اصطلاح‌شناسی قدمایی تئاتر در ایران
اصطلاح‌شناسی قدمایی تئاتر در ایران
در اواخر قرن ۱۹میلادی، ناصرالدین‌شاه در سفرهای گوناگون اروپایی‌اش، آرام‌آرام با واژه‌ها و اصطلاحاتی آشنا شد كه آن‌ها را در سفرنامه‌هایش ثبت كرد. از آن‌جا كه بیشتر تئاترهایی كه او می‌دیده فرانسوی یا متأثر از تئاتر فرانسه بوده و وی نیز تا حدی به زبان فرانسه آگاهی داشته، واژه‌های تخصصی تئاتر این دوره به همراه روش‌های اجرایی آن از تئاتر فرانسه وارد ایران می‌شود.

بهرام بیضایدر فاصله‌ی قرون ۴ تا ۸ قمری به واسطه‌ی برگردان برخی کتاب‌های علمی و فلسفی یونانیان، واژه‌های ناآشنایی از یونانی به عربی تقریر شدند که مترجمان آگاهی چندانی از آن‌ها نداشتند.

دانشمندان عرب و عربی‌نویسان ایران در میان کتاب‌ها با کتابی از ارسطو آشنا شدند که فن شعر نام داشت و در آن به ویژگی و قوانین شعرهای دراماتیک (نمایش‌نامه) پرداخته بود. از آن‌جاکه در جهان عرب و نیز در میان ایرانیان چنین شعری وجود نداشت (در ایران فقط گونه‌های حماسی و عاشقانه در اشعار دیده می‌شد) و نیز به دلیل آن‌که این دانشمندان تئاتر ندیده بودند، به درک درست و کافی از فن شعر دست نیافتند و فقط به برگردان صرف و ناقص لفظی از آن پرداختند که جز در کتاب‌های ایشان، کاربرد دیگری نیافت.

در کتاب اندیشمندانی چون فارابی، ابن‌سینا، ابن رشد، ابوبشر متی و… با اصطلاحاتی روبه‌رو می‌شویم که مهم‌ترین آنها را این‌جا می‌آوریم. آن‌ها «دراماطا» را در برابر دراما (نمایش‌نامه یا کنش نمایشی) قرار می‌دادند؛ مقصودشان از «مدیح»، «صناعهالمدیح» و «طراغودیا»، تراژدی بود و «هجا»، «صناعهالهجا» و «قومودیا» را برابر کمدی قرار می‌دادند.

ایشان هم‌چنین از واژه‌های «الصفوف»، «الدستبند و الرلقاصین» و «جماعهالملحنین» به‌جای هم‌سرایان استفاده می‌کردند و واژه‌های «وجه‌المستهزی» و «وجه‌المسخره» و بعدها «صورتک» را برای سیماچه (گویا سیماچه‌های کمیک) به ‌کار می‌بردند. قدما همچنین مسخره را «بوالکنجک» و مسخرگی را «سماخ» می‌گفتند و نوعی رقص با نقاب (بالماسکه) را «سماجات» می‌نامیدند. آن‌ها درک درستی از شعر و واژه‌ی «ونتیک» نیز نداشتند، بر همین مبنا بود که عنوان کتاب ارسطو را معرب کرده و آن را بوطیقا می‌خواندند.

به‌هرحال، این تلاش‌ها نخستین رویکرد ایران به فرهنگ یونانی و نخستین گام برای شناخت تئاتر است که تا قرن‌ها (نیمه‌ی دوم قرن ۱۹م) در کتاب‌ها کشف‌ناشده باقی ماندند.

کمابیش در همین دوره‌های عرب‌گرایی است که نمایش متداولی چون سایه‌بازی و شب‌بازی نیز با واژگان عربی (خیال‌الستاره، ظل‌الخیال و …) خوانده می‌شود، یا «لعب‌الخیال» و «الخیال اللعب» برای نمایش‌های خیمه‌شب‌بازی و «لعبت» برای عروسک‌های آن به‌کار می‌رود. اما نمایش‌های مردم به این‌ها کاری نداشت، زیرا اصلاً نه مردم می‌دانستند که بین دانشمندان چه می‌گذرد و نه دانشمندان پرداختن به نمایش و مردم را شایسته‌ی خود می‌دیدند و از آن‌ها خبری داشتند. به همین دلیل، نمایش در سطح عامیانه‌ی خود باقی مانده بود.

در اواخر قرن ۱۹میلادی، ناصرالدین‌شاه در سفرهای گوناگون اروپایی‌اش، آرام‌آرام با واژه‌ها و اصطلاحاتی آشنا شد که آن‌ها را در سفرنامه‌هایش ثبت کرد. از آن‌جا که بیشتر تئاترهایی که او می‌دیده فرانسوی یا متأثر از تئاتر فرانسه بوده و وی نیز تا حدی به زبان فرانسه آگاهی داشته، واژه‌های تخصصی تئاتر این دوره به همراه روش‌های اجرایی آن از تئاتر فرانسه وارد ایران می‌شود. مهم‌ترین واژه‌های این دوره عبارت‌اند از: تئاتر (تیاتر)، پلی هوس (بازی‌خانه یا تماشاخانه)، صحنه، بازیگر، بازیگر زن، پی‌یس (نمایش‌نامه)، بالت (باله)، رژیسو (کارگردان)، آنتراکت (زمان استراحت میان نمایش)، میزانسن و….

پس از رشد و گسترش تئاتر در ایران و اوج‌گیری آن در دهه‌ی ۱۳۴۰شمسی، برخی نمایش‌گران هم‌گام با پدیداری تئاتر نوین ایران، به واژه‌سازی و معادل‌سازی واژگان تئاتری پرداختند. از این میان پیشنهادهای بهرام بیضایی، عباس نعلبندیان و بعدها برخی پیشنهادات فرهاد ناظرزاده و دیگران ترکیبات جدید و مناسبی برای تئاتر ما به همراه آورد.

  • نویسنده : رضا روزبهانی