توهم و هوس
توهم و هوس
كنش‌هاي پوپوليستي ترامپ يكي از شاخصه‌هاي اصلي اوست و ياد امپراتور ديگر رومي‌ها، كومودوس (180 تا 192ميلادي) را زنده مي‌كند. فرمانروايي كه هميشه از عقلا فاصله مي‌گرفت و از همنشيني با آنان مي‌گريخت، زيرا نقدها و نكوهش‌ها و نصيحت‌هاي آنان را با طبع مستبد و خودراي خود سازگار نمي‌ديد.

مرتضی میرحسینی

روزنامه‌نگار

پاسخ به این پرسش که «خلق‌وخوی رییس‌جمهور کنونی امریکا به کدام یک از شخصیت‌های تاریخی شباهت بیشتری دارد؟» چندان آسان نیست. هر یک از ویژگی‌های برجسته وی شخصیتی از گذشته را در ذهن تداعی می‌کند. مثلا خودشیفتگی و توهم وی که تقریبا همه، حتی رسانه‌های متمایل به او به آن اعتراف می‌کنند بی‌شباهت به خودشیفتگی و توهم نرون امپراتور روم (۵۴ تا ۶۸ میلادی) نیست. پدر نرون که به هرزگی و خشونت مشهور بود به همسر باردار خودش ـ که او نیز به خانواده‌ای نه چندان محترم تعلق داشت ـ گفته بود:

«امکان ندارد مرد خوبی از ما به وجود بیاید.»

پیشگویی جالبی که به حقیقت پیوست. پسرشان که در بدو جوانی به امپراتوری رسید از حیث خودشیفتگی و جنون به نمونه‌ای مثال‌زدنی برای مورخان تبدیل شد. چون قدرت را در اختیار داشت و خیلی‌ها گوش به فرمانش بودند، می‌پنداشت که همه ‌چیز را می‌داند، در هر کاری ماهر و صاحب‌نظر است و در هنرهای مختلف رقیبی ندارد. حتی روزهای آخر عمر که همه را با خودش دشمن کرده و تنها مانده و مجبور به فرار از کاخ سلطنتی شده بود، باز هم در همین توهمات سیر می‌کرد. در پایان به کمک یکی از غلامانش خودکشی کرد.

کنش‌های پوپولیستی ترامپ هم که یکی از شاخصه‌های اصلی اوست، یاد امپراتور دیگر رومی‌ها، کومودوس (۱۸۰ تا ۱۹۲میلادی) را زنده می‌کند. فرمانروایی که همیشه از عقلا فاصله می‌گرفت و از همنشینی با آنان می‌گریخت، زیرا نقدها و نکوهش‌ها و نصیحت‌های آنان را با طبع مستبد و خودرای خود سازگار نمی‌دید. با نخبگان جامعه دشمن بود، زیرا هوس‌بازی‌ها و تصمیمات جنون‌آمیزش را تایید نمی‌کردند. به مردم عامی پناه می‌برد، پشت احساسات برانگیخته آنان پنهان می‌شد و به پشتوانه فریادهای‌شان صدای دیگران را خاموش می‌کرد.

 

می‌گویند در آخرین ساعات زندگی ‌گفت: «با مردنم چه هنرمندی نابود می‌شود!» کنش‌های پوپولیستی ترامپ هم که یکی از شاخصه‌های اصلی اوست، یاد امپراتور دیگر رومی‌ها، کومودوس (۱۸۰ تا ۱۹۲میلادی) را زنده می‌کند. فرمانروایی که همیشه از عقلا فاصله می‌گرفت و از همنشینی با آنان می‌گریخت، زیرا نقدها و نکوهش‌ها و نصیحت‌های آنان را با طبع مستبد و خودرای خود سازگار نمی‌دید. با نخبگان جامعه دشمن بود، زیرا هوس‌بازی‌ها و تصمیمات جنون‌آمیزش را تایید نمی‌کردند. به مردم عامی پناه می‌برد، پشت احساسات برانگیخته آنان پنهان می‌شد و به پشتوانه فریادهای‌شان صدای دیگران را خاموش می‌کرد. از هیچ کاری برای تحریک عوام ابایی نداشت. خودش در مسابقات ورزشی شرکت می‌کرد و در میدان نبرد گلادیاتورها حاضر می‌شد. البته به قول ویل دورانت «افرادی که با او مصاف می‌دادند توجه داشتند که بگذارند او فاتح شود.» حتی یک روز، در میان هلهله و تشویق‌های تماشاگران صد ببر به زنجیر کشیده شده را با تیر کشت، رو به مردم لبخند می‌زد و از آنان فریادها و تشویق‌های بیشتر را می‌طلبید، اما به همه بدبین بود و همیشه در هراس از توطئه‌های واقعی و موهوم، شب را به صبح و صبح را به شب می‌رساند. از این‌رو عده زیادی را کشت و تصمیم به کشتن شمار بیشتری داشت که گروهی از قربانیان آتی‌اش پیشدستی کردند و او را از پا درآوردند.

نرون و کومودوس به کنار، اجازه بدهید در بررسی مشابهت‌ها میان ترامپ و شخصیت‌های تاریخی از یکی از مورخان زمان خودمان کمک بگیریم و سراغ تاماس هالند، مورخ و نویسنده انگلیسی برویم. وی عجیب و غریب بودن ترامپ و رفتارهای نامتعارف او را به یکی دیگر از فرمانروایان روم، گایوس (۳۷ تا ۴۱ میلادی) شبیه می‌داند و می‌گوید که ترامپ نسخه امروزی و قرن بیست‌ویکمی اوست، زیرا گایوس که اغلب اوقات با لقبش کالیگولا (چکمه کوچک) شناخته می‌شود نیز افکار درست و شفافی نداشت و گاهی با حرف‌ها و تصمیم‌های خود نزدیکانش را هم غافگیر و مبهوت می‌کرد. شبی در یک مجلس عروسی حضور یافت، عروس را با خود برد و چند روز بعد با او ازدواج کرد. کمتر از یک هفته بعد از این کار خود پشیمان شد و زن را طلاق داد و از خود راند. میان اهالی رم مشهور بود که کالیگولا هر روز صبح با تصمیمی متفاوت از تصمیم دیروز از خواب بیدار می‌شود. روحیه قلدرمآبانه‌ای داشت، اما در شب‌های توفانی «چون صدای تندر به گوش می‌رسید، زیر تخت پنهان می‌شد.» چندان به حدود و قواعد اجتماعی پایبند نبود و حتی آداب و رسوم و هنجارهای نیم‌بند رومی‌ها را هم دست‌وپاگیر می‌دید. چنانکه دورانت می‌گوید:

«زهر قدرت او را دیوانه ساخته بود»

و ظرفیت آن همه قدرت و اختیارات را نداشت. شیفته جلب‌ توجه بود و به دستور او «سر مجسمه‌های معروف ژوپیتر و سایر خدایان را برداشتند و سر ساخته امپراتور را جای آنها نصب کردند.» به این هم راضی نشد و «معبدی برای پرستش سر خود برافراشت که هیاتی از کاهنان و ذخیره‌ای از قربانیان برگزیده داشت.» گویا پینه‌دوزی از اهالی سرزمین گل، در جواب یکی از رمی‌ها که پرسیده بود: «نظرت درباره امپراتور چیست؟» گفت:

«شیادی بزرگ!» کالیگولا هم مثل کومودوس و نرون زیاد عمر نکرد و به دست یکی از نگهبانان کاخ خود که از تحقیر و توهین‌های همیشگی امپراتور خشمگین بود، کشته شد.

  • نویسنده : مرتضی میر حسینی
  • منبع خبر : اعتماد