را بهشدت عصبانی کرده بود و حالا نوبت کالدرون است که از بیصداقتی و دروغهای ریز و درشتی که تحویلش داده میشود، شکایت کند. او در آخرین کنفرانس مطبوعاتیاش تأکید میکرد که «مرد ثروتمندی» است و مسألهاش فقط پول و حقوق و پاداش نیست. کالدرونِ خشمگین و استراماچونی خشمگین، هر دو از ارزشهایی میگویند که متأسفانه در فوتبال ایران کمرنگ شده. از صداقت و روراستی گمشدهای میگویند که در مواجهه با مدیران بالادستی، هرچه بیشتر جست و جو میکنند، کمتر مییابند. از دروغهای پرشمار و گاه بیاهمیتی که میشنوند، غمگین میشوند. از مدیرانی گلایه میکنند که فارغ از دوراندیشی، فقط به گذران امروز و فردا فکر میکنند و لحظهای با خودشان حساب و کتاب نمیکنند که این استراتژی غلط، چه لطمههای بزرگی میتواند به شأن و اعتبار یک باشگاه وارد کند. هر مدیری که به فوتبال وارد میشود، در اولین مصاحبههایش چنان فضای خوشرنگ و لعابی ترسیم میکند و چنان با آب و تاب، وعده برنامههای اقتصادی درآمدزا میدهد که هواداران احساس میکنند دوران سخت تیم محبوبشان تمام شده اما چند ماه که میگذرد، همان مشکلات (گاه با شدت بیشتر) به تیم هجوم میآورد. به استقلال و پرسپولیس نگاه کنید. تیمهایی با بدهیهای فراوان، با مربیان ناراضی و با بازیکنانی که برای دریافت مطالبات به امروز و فردا حواله داده میشوند، بیآنکه هیچ منبع مالی قابل اتکا یا برنامه درآمدزایی روشنی برای ادامه فصل داشته باشند، روزمرگی میکنند و طعنهآمیز اینکه در همین وضعیت نامساعد مالی حرف از خرید بازیکنان چندصد هزار دلاری و چند میلیارد تومانی در بازار نقل و انتقالات نیمفصل میزنند!
فارغ از تنگناهای مالی که این روزها گریبان فوتبال ایران را گرفته، در حرفهای گابریل کالدرون، آندرهآ استراماچونی و حتی مارک ویلموتس که این آخری هیچ کارنامه قابل دفاعی نداشت، یک ویژگی مشترک دیده میشود؛ کلیدواژه اصلی مربیان ناراضی خارجی، «بیصداقتی» است.
انگار در این فوتبال هیچ مدیری نیست که شجاعت آن را داشته باشد صادقانه و بیپرده با هواداران صحبت کند و بگوید با این اوضاع مالی، جایی برای بلندپروازیهای عجیب و غریب نیست. امروز فوتبال ایران بیشتر از هر ستاره خارجی و هر مربی کاربلدی به عنصر «صداقت» نیاز دارد.
- نویسنده : علی مغانی
- منبع خبر : ایران ورزشی