جمعه, ۳۱ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 19 April , 2024
  • از «صفی‌الله» تا «نیازعلی» ندارد 19 بهمن 1402

    نگاهی به «خواب اسب» نوشته‌ی هادی غلام‌دوست
    از «صفی‌الله» تا «نیازعلی» ندارد

    از مزایای قلم هادی غلام‌دوست یکی هم این است که با ادبیات بومی گیلان بسیار آشناست و لازم به ذکر نیست که او چندین اثر ارزشمند در حوزه‌ی فولکلور گیلان و زنجان منتشر کرده است و این پژوهش دیرین در حوزه‌ی فولکلور دو استان گیلان و زنجان، در جای جای داستان‌ها به شیرین‌تر شدن روایت‌ها کمک کرده است.

تجلیل از «محمود معتقدی» برای چهار دهه شاعری 11 بهمن 1402

فرهنگ‌سرای سلامت تهران برگزار کرد تجلیل از «محمود معتقدی» برای چهار دهه شاعری

‍ «چنین ناکام و خالی از…» 02 دی 1402

تلویزیون با زبان فارسی چه می‌کند؟! ‍ «چنین ناکام و خالی از…»

عالِم می‌تواند عالَم را تغییر دهد! 08 آبان 1402

گفت‌وگو با  سید کیا دانش میرکهن نویسنده؛ عالِم می‌تواند عالَم را تغییر دهد!

محمود گلابدره‌یی کارتن‌خواب نبود 15 مرداد 1400
روایت زندگی و مرگ نویسنده؛

محمود گلابدره‌یی کارتن‌خواب نبود

محمود گلابدره‌یی، نویسنده و از شاگردان جلال ‌آل احمد که ۹ سال پیش از دنیا رفت چهره پرماجرایی بود؛ از جمله ماجرای معروف خیابان‌خوابی او در آمریکا که حالا توسط وصی‌اش رد می‌شود.

چرا پریا لقب «استاد» نمی‌گیرد!؟ 01 خرداد 1400
پرسش بی‌پاسخ؛

چرا پریا لقب «استاد» نمی‌گیرد!؟

چرا وقتی که یک مرد دکتر می‌شود، دیگران به همسر او می‌گویند «خانم دکتر!» ولی وقتی یک زن دکتر می‌شود، کسی به همسرش نمی‌گوید «آقای دکتر!»

صداوسیما؛ بازنده‌ی بزرگ 01 خرداد 1400
کلاب‌هاوس، محیط زیست و کرونا

صداوسیما؛ بازنده‌ی بزرگ

هوای استان گیلان چند روزی است که به شدت دارای غبار است. آن‌چه پیش‌تر در استان‌های جنوبی و غربی اتفاق می‌افتاد، هم اکنون در گیلان و یقینا در استان‌های مجاور مشاهده می‌شود.

نگاهی به مجموعه داستان  «باد ترانه‌یی می‌خواند» 31 اردیبهشت 1400
کتاب‌نوشت

نگاهی به مجموعه داستان «باد ترانه‌یی می‌خواند»

داستان‌ها سرشار از عناصر بومی و فرهنگی منطقه‌ی چزابه هستند و به خوبی فضای خاص آن‌جا را نمایش می‌دهند. هم‌چنین گویش‌های محلی و دیالوگ‌های متفاوت ایران‌زمین، اعم از گیلکی و مشهدی و کردی کتاب را صمیمی‌تر و خودمانی‌تر جلوه می‌دهد.

✓اعتراض وارد نیست 26 اردیبهشت 1400
طنز | افاضات آقاکوچیک

✓اعتراض وارد نیست

دو مامور حراست بلند شدند و از باجه‌ی نگهبانی آمدند دست و پای‌ام را گرفتند و بردند وسط حیاط توی حوض پر از آب انداختند.