جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024
  • آن‌کس که نه آدمی‌ست، گرگ است* 21 اسفند 1402

    نگاهی به «آهو» داستان عاشقانه‌ی هادی غلام‌دوست
    آن‌کس که نه آدمی‌ست، گرگ است*

    «آهو» قرار بود داستانی عاشقانه باشد و عشق در فرهنگ‌های مختلف «دوست داشتن به حد افراط، شیفتگی، دلدادگی، دلبستگی و دوستی مفرط» معنا شده است، و از این منظر؛ بن‌مایه‌ی داستان تازه‌ی این نویسنده‌ی لاهیجانی «عاشقانه» است؛ اما...

مرا نمی‌توانید از گهواره‌ام جدا کنید 26 بهمن 1402

درباره‌­ی ادبیات بومی استان کرمانشاه مرا نمی‌توانید از گهواره‌ام جدا کنید

از «صفی‌الله» تا «نیازعلی» ندارد 19 بهمن 1402

نگاهی به «خواب اسب» نوشته‌ی هادی غلام‌دوست از «صفی‌الله» تا «نیازعلی» ندارد

در کوچه باد می‌آید 08 بهمن 1402

تحلیلی بر دو داستان کوتاه از « کتاب همه داستان های من» نوشته ی مهناز رضایی در کوچه باد می‌آید

این قاتل همان مقتول است 31 تیر 1399
نقدی بر کتاب اَدیل

این قاتل همان مقتول است

«برادرم را کشتم! کف اتاقش را کندم و خوب دوباره‌اش حسابی پاکوب و سفت کردم من هرگز نمی‌روم از لای پرده سپیدش توی اتاق را نگاه کنم. نه از ترس، نه! بلکه نمی‌خواهم چشمم احیانن به سبزه و یا یک جوری گل‌های ریز بنفشی که معلومن در مزرعه‌ها در دوروبر گور مرده‌ها می‌رویند بیفتد.»

بوی نوشتن 31 تیر 1399
نقدی بر بوی برف نوشته ی شهلا شهابیان

بوی نوشتن

کمی بعد کامیون ها از راه می رسند. سه کامیون یشمی رنگ پر از سالدات روس. افسری پیاده می شود. به اشاره دستش سرباز ایرانی نگهبان ساختمان شهرداری رشت جلو می دود. دیلماج از زبان افسر روس می گوید سرباز تفنگش را تحویل بدهد. سرباز ناباور نگاه می کند." تاواریش ما سالدات پادشاه! "افسر روس عصبانی می شود. فریاد می کشد. دستور می دهد. عزیزه جان نه ساله می ترسد.

واسازی گیلکی در فارسی 26 تیر 1399
زبان‌ورزی واژگان بومی، مثل‌ها و متل‌ها در رمان «بند محکومین»

واسازی گیلکی در فارسی

«شب‌هایی که بعدازظهرش ملاقات بود و چپ بچه‌ها پر، از دولتی‌شان چیزی می‌رسید دخل و خرج را کله به کله بیاورم. در عوض می‌خواستند حالی بدهم به جمع. همه نشسته سر تخت‌ها، چای کنارشان، سیگار دست‌شان، رو به من فتوا می‌دادند: برو در پوست خلق‌الله بند محکومین. بعد مثل آهنگ درخواستی، نام زندانیان را می‌بردند. من حکایت یکی یکی‌شان را دقیق با ادا و زبان و صدای خودشان تعریف می‌کردم.

14 تیر 1399
به بهانه‌ی 14 تیر روز قلم

انسان امروز از احساس زندگی تهی است

انسان امروز با همه‌ی پیشرفت‌های اجتماعی و اقتصادی و نظامی، از احساس زندگی تهی است، دردی که بشریت امروز را بیش‌تر از گذشته به پرتگاه سقوط نزدیک کرده است.

با این همه گوسفند مرا قربانی می‌کنند 24 خرداد 1399
نگاهی به «صحافی باران» سروده‌ی آرش دل‌آور

با این همه گوسفند مرا قربانی می‌کنند

آرش دل‌آور البته تنها به جهان موجود بسنده نکرده و در بخش شعرهای کوتاه کتاب صحافی باران، جهان ممکن را نیز به چالش کشیده است