رسیدن به قهرمانی بدون تلاش ممکن نیست
رسیدن به قهرمانی بدون تلاش ممکن نیست
پدر و مادرها برای فرزندان نوجوان خودشان تحقیق کنند و مثلاً اگر تصمیم دارند آنان را به سمت ورزش هدایت کنند، حتماً سابقه و کارنامه‌ی کاری مربی را بررسی کنند و فرزندان‌شان را دست هر کسی نسپارند.

دوره قهرمانی‌اش کوتاه بود، اما هم در مسابقات جهانی و هم در رقابت‌های آسیایی روی سکو رفت. سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۱٫ حالا دانش‌آموخته‌ی مقطع کارشناسی‌ارشد تربیت‌بدنی و کارمند اداره‌ی ورزش و جوانان شهرستان لاهیجان است. می‌گوید به فلسفه هم علاقه دارد و هر مسئله‌ای را از چند جنبه بررسی می‌کند. خانم «پرتوآ دارابی» دهه هفتادی است. متولد زمستان سال  ۱۳۷۲ و از سال گذشته اولین قدم‌های جدی‌اش در عرصه‌ی مربی‌گری برداشته است. چندی پیش در جشنواره‌ی جوان خلاق لاهیجی، به عنوان نخبه‌ی ورزشی لاهیجان انتخاب شد. به همین بهانه پای صحبت‌هایش نشستیم و درباره‌ی دیروز و امروز با او صحبت کردیم. گفت‌وشنود سیدمرتضی میرحسینی مدیرمسئول و سربیر فصل‌نامه لاهیجان را با او می‌خوانید:

 

چگونه شد که اصلاً وارد ورزش، آن‌هم ورزش رزمی، آن‌هم در سطح حرفه‌ای و جهانی شدید؟

پدرم هم رزمی‌کار باسابقه و مربی بود و هم تحصیلات ورزشی داشت و هم‌چنین عضوی از تشکیلات ورزش بود. همین موضوع باعث شده بود که من از همان سال‌های کودکی از ایشان تأثیر بگیرم و خواه‌ناخواه به این سمت کشیده شوم.

پدرم اعتقاد داشت و هنوز هم باور دارد که اوج مهارت در هر رشته‌ی ورزشی، قهرمانی است. به من هم گفت که می‌توانم از طریق ورزش قهرمانی آینده‌ی بهتری برای خودم بسازم. البته خود من هم به چنین چیزهایی فکر می‌کردم و با دیدن برادر بزرگ‌ترم که او هم ورزشکار بود و تمرین می‌کرد، روز به روز علاقه‌ام به ورزش، آن‌هم ورزش رزمی حرفه‌ای و قهرمانی بیش‌تر شد.

از چه سالی ورزش را آغاز کردید؟

ورزش رزمی را از هشت سالگی با تکواندو شروع کردم، و بعد به سمت کیک‌بوکسینگ کشیده شدم که این دومی بیش‌تر با روحیات من سازگار بود. اما بعد، کم‌کم که سنم بالاتر رفت و به حدی رسیدم که امکان حضور در مسابقات را پیدا کردم، پدرم پیشنهاد کرد رشته‌ای را انتخاب کنم که آینده مطمئن‌تر و روشن‌تری داشته باشند و این‌جا بود که به ووشو روی آوردم. ورزشی که به نظرم به خاطر نوع استفاده از دست و پا و جنس درگیری‌های تن به تن آن، کامل‌تر بود و چه بسا سخت‌تر، هم‌چنین رشته‌ای بود که در المپیک جوانان و بازی‌های آسیایی حضور داشت و از سوی دولت هم حمایت می‌شد و این‌که سطح این ورزش نیز در کشور ما بسیار بالا بود.

باید این‌ها را در نظر می‌گرفتم، چون در آن زمان از درس و مدرسه می‌زدم تا فرصت تمرین داشته باشم و هم این‌که قسمتی از عمر خودم را برای آن صرف می‌کردم. گاهی یکی دو ماه به خاطر حضور در اردو، مدرسه نمی‌رفتم. پس باید برای ورزشی این هزینه‌ها را می‌پرداختم که ارزشش را می‌داشت.

 

چه سالی به تیم ملی دعوت شدید؟

یک سال فشرده ووشو کار کردم و سال بعد، زمانی که شانزده سالم بود بعد از کسب مقام اول در المپیاد جوانان، به تیم ملی راه یافتم در وزن ۶۰ کیلوگرم. در اردوی تیم ملی هم دو دور رقابت انتخابی داشتیم که در آن‌جا هم موفق بودم و عضو ثابت تیم برای اعزام به مسابقات ۲۰۱۰ سنگاپور شدم.

آن زمان اولین باری بود که از ایران خارج می‌شدم و اتفاقاً در خود مسابقات هم قرعه‌ی سختی به من خورد و اولین رقیبم از چین بود، یعنی کشوری که در این رشته حرف اول را می‌زند. البته آن بازی را بردم، اما در رقابت بعدی با حریف ویتنامی به خاطر چندده گرم وزن بیش‌تر بازنده اعلام شدم. هرچند هنوز فکر می‌کنم که حق من در آن رقابت، پیروزی بود، اما مجموعه‌ای از علل و عوامل باعث شد که دست حریفم به عنوان برنده بالا برود.

 

جمله معروفی است که می‌گوید ورزش قهرمانی، پر است از لحظه‌های شادی و غم، لحظات خوشحالی عمیق و لحظات تلخی و ناامیدی. برای شما هم چنین بوده است؟

در کل خود حضور در مسابقات، از همان شروع به تمرین و سفر به کشور میزبان و رقابت‌هایی که هر ورزشکار انجام می‌دهد جزو خاطرات مهم زندگی‌اش محسوب می‌شود. اما خب اگر بخواهم به یکی از خاطرات تلخم این‌جا اشاره کنم، همان بازی با حریف ویتنامی‌ام در مسابقات سال ۲۰۱۰ سنگاپور بود که حقم پیروزی بود اما بازنده اعلام شدم و بعد روی سکو، پایین‌تر از او ایستادم؛ یعنی کسی که می‌دانستم از او بهتر بودم. نه فقط من یا مربیان من، که حتی هم‌تیمی‌های این ورزشکار ویتنامی هم می‌دانستند و معترف بودند که برنده آن بازی من بوده‌ام. ولی خب، مهم نیست (با لبخندی تلخ!)، شاید همین‌گونه برایم مقدر شده بود. این ووشوکار ویتنامی در آن مسابقات اول شد و من سوم. او ورزشکار خوبی بود و خوب هم مبارزه می‌کرد، اما آن بازی را من برده بودم، اما تصمیم گرفتند که دست من به عنوان برنده بالا نرود و شاید به این شکل، شکستی را که به ووشوکار چینی تحمیل کرده بودم تلافی کنند. چون رقابت من و ورزشکار ویتنامی، رقابت نزدیکی هم بود این امکان برای داوران فراهم شد که خودشان را برنده را تعیین کنند. آن بازی برایم تجربه شد و یاد گرفتم جوری تمرین کنم، جوری خودم را برای مسابقه آماده کنم و در میدان هم طوری بجنگم که برتری‌ام کاملاً واضح و مخدوش‌نشدنی باشد و کسی نتواند بهانه‌ای برای بازنده اعلام کردن من پیدا کند. پدرم هم همیشه همین را به من می‌گفت. حالا این موضوع یک طرف، یکی از حسرت‌هایی که برایم مانده این است که ما آن زمان از بیش‌تر رقابت‌های خودمان عکس و فیلم نمی‌گرفتیم و حتی گاهی اصلاً به این موضوع و موضوعات این‌چنینی فکر هم نمی‌کردیم. مثلاً من هیچ عکس و فیلمی از قهرمانی خودم در آسیا، از لحظه‌ای که روی سکوی اول ایستادم و پرچم کشورم به خاطر من بالا رفت ندارم. البته کل دوره قهرمانی‌ام دو سال بود، یک سال قهرمانی جهان و سال بعد هم قهرمانی آسیا در شانگهای.

دو سال بعد هم به عضویت تیم ملی بزرگسالان درآمدم ولی به مسابقات اعزام نشدم. از درس و مدرسه هم عقب افتاده بودم و باید این عقب‌ماندگی را هم جبران می‌کردم. آن‌قدر از درس عقب افتاده بودم که مجبور شدم دیپلم و پیش‌دانشگاهی را هم‌زمان با هم در یک سال بگذرانم.

 

خودتان را جزو کسانی می‌دانید که زندگی به آن‌ها سخت گرفته است؟

خب زندگی که اصلاً آسان نیست و اتفاقاً هرچقدر قوی‌تر باشی، بیش‌تر به تو سخت می‌گیرد. این باور قلبی من است، مبتنی بر تجربیاتم. اما اگر به ضعیف بودن وانمود کنی، بازهم به تو سخت می‌گذرد و دنیا هم سختی‌های خودش را نشانت می‌دهد. نمی‌دانم قوی بودم یا ضعیف، اما زندگی به من هم سخت گرفت. به همه سخت گرفته، و به من هم. فکر نمی‌کنم کسی پیدا شود که بتواند بگوید زندگی آسانی داشتم و دارم.

چند سالی از آخرین قهرمانی شما می‌گذرد، آیا هنوز با ورزش حرفه‌ای سروکار دارید؟ قهرمانان امروز با قهرمانان زمان شما چه تفاوت‌ها و چه شباهت‌هایی دارند؟

خودم از فضای مسابقات فاصله گرفته‌ام. تا همین دو سال پیش هم در رقابت‌ها شرکت می‌کردم و حتی بازهم تا اردوی تیم ملی رفتم. اما درباره‌ی مقایسه قهرمانان دیروز و امروز، یعنی زمان خودم با این زمان، تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که سطح ورزشکاران بالاتر رفته است. که این هم طبیعی و عادی است و هر سال، سطح تمرینات و مسابقات بالاتر می‌رود.

 

آیا درست است که برای شروع ورزش حرفه‌ای و ادامه بی‌دغدغه آن نیاز به پشتوانه مالی قوی وجود دارد؟

هم درست است و هم نیست. اگر منظور ثروت خانوادگی یا نیاز به امکانات خاص دولتی باشد، که خب این‌چنین نیست. ولی این واقعیت هم وجود دارد که ممکن است در مقطعی از شروع زندگی ورزشی حرفه‌ای لازم باشد که هزینه‌های زندگی فرد تأمین باشد تا او با تمرکز کامل و کم‌ترین دغدغه برای رسیدن به هدفش تلاش کند. هرچند حتماً شما هم دیده‌اید که بسیاری از قهرمانان ما، در همه رشته‌های ورزشی، زندگی مادی سطح پایینی دارند. حتی معمولاً این‌طور است که زندگی در رفاه، انگیزه تلاش بیش‌تر را در انسان می‌کشد و شخص را از تحمل رنج و زحمت بی‌نیاز می‌کند. درحالی که رسیدن به قهرمانی بدون سختی ممکن نیست. گاهی برای رسیدن به قهرمانی، آن‌قدر شرایط سختی را تحمل می‌کنی که از خودت می‌پرسی: چرا این چیزها را تحمل می‌کنم؟ پاسخی که به این «چرا» می‌دهیم خیلی مهم‌تر از پشتوانه‌ی مالی است. هرچند اگر برگردیم به پاسخ سوال شما، حمایت مالی خانواده به‌هرحال لازم است. چون گاهی نیاز است که شخص برای بالاتر بردن سطح تمریناتش، مدتی در شهری دیگر اقامت کند. مثلاً من خودم اگر پدرم مربی‌ام نبود، واقعاً در استان گیلان حریف تمرینی هم‌سطح خودم نداشتم و نمی‌توانستم درست پیشرفت کنم. حتی مربی کاربلدی که بتواند سطح ورزشکارش را بالا ببرد هم وجود نداشت و بدون مربی‌گری پدرم قطعاً یا باید مدتی در شهر دیگری ساکن می‌شدم یا این‌که درجا می‌زدم و به جایی نمی‌رسیدم. هم‌چنین این واقعیت هم وجود دارد که همه در ورزش حرفه‌ای موفق نمی‌شوند و اتفاقاً بعد از این ناکامی و سرخوردگی، به حمایت بیش‌تری نیاز دارند.

 

هنوز هم بسیاری هستند که اعتقاد دارند ورزش رزمی، انتخاب مناسبی برای بانوان نیست. شما درباره‌ی این جمله‌ی کلیشه‌ای چه نظری دارید؟

به نظرم حتی صحبت کردن درباره این موضوع ضرورتی ندارد و با کسی که چنین فکری دارد کاری نمی‌شود کرد. واقعاً توضیح دادن مسائل این‌چنینی به کسانی که سطح فکرشان تا این حد پایین است فایده‌ای ندارد. امروزه در همه جای دنیا، تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد و همه در کنار هم در جامعه و حوزه‌های مختلف کاری و ورزشی حضور دارند. اصلاً این‌طور نیست که زن‌ها توانایی کم‌تری داشته باشند و از پس کارهایی که مردها انجام می‌دهند برنیایند. تازه چیزی که در ذهن برخی‌هاست از تماشای فیلم‌های سینمایی اکشن و رزمی شکل گرفته و اساساً ورزش رزمی قهرمانی، هم نوعی از رقابت ورزشی است با قواعد و چارچوب‌های مشخص. البته این به طرز تربیت خانواده‌ها هم برمی‌گردد. اگر از کودکی فقط در ذهن دخترشان تلقین کنند که مثلاً تو دختری و فقط باید کارهای دخترانه (مثل لاک زدن و پوشیدن لباس‌های قشنگ) انجام بدهی، خب این کودک در آینده هم آدم توان‌مندی نمی‌شود. نه فقط در ورزش، که در عرصه‌های دیگر زندگی هم از پس هیچ کاری برنمی‌آید. ورودی‌های ذهن خیلی مهم هستند و شخصیت و آینده او را شکل می‌دهد. پس باید این حرف‌های کلیشه‌ای را دور بریزیم و مرد و زن، پسر و دختر را قبل از هر چیز یک «انسان» ببینیم، و همه انسان‌ها هم می‌توانند قوی و توان‌مند باشند. چون دخترها هم بخشی از همین جامعه‌اند و باید نقش فعال و موثری در آن داشته باشند.

 

شرایط کلی ورزش در شهرستان لاهیجان را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به خصوص ورزش‌های رزمی، و حوزه‌ی بانوان.

درباره‌ ورزش لاهیجان؛ به نظرم پتانسیل‌مان خیلی بالاتر از این است. استعدادهای زیادی داریم که بتوانند پیشرفت کنند و تبدیل به قهرمانان کشور و حتی جهان شوند. ما ورزشکار زیاد داریم، اما از این جمعیت بزرگ ورزشکار، تعداد قهرمانان‌مان خیلی کم است. اول باید ورزشکارانی را که واقعاً برای ورزش حرفه‌ای قهرمانی تلاش می‌کنند به سمت ورزش‌هایی با هویت معلوم و آینده مشخص سوق داد، منظورم ورزش‌هایی مثل تکواندو و کشتی است که در المپیک هم حاضرند. این خیلی مهم است که ورزشکاران (یا والدینی که فرزندان خودشان را در کلاس‌های ورزشی ثبت‌نام می‌کنند) حتماً رشته ورزشی شناخته‌شده‌ای را انتخاب کنند. در این ورزش‌ها، مسیر قدم به قدم به خوبی مشخص است و فرد تکلیف خودش را می‌داند. دوم هم این‌که باید ضعف مربیان و مربی‌گری در شهرستان را بپذیریم. مربیان ضعیف، واقعا معضل کوچکی نیست و یک مربی بد می‌تواند، نه فقط استعداد یک ورزشکار که عمر او را هم تباه کند. مربیانی داریم که از بیست تا سی سال پیش، در همان حد مانده‌اند و اصلاً روی خودشان کار نمی‌کنند. درحالی که ما برای پرورش قهرمان و رشد استعدادهای شهر خودمان به مربیان با سطح عملی بالا و برخوردار از دانش به‌روز نیاز داریم. وگرنه ورزشکار علاقه‌مند دارای استعداد که زیاد داریم (همان‌طور که بسیاری بی‌انگیزه و سست‌اراده هم داریم)، پس اگر موفق نمی‌شویم حتماً یکی از دلایلش ناتوانی در پرورش دادن این ورزشکاران است. البته این را هم اضافه کنم که در این دوره‌ای که کرونا آمد و همه چیز را تحت تأثیر قرار داد، در ورزشکاران هم بی‌علاقگی رواج پیدا کرد. در این مدت بسیاری یا اصلاً تمرین نمی‌کنند یا نصفه‌نیمه به تمرین مشغول‌اند. که گویا محدود به ورزش نیست و در همه‌ی عرصه‌های اجتماع چنین اتفاقی افتاده است. شبیه نوعی افسردگی جمعی شاید. نمی‌دانم بعد از کرونا، اوضاع درست می‌شود یا نه. اما اگر بخواهم درباره‌ی امکانات فیزیکی صحبت کنم می‌توانم بگویم که در لاهیجان مشکل کم‌بود مکان ورزشی نداریم و اتفاقاً شهرستان ما از این حیث در استان گیلان، جزو شهرستان‌های خوب محسوب می‌شود. اساساً برای ورزشکار باانگیزه‌ای که واقعاً دنبال قهرمانی است چنین موانع و کم‌بودهایی، حتی اگر وجود داشته باشد چندان مشکلی ایجاد نمی‌کند. خود من همیشه در پارکینگ خانه‌ی خودمان تمرین می‌کردم. پس نباید کاهش تعداد قهرمانان را به کم‌بود فضاهای ورزشی ربط بدهیم و به نظرم همه چیز به همان دو مسئله، یعنی انتخاب درست و انگیزه‌ی فردی و بعد هم نقش مربیان برمی‌گردد.

 

اگر حرف ناگفته‌ای باقی مانده است، بفرمایید.

هر کاری را که می‌خواهند شروع کنند، چه ورزش و چه در عرصه‌های دیگر زندگی، حتماً قبلش کمی تحقیق کنند. راه درست و راه غلط را پیدا کنند و عمر خودشان را، که بزرگ‌ترین سرمایه است در مسیرهای اشتباه تلف نکنند. حتی اگر یک ماه از عمرمان را به بطالت یا در انتخابی نادرست تلف کنیم، ضرر بزرگی کرده‌ایم. گاهی این ضرر و زیان به روح و فکر شخص وارد می‌شود و گاهی هم باعث آسیب‌های جسمی می‌شود که تا آخر عمر باقی می‌ماند. بعضی وقت‌ها نمی‌توانیم اشتباهات را جبران کنیم و فرصت‌هایی را که از دست داده‌ایم پس بگیریم. به همین خاطر روی تحقیق کردن، قبل از گرفتن تصمیم تاکید می‌کنم. حتماً پدر و مادرها برای فرزندان نوجوان خودشان تحقیق کنند و مثلاً اگر تصمیم دارند آنان را به سمت ورزش هدایت کنند، حتماً سابقه و کارنامه‌ی کاری مربی را بررسی کنند و فرزندان‌شان را دست هر کسی نسپارند. خود آن رشته ورزشی را هم بشناسند و تحقیق کنند که این رشته چه جایگاهی در ایران و جهان دارد و قهرمانی‌اش چقدر معتبر است.

.

گفت‌وشنود: سیدمرتضی میرحسینی

منبع: فصلنامه‌ی لاهیجان

 

  • منبع خبر : فصلنامه لاهیجان