سه شعر از مهدی ریحانی
سه شعر از مهدی ریحانی
... و من به هرچه دسیسه ای چنگ می زنم

مهدی ریحانی

مهدی ریحانی

۱
به سمت دیگر این هوا می گریزم
سمت دیگر این پنجره
سر راه عبور ابرها
سر راه رد پرندگان کوچیده
ماموت ها چگونه یخ بسته اند
دایناسورها به یکباره بود انقراض شان
واین صدای پنهان
از کجای این جهات اربعه
گیلان شاهی* را به سراغ جفتش می خواند
جغرافیای واین غربت
تا کجای تنم پیش رفته است
که جزیره تنهایی را
بر نقشه ای نانوشته طرح می زند
به هر سمت این هوا که بگریزم
مرد ابرینی سیگار برلب
در اسمان پاره پاره می شود و
خون زلالش را
بر دست هاو صورتم می پاشاند .
بر هر سمت این پنجره که
بگریزم

* گیلان شاه/ پرنده ای آبچر در شمال

۲
‍ دویدن پشت این همه صداها
که قدم هایهایشان را
تند تر کرده اند
تندتر کرده اند
تندتر
که می دوم
وپشت سرم هزاران خیال
هزاران رویا
وهزاران کابوس
ومن
که پشت سر صداها یی می دوم
در سایه روشن ناپیدایی
که شکلی از کابوس
که شکلی از رویا
که شکلی ازخودم
شقه شقه
هر سمتم سویی
تند
تندتر
تندتر تندتر
دنبال .قدم هایی
که بی شباهت به خودم
که پر شباهت به خودم

۳
‍ اگر یقه ی تورا بگیرم
به شعر بکشانم
شعری که به راه خود و می رود
بی راهه ی خود
به فرجامی در کورسوی شاید های بی پایان
پیراهنت گیر شاخه ای شود
که از فصل آلوچه هاگذشته
مرزهای خیال را در هم ریخته و
در قامتی برابر من
که خاری از گلهای نسترن پر پر شده
انگشتانم را
به عقیق زخمی تبرک داده اند
لمس نگاه تو
به ناگهانی مه لرزانی
در تقدیر اکنونی
که اشکارترت کند
و من به هرچه دسیسه ای چنگ می زنم
هر دسیسه ای درمن
تا به شعرت بکشانم
به فرجامی که از تقدیر خود می گریزد

 

 

  • نویسنده : مهدی ریحانی