تیترما – افشین جواهردشتی / رمان کوتاه و زیبای «آتیهی او» نوشتهی افشین معشوری را نشر یانا در آذرماه ۱۴۰۳ منتشر کرده است. این رمان، دارای چند ویژگیست که باعث میشود خواننده بیهیچ ارادهای روند داستان را پی بگیرد و بین یک تا سه ساعت یکنفس به پایان ببرد.
رمان با این جمله شروع میشود:
«به من گفت: مادرجان؛ چه کاری از من ساختهست؟»
اولین ویژگی این اثر در همان اولین جملهی کوتاه «به من گفت» است. نویسنده با چنین خلاقیتی در همان ابتدا خواننده را وارد داستان میکند. «به من گفت:» انگار همین لحظه است، چون بیهیچ توصیفی از گذشته، خواننده را به سمت خود جذب میکند. انگار که خواننده از پیش (البته نه کاملاً ولی تا اندازهای) با سیر وقایع، شخصیتها و سرنوشتشان آگاه است. انگار با زبان حال، گذشتهای را برای خواننده یادآوری میکند.
دیگر ویژگی این اثر گرانمایه «رونمایی از یک راز» است. «او» برای آتیه یک راز است، هرچند که این راز برای نزدیکاناش در دسترس است و آتیه از طریق آنها بهویژه پریناز از «او» و بخشی از زندگیاش باخبر میشود و به آگاهی میرسد. ولی از نظر پدیدارشناسانه، «او» حیثالتفاتی[۱] (متعلقآگاهی) آتیه است. یعنی آتیه از طریق گذشتهای که با «او» داشته و اطرافیانش، به راز «او» پی میبرد. از طریق نامههایی که در گذشته به او مینوشته و به خاطر میآورده، از طریق تماسهای تلفنی با خواهر «او» و در عین حال کاراکتر رازآلود «او» تبدیل به «متعلقآگاهی» شخص خواننده هم میشود، چون نویسنده با زاویهی دید راوی اول شخص، داستان را به خواننده منتقل میکند و انگار آتیه دارد (یا میخواهد) برای خودش سرنوشتاش را مرور کند، نه برای دیگری! و در اینجا دیگری -یعنی خواننده- تبدیل به آتیه میشود.
بنابراین خواننده از طریق مرور تقدیر آتیه با ضمیر پنهاناش درمیآمیزد. او، ضمیر سوم شخص مفرد است و در بخش زیادی از این داستان غایب است و آتیه با خاطرهای که در دل از او دارد، با «او» در ارتباط است. یعنی اینکه «او» علاوه بر اینکه وجه بیرونی دارد، وجه درونی هم دارد. آنچه که در روانشناسی یونگ اسماش را «آنیما» گذاشته است. یعنی ناخودآگاه مردانهی یک زن، و حتی آتیه نیز علاوه بر اینکه برای «او» وجه بیرونی دارد، از وجه درونی نیز برخوردار است. یعنی آتیه «آنیموس»ِ اوست، یعنی ناخودآگاه زنانه برای او که مذکر است .بهطور کلی «آتیه و او نیمهی پنهان همدیگرند» که در وجه بیرونیاش میشود نیمهی گمشده .
علاوه بر این، شخصیتهای مکمل داستان خودشان صاحب رازند؛ از جمله ایرج برادر آتیه، خانم صابری صاحبکار آتیه، مسعود شوهر آتیه و فرهاد پسرعمهی آتیه که با مسعود صاحب راز مشترکی هستند و همینطور شخص آتیه؛ و اینها و رازهایشان خواننده را به سمت همان اَبَرراز سوق میدهند.
نامهای بعضی از کاراکترها نیز انگار افشاگر راز اصلی داستان یا همان اَبَرراز هستند. مثل «نوشین» و «شروین» که آتیه در جایی از داستان گفته بود «که وقتی باردار بود، دوست داشته جنین پسر باشد و بچه را در رحماش شروین صدا میزده که بیشتر حرفهای این اسم با نام -او- مشترکاند.» این گفتهی آتیه همان آنیموس دروناش است که دوست دارد از ضمیر نهان به سطح در بیاید.
اما راز اصلی داستان هیچگاه بهوسیلهی آتیه افشا نمیشود. یا بهتر است بنویسم راز اصلی هیچگاه بهوسیلهی نویسنده -که میتواند او باشد- افشا نمیشود. در واقع نویسنده مخاطب را به راز اصلی نزدیک میکند، ولی کاملا به آن راز نمیرساند، زیرا نام «او» هم میتواند «افشین» که اسم نویسنده است، باشد و هم میتواند نباشد، یعنی «شاهین» باشد. نویسنده با این تاکتیک راز اصلی را برای «آتیه و او» شخصیسازی میکند.
این رمان اِلِمانهای فرامتنی هم دارد، یعنی فقط نمیشود این اثر را از طریق متن تفسیر کرد، چون از این طریق خواننده انگار فقط میخواهد منظور نویسنده را شرح بدهد. به همین دلیل قابلیتی فراتر از شرح دارد و خواننده خود به خود دست به تفسیر جدای از متن با توجه به اصل متن میزند.
برای مثال این اثر اصلا بازه زمانی خاصی را مشخص نمیکند. نویسنده تعمدا در هیچجای رمان «سال، ماه و روز» را مشخص نمیکند. یعنی خواننده با یک تقویم و محدودهی زمانی خاص روبهرو نیست، هر چند تا حدی این محدودهی زمانی از طریق سربازی رفتن «او» و ایرج مشخص میشود؛ اما باز هم یک زمان ثابت (برای مثال از این تاریخ تا آن تاریخ) از متن استخراج نمیشود. برای همین، متن اثر دارای حدود و ثغور مشخصی نیست و به این دلیل آشکار، دست خواننده برای تفسیر متن بیشتر باز میشود.
«آتیهی او» از جنبهی زمانمندی خارج از محدودهی یک زمان ساعتواره و تقویمگراست، بلکه یک جنس دیگر از زمان را به ما معرفی میکند که به اصطلاح هایدگری «زمانی که در پرتوِ حضور امرِ حاضر است.» یعنی اینکه گذشته و آینده در یک حالیافت متمرکز میشوند.
شخصیت آتیه، هم خود گذشتهای دارد و هم آیندهای، و اصلا اسماش هم معنای «آینده» را برای ما تداعی میکند. این گذشته و آینده با قرائت آتیه (راوی اول شخص) مبدل به زمان حال میشوند و از این طریق خواننده با کاراکتر اصلی داستان همذاتپنداری میکند و به فراخور آن اَبَرراز، این به هم پیوستگی «گذشته/ حال/ آینده» به کمون[۲] فرو میرود.
رمان «آتیهی او» درخور تحسین است. به نویسنده تبریک میگویم و امید که قلماش برقرار بماند و بپوید.
«افشین جواهردشتی- رامسر-۲۵ بهمن ۱۴۰۳»
[۱]توانایی اذهان در مورد چیزی بودن، تصور کردن، در ازای چیزی قرار دادن، چیزها، ویژگیها و حالات امور . این اصطلاح به توانایی ذهن برای ساختن تصورات اشاره دارد و نباید با نیت خلط شود.
[۲] نوعی اجتماع عمدی و هدفمند است که مردم آن محیط زندگی، علاقهمندیها، ارزشها، باورها و … خودشان را با یکدیگر به اشتراک میگذارند.
- نویسنده : افشین جواهردشتی
- منبع خبر : اختصاصی