معرفی مجموعه شعر کوتاه «بیناخدا در باد» دود از کله بلند میشود!
واکاوی یک عادت ناپسند نوچهپروری، آفت ادبیات امروز
نقد کتاب شعر «ندرت ناگوار مرگ» سرودهی حنیف خورشیدی اینجا مرگ سمبُل نیست*
سنتهای زبانی غزل کلاسیک با بهرهگیری از زبان امروز
نوعی کهنهگرایی و ارتجاع ادبی در شعر و به ویژه غزل معاصر در حال رخ دادن است و اتفاقا وظیفهی شاعران جوان این است که با این ارتجاع مبارزه کنند، چون هر حرکت رو به عقبی محکوم به شکست و فنا خواهد انجامید؛ به خصوص اگر این حرکت در ادبیات و هنر رخ بدهد.
یادداشتی بر داستان «عصیان یک بزاز لنگرودی» نوشته قاسم کشکولی
داستان با روايت سوم شخص محدود به ذهن حاج حسن آغاز ميشود و آهسته آهسته با تكگوييهاي دروني مخلوط ميشود. كشكولي تكگوييهاي دروني حاج حسن را بين گيومه لابهلاي روايت سوم شخص قرار داده است.
«…که جز مرگ کس را ز مادر نزاد»
اگر او اجازه میداد که نامش را در شناسنامه کتابهایی که با ویرایش وی تشخص یافته و راهی بازار شده، قید کنند، امروز چههمه کتابهایی که به نام او مزیّن نبود!
این کاغذِ عزیزِ لعنتی ِ آویزان
کتاب را که ورق میزنی، سرشار از کلمات سبز است. سرشار از آب و درخت و پرنده و باران و این موقعیت جغرافیایی شعر معشوری است که با زادگاهاش رابطهی نزدیک دارد و حس شعرها را دلپذیر میکند.
سفری ذهنی به رنجهای انباشته شده*
استفاده از موضوعات ساده و گاه تکراری زندگی و تبدیل آنها به ماجراهایی تاثیر گذار، به کار گیری نوع بیان ساده، نثر گویا و تا حدی بدون زوائد و از همه مهمتر انتقال دقیق احساسات و هیجانات زندگی و گاهی حتی زنده و واقعی جلوه دادنِ گفتوگوها از ویژگیهای دیگر داستانهای سوسن پیله ور است.