زن‌های سنتی که دغدغه‌ی مدرن دارند
زن‌های سنتی که دغدغه‌ی مدرن دارند
زن‌های داستان‌های قیطانی اغلب صبورند. در بسیاری از موارد درک درستی از کیان خانواده دارند. به شدت سنتی‌اند. در بسیاری از موارد بین مدرن شدن در تنهایی یا سنتی ماندن در خانواده، دومی را انتخاب می‌کنند.

عارفه قیطانی + دیگر نامرئی نیستم + نشر یانا

تیترما- افشین معشوری  / لابه‌لای کارهای روزانه‌ام در نشر، خوانش متون نویسندگان متنوع از جمله کارهایی‌ست که همیشه با لذت آن را انجام می‌دهم. چه می‌دانم خوانش داستان هر فرد، ورود به دنیای اندیشه‌ی اوست و از این منظر بسیار سپاس‌گزار دوستانی هستم که در چند سال گذشته اعتماد کرده‌اند و داستان‌های‌شان را چه برای ویرایش و چه برای انتشار به نگارنده‌ی این سطور سپرده‌اند.

اواخر پاییز ۱۴۰۳ جناب حسن هامان مرا با نویسنده‌ی جوانی آشنا کرد تا مجموعه‌داستانی از او را منتشر کنم و امروز در خردادماه ۱۴۰۴ از این نویسنده‌ی جوان-و پرکار- مشهدی مجموعه‌داستان «دیگر نامرئی نیستم» در نشر یانا منتشر شده است.

عارفه قیطانی، زاده‌ی ۱۳۶۹ است و در ۳۴ سالگی پنجمین اثر مکتوب‌اش را در انتشارات یانا منتشر کرده است، و این سرآغاز وسوسه‌یی شد که نگاه دقیق‌تری به آثار گذشته‌اش بیاندازم.

آن‌چه در تمامی نوشته‌های قیطانی بلاشک مشترک است، این‌که این بانوی نویسنده در داستان‌هایش به شدت متکی به خود است و برای خوشایند این و آن نمی‌نویسد و این نخستین-و شاید بزرگ‌ترین- حسن عارفه‌ قیطانی‌ست.

در داستان‌های قیطانی زن محور است. زن دردکشیده، زن خیانت دیده، زن فداکار، زن صبور، زن مدیر، زن دانا، زن مطلقه و در چند مورد معدود زن هنرمند و به طور کلی، بسامد زن در تمامی نوشته‌ها نقش نخست را دارد و انگار بدون کلیدواژه‌ی زن، چیزی میان واژه‌های قیطانی کم است.

در یک نگاه کلی از نخستین اثر منتشر شده‌ی این نویسنده سیری صعودی را شاهد هستیم و هرچه به امروز نزدیک می‌شویم، پختگی قلم‌اش را بیش‌تر حس می‌کنیم.

با این حال می‌توان نقدهایی را بر داستان‌های قیطانی وارد دانست. این‌که عناصر زمان و مکان چندان در داستان‌ها ملموس نیست، و یا اغلب داستان‌ها به صورت مونولوگ نوشته شده است.

به نظر نگارنده‌ی این سطور، تک‌گویی در داستان در موارد بسیاری خواننده را از خوانش داستان منصرف خواهد کرد و ناگزیر ممکن است با کم‌ترین تمرکز آن را به پایان ببرد.

استفاده از دیالوگ کمک خواهد کرد خواننده با شخصیت‌ها هم‌ذات‌پنداری کرده و با اشتیاق داستان را تا پایان دنبال کند و این همه، نخستین شرط‌اش کشش داستان است که در نوشته‌های عارفه قیطانی این کشش وجود دارد.

زن‌های داستان‌های قیطانی اغلب صبورند. در بسیاری از موارد درک درستی از کیان خانواده دارند. به شدت سنتی‌اند. در بسیاری از موارد بین مدرن شدن در تنهایی یا سنتی ماندن در خانواده، دومی را انتخاب می‌کنند و این، در دنیای امروز که بسیاری با دل سپردن به روان‌شناسی زرد دنبال میان‌برهایی برای دستیابی به زندگی مدرن‌اند، قابل ستایش است.

با این تفصیل، باید گفت راهی را که عارفه قیطانی با «زن بودن گناه من است، شاد پر اندوه، تنهای آن دورها و….» آغاز کرده است با مجموعه‌داستان «دیگر نامرئی نیستم» به نقطه‌ی تکامل‌یافته‌تری رسانده است و این بدان معنا نیست که حتی مجموعه‌ی اخیر بری از خطاست، بل‌که این نوید را می‌دهد کتاب بعدی او قطعا قدم محکم‌تری به سوی پیشرفت در داستان‌نویسی‌ست.

برای این نویسنده‌ی جوان خراسانی سعادت و بهروزی آرزومندم.

لنگرود- دوم خرداد ۱۴۰۴
افشین معشوری

  • نویسنده : افشین معشوری
  • منبع خبر : اختصاصی