مریم بهشتی
+نام؟
-کووید
+نام فامیل؟
-نوزده
+نام مستعار؟
-کرونا
+نام پدر؟
-آنفلوآنزا
+محل تولد؟
– چین
+آدرس دقیق؟
-والله نمیدونم، بعضیها میگن توی یه آزمایشگاه تو ووهان.
+شما متهم هستید که حدود یک میلیون و اندی از مردم کرهی زمین رو بهقتل رسوندید!
-درسته، ولی هنوز ۷ میلیون دیگه مونده، حساب کردن که ۸ میلیون باید نابود بشن!
+یعنی چی؟!
-دستور دارم !
+یعنی چی که دستور داری؟ چرا؟ کی دستور داده؟
-ببین عزیزم، جمعیت دنیا بیحساب و کتاب زیاد شده و در عین حال داره رو به پیری میره، عدهی زیادی آدمهای پیر و مفلوک و همچنین افرادی با بیماریهای خاص و لاعلاج، خرج میذارن رو دست دولتها، دولتها باید به این افراد پیر و باز نشسته حقوق بدن و برای اون مریضیهای خاص دوا تهیه کنن، باید یه جنگ جهانی میشد که اونوقت جوونا و افراد سالم از بین میرفتن، اما من مامورم که افراد پیر و پاتال و اونهایی که یه بیماری زمینهای خاص دارن رو بفرستم پیش عزرائیل! دیگه بقیهش با عزرائیله که چه جوری اونا رو به دیار باقی بفرسته! اونوقت حقوق اون خدا بیامرزا قطع میشه و دست دولتها یه کم باز میشه و یه نفسی میکشن.
+عجب!
-اما بعضیها هم از دست من و عزرائیل در میرن و جون سالم به در میبرن.
+کیا مثلا؟
-مثلا یه خانم ۷۳ ساله، که چند جور بیماری هم داشت، ولی من و عزراییل هرچه تلاش کردیم موفق نشدیم بفرستیمش سرای آخرت! خیلی بلا بود، راستی شما چرا ماسک نداری؟ دستات رو هم خبر دارم نمیشوری، مرتب با این و اون هم دست میدی و روبوسی میکنی، پروتکل بهداشتی رو هم که رعایت نمیکنی…خُب، منتظر باش که تو رو هم بفرستم پیش عزرائیل، چون توی همین مدت که از من بازجویی می کردی، کلی از اذنابِ من وارد حلق و بینیت شدن و تو رو حسابی آلوده کردن! تو الان پر از من هستی، پر از کووید ۱۹ ، پر از کرونا…
+ای وااااای، من… من زود برم بیمارستان!
-دیگه خیلی دیر شده، فکر کنم باید بری پیش عزراییل….
- نویسنده : مریم بهشتی لنگرودی
- منبع خبر : اختصاصی