در تاریخ فوتبال ایران چنین چیزی سابقه ندارد، یا دستکم منِ موسپیدِ فوتبالی به یاد ندارم تیمی پس از چند سال به صدر جدول برسد و پس از آن، دوبازی متوالی را بدون سرمربی به میدان برود و تعجببرانگیز اینکه تقریبا کیفیتاش حفظ شود و از ۶ امتیاز ممکن ۴ امتیاز بگیرد و صدرنشینی را حفظ کند، در حالیکه نه باشگاهاش مدیرعامل دارد و نه تیماش سرپرست بالای سر میبیند.
بگذارید از وسط ماجرا شروع کنیم. ساعاتی به یک بازی حساس(پیکان- استقلال) مانده آندرهآ استراماچونی که پیشتر نشان داده بود مربییی جدی است و گفتار و رفتارش یکی است، ناگهان (که برای آگاهان موضوع چندان هم ناگهانی نبود) اعلام میکند استعفا داده است و اگر طلباش به حساب واریز نشود، روی نیمکت نخواهد نشست.
مدیران باشگاههای ایرانی که البته به این مدل بدقولیها عادت دارند و گمان نمیکردند «آندره آ» تهدیدش را عملی کند، در خیال زمان خریدن بودند که ناگاه عکسهای او در فرودگاه و سپس داخل هواپیما پخش شد و چند ساعت، تنها چند ساعت کمتر از انگشتان دست خبر همهگیر شد و مدیرعامل «نامحبوب» ماند و یک تیم چغر که حالا نیاز به مربی داشت.
سرپرست تیم، به ناچار سفر به کوالالامپور را لغو میکند تا دستکم یک بزرگتر بالای سر تیم باشد، که او هم پس از بازی با حیاکن، رها کن سکوها «عطای کار در تیم ر به لقایش میبخشد» و میرود.
در چنین زمانی که تیم سرمربی ندارد، نه یک مدیر باتجربه، که حتی تیمهای محلی سعی میکنند از پیشکسوتان، مربیان کنار تیم و در بدترین شرایط مربی امیدها یا مربی پایههای باشگاه را موقتا بالای سر تیم قرار دهند تا امور فنی را سامان بدهد، چیزی که نه هیئت مدیرهی استقلال، نه مدیرعامل حالا مستعفی و نه وزارت ورزشی که مالک اسمی باشگاه است و توی تمام امورات ریز باشگاه سرک میکشد، به فکرشان نرسید، یا شاید نخواستند به فکرشان برسد.
با این همه، استقلالیها این بار واقعا «خودجوش» و با دمیدن نفس حق «وریا غفوری» در رگهایشان به زمین رفتند و چنان شد که در ابتدا نوشتیم از دو بازی با ۴ امتیاز از زمین بیرون آمدند و صدرنشینی موقتا حفظ شد.
اما موضوع اصلا چیست؟ چطور باشگاهی با قدمت و افتخارات بسیاری در ایران و آسیا از عهدهی پرداخت پول مربیاش بر نمیآید؟! آیا واقعا موضوع تنها پول است؟ اینها و دهها پرسش دیگر همچنان در اذهان عمومی باقی است و هیچکس به درستی نمیداند چه اتفاقی افتاده، یا به تعبیر بهتر دارد میافتد.
مدیران باشگاه استقلال تحریمها را مسبب این موضوع میدانند، در حالی که میتوانستند هنگام عقد قرارداد با استراماچونی در اینباره هماهنگ کنند.
مورد دیگر اینکه مرتبا تعطیلات آخر هفتهی اروپا را بهانه میکنند، که هنگام نگارش این یادداشت بیش از یک هفته، یعنی ۱۰ روز از استعفای آندرهآ گذشته است و در فاصلهی دو تعطیلی نیز نتوانستند عمل مثبتی انجام دهند.
از این موضوع هم که بگذریم، پرسش دیگری پیش میآید و آن اینکه بین این همه مربی در ایران، چطور فقط استراماچونی به این مشکل گرفتار میشود، اگر چه پیش از او «مارک ویلموتس» چنین راهی را رفته بود؛ اما تفاوت بین ویلموتس با استراماچونی زمین تا آسمان است. مربی تیمملی کارنامهیی شکست خورده داشت و احتمالا تیغ اخراج را بالای سر میدید؛ اما استراماچونی برای این تیم زحمت کشیده بود و آرم آرام تیم را به بالای جدول رساند.
به یاد بیاوریم ویلموتس از زمان تصدی سرمربیگری تیم ملی ایران کمترین حضور را در کشور و کنار تیم داشت و به روایت آنها که به فدراسیون نزدیکترند، حتی برای دیدن بازی بازیکنان ایرانی شاغل در اروپا نیز رغبتی نشان نمیداد؛ اما استراماچونی در تمام روزهایی که با استقلال قرارداد داشت، تیم را رها نکرد و حتی به مرخصی استحقاقی نرفت.
این یادداشت، زمانی نوشته میشود که استراماچونی اعلام کرده است هرگز به ایران برنمیگردد و دلیل آن را «بدقولی و بیبرنامگی» مدیران و مسئولان باشگاه استقلال عنوان میکند؛ اما اسماعیل خلیلزاده سرپرست موقت باشگاه میگوید پول به حساب وی واریز شده و او دوشنبه میتواند برداشت کند.
هنگامی که این یادداشت را(در دوهفتهنامهی خردورز) میخوانید، سهشنبه است و یک روز از وعدهی مسئولان باشگاه استقلال گذشته است، آرزو میکنیم برای یک بار هم که شده، وعدهی مسئولان استقلال عملی شده باشد و در سوی دیگر ماجرا «استراماچونی از خر شیطان پایین بیاید» زیرا حیف است این همه تلاش عدهیی جوان که ستاره شدهاند و بر صدر نشستهاند با ندانمکاری و خداحافظی همیشگی «آندرهآ استراماچونی» تبدیل به یاس و نومیدی شود.
در اینباره از سردبیر بخوانید:
- نویسنده : افشین معشوری
- منبع خبر : دوهفتهنامه خردورز، شماره 82، 26 آذر 98