چسب زخم‌های مجازی
چسب زخم‌های مجازی
امروز در جوامعی مانند ایران به روان‌کاوی بیش از روان‌شناسی احساس نیاز می‌شود. روانکاوی‌ای که انسان امروز ایران به سمتی معنادار هدایت کند.

تیترما-افروز کاظم‌زاده/ در جوامع مصرفی، جامعه‌‌ای چون ایران که بیش از همیشه «امید» را از دست داده است، اتفاقی که در روان‌شناسی این جامعه می‌افتد، باید از روان‌شناسی زرد فراتر رود. روانشناسی زردی که سوال اساسی‌اش بر مبنای احساسات است. حتی می‌توان به جرأت گفت در فضاهای مجازی نیز همین سوال به اشکال مختلفی مطرح می‌شود.

«امروز چه حسی داری؟ »

«همین حالا چه حسی داری؟».

در چنین جوامعی، روان‌شناسی به جای این‌که مردمانش را به سمت پرسش‌گری هدایت کند به سمت احساسات هدایت می‌کند. طبیعی است که در جامعه‌ای چون ایران، احساساتی چون خشم و غم بر شادی می‌چربد. چون روزی نیست که بیدار شوند و با اخبار بدی مواجه نشوند. چون روزی نیست که بیدار شوند و احساس امنیت شغلی و جانی‌شان به خطر نیفتاده باشد.

در جامعه‌ای که روزبه‌روز با زوال امید مواجه شده است، سوالاتی از این دست که «چه حسی داری» سوال مضحکی به نظر می‌رسد. هیچ کسی نمی‌پرسد چه فکری، چه ایده‌ای در ذهن داری.

افروز کاظم زاده

این بدین معنا نیست که احساسات آدمی خالی و عاری از هرگونه ارزشی باشد و درست برعکس، از اهمیتی بالا برخوردارند؛ ولی این‌که دغدغه‌ی هرروز یک جامعه این پرسش بشود، امکان این که او را بیش‌تر به ورطه‌ی ناامیدی بکشاند؛ بیش‌تر می‌شود و حتی می‌تواند سوال خطرناکی نیز باشد. گاهی همین احساسات ناخوشایند با کوچکترین اتفاقی می‌توانند تبدیل به احساسات خوشایند شوند. هرچند که این تغییر نیز به توانایی‌های خود فرد بستگی دارد.

انسان امروز در ایران، انسان تنهایی‌ست که به روزنه‌‌‌ای امید  دل خوش کرده است. انسانی که نیاز به تفکر و اندیشیدن بیش‌تری دارد تا از لایه‌های سطحی زندگی‌اش و حتی محیط پیرامونش عبور کند. انسانی که نیاز دارد برای خودش فضایی را خلق کند که بیش‌ترین رضایت را از خودش داشته باشد

پاندمی کووید ۱۹، انسان تنهای امروز را تنهاتر کرده است. ترس از این بیماری به دلیل مشخصه‌هایی که این ویروس دارد، زنجیره‌ی انسانی که به واسطه‌ی دیدارها، آغوش‌ها، مهمانی‌ها، خرید و کافه و ‌رستوران‌گردی که در گذشته بود را شکسته است. منابع درآمد در یک شکست واقعی قرار گرفته‌اند. لایه‌های جامعه به شدت تحث تاثیر این پاندمی قرار گرفته‌اند.

با توجه به شرایط کنونی ایران، روان‌شناسی زرد پاسخ‌گو نخواهد بود. هرچند که در فضاهای مجازی با شدتی بیش‌تر از قبل با انبوه ویدئوها، سخنرانی‌ها دست به دست می‌شوند. که شاید چسب زخمی باشد ولی به عنوان راه حلی دائمی نمی‌توان به آن امید داشت. چه بسا هستند کسانی که این ویروس را گرفته باشند و حتی بهبود یافته باشند و چه بسا کسانی که هرروز و هرساعت خود را با ترس از این ویروس می‌گذرانند، دیگر مانند قبل نخواهند بود.

پس امروز در جوامعی مانند ایران به روان‌کاوی بیش از روان‌شناسی احساس نیاز می‌شود. روانکاوی‌ای که انسان امروز ایران به سمتی معنادار هدایت کند. به سمت پرسش‌گری از خودش. این‌که چه کاری، چه شغلی را می‌تواند انجام دهد که در آن احساس مفید بودن بیش‌تری کند؟

هرچند که این سوالات می‌تواند بسیار ایده‌آل گرایانه و خوش‌بینانه به نظر برسد. چرا که مردم این سرزمین سال‌ها تحت فشار جنگ، نداشتن امنیت شغلی، گرانی و تورم، بی‌کاری و حال با کووید ۱۹ ، افتان و خیزان زندگی کرده‌اند. در واقع به نوعی جان به در برده‌اند. خانواده‌های زیادی در یک‌سال اخیر عزیزی را حال به هر بهانه‌ای از دست داده‌اند. دچار بیماری‌های لاعلاج یا صعب‌العلاج شده‌اند. واژه‌ی «امید» از همیشه برای مردم این سرزمین از معنا خالی‌تر است. زخم عمیقی که بر جان این مردم نشسته‌ است با سخن‌رانی‌های بی سروته انوشه‌نامان و الخ بهبود نمی‌یابد. زخم این سرزمین و مردمانش، زخم عمیقی است که شاید فقط یک معجزه بتواند آن را التیام بخشد.

t.me/titremaa

  • نویسنده : افروز کاظم‌زاده