فرصت لازم بود تا كاربران معمولي اينترنت هم بدانند در ميان انبوه داده‌هاي اين شبكه جهاني اطلاعات اشتباه و نادرست هم فراوان است. حرفه‌اي‌ترها در حوزه خبر و اطلاع‌رساني نامش را «فيك نيوز» گذاشتند و تلاش‌هاي فراواني براي مقابله با اين اخبار و اطلاعات نادرست صورت گرفته است.

چند سال پیش همکاری داشتیم که انواع و اقسام اطلاعات نادرست را به خوردمان می‌داد و وقتی اعتراض می‌کردیم که اینها اشتباه است با قاطعیت می‌گفت: «تو اینترنت خوندم». حجت موجهش برای هر نادانسته‌ای اینترنت بود و اطلاعاتی که در سایت‌‌ها و بعدها کانال‌های تلگرامی می‌خواند. این موضوع البته یک سابقه تاریخی دارد که ما در برابر هر پدیده نوی از فرنگ آمده‌ای حالت مقهور و منفعل به خود بگیریم و آن را بی‌کم و کاست راست و درست بدانیم و بی‌شک برخوردمان هم با اینترنت چنین بود. اما تنها کمی فرصت لازم بود تا کاربران معمولی اینترنت هم بدانند در میان انبوه داده‌های این شبکه جهانی اطلاعات اشتباه و نادرست هم فراوان است. حرفه‌ای‌ترها در حوزه خبر و اطلاع‌رسانی نامش را «فیک نیوز» گذاشتند و تلاش‌های فراوانی برای مقابله با این اخبار و اطلاعات نادرست صورت گرفته است.

با این همه همچنان می‌بینیم که آدم‌های مختلفی در سطوح مختلف قربانی این اطلاعات ناقص و نادرست می‌شوند. معروف‌ترینش در ایران گزارشگر رقابت‌های فوتبالی است که هر چند ماه یک‌بار در دام اطلاعات ناقص و عمدا اشتباهی که ترول‌های اینترنتی برایش می‌گذارند، می‌افتد. همین حجم بالای اطلاعات اشتباه در فضای مجازی منجر به این شده تا بسیاری از اهمیت «سواد رسانه‌ای» سخن بگویند و درسش در کتاب‌های درسی بچه‌ها گنجانده شود تا کمتر کسی در گرداب اطلاعات نادرست بیفتد. این البته برای استفاده روزمره از اینترنت است. آنهایی که کسب و کارشان از این طریق می‌گذرد یا پژوهشگران و دیگرانی که در این حوزه جدی‌تر کار می‌کنند به خوبی می‌دانند که برای یافتن صحت داده‌ها باید از چندین و چند ابزار و ترفند استفاده کنند و مهم‌تر اینکه خودشان را به اینترنت محدود نکنند.

اهمیت کاری که آنها می‌کنند و نهایتا منجر به تولید یک اثر می‌شود که قرار است در اختیار مخاطبانی قرار بگیرد حساسیت کار را بالا می‌برد و موجب می‌شود تا دیگر به ماجرا سرسری نگاه نکنند و از صحت گفته‌های خود مطمئن باشند. هزینه اشتباهی که از افرادی در این سطح سر می‌زند بسیار بالاست و اغلب به شهرت کاری و حرفه‌ای آنها لطمه وارد می‌کند. همه اینها را گفتم که به ماجرای پر سروصدا در چند روز گذشته بپردازم. انتشار آلبومی مشترک از همایون شجریان و علیرضا قربانی در روزهای گذشته محل حواشی بسیاری شد.

ماجرای حواشی این آلبوم البته از قبل از انتشار آن آغاز شده بود که موضوع این بحث نیست. آنچه در این هفته رخ داد انتخاب شعری از هوشنگ ابتهاج در این آلبوم بود که در واقع به ابتهاج تعلق نداشت؛ شعری که احتمالا به دلیل نزدیکی به زبان شعری ابتهاج در فضای مجازی به نام او مشهور است و آهنگساز این اثر هم با اعتماد به همین داده‌های اشتباه فضای مجازی آن را به عنوان اثری از ابتهاج در آلبوم گنجانده و نامش را در کاور آلبوم زیر شعر درج کرده. خیلی زود و با انتشار اثر، حقیقت برملا شد و با اعتراض خانواده ابتهاج، آهنگساز اثر مجبور شد توضیحاتی بدهد و عذرخواهی کند.

آنچه در این میان مورد انتقاد درست و برحق برخی قرار گرفت برخورد نادرست با این ماجرا چه در رابطه با انتخاب موضوع و چه در صحت‌سنجی بعد از آن بود. اینکه شما برای انتخاب یک اثر تنها به چند سایت اینترنتی مرجع شعر اکتفا کنی و بعد برای تصحیح اشتباهت هم به قول دختر شاعر بسنده کنی و در هیچ‌یک از این موارد سراغ کتاب شعر شاعر نروی نشان می‌دهد که شما باز هم در این دام خواهید افتاد. تنبلی حاصل از استفاده از اینترنت و اعتماد به اولین یافته‌ها و لقمه‌های حاضر و آماده موجود در این فضا دام بزرگی است برای بسیاری که نمی‌خواهند به اهمیت «سواد رسانه‌ای» پی ببرند. گاهی ضربه‌هایش کوچک است و گاهی یک اثر هنری از دو هنرمند بزرگ را هدف قرار می‌دهد.

  • نویسنده : سامان موحدي‌راد
  • منبع خبر : ایران