همه ثروت‌های فراموش شده استقلال
همه ثروت‌های فراموش شده استقلال
مجید نامجومطلق، محمود فکری، سهراب بختیاری‌زاده، مهدی پاشازاده، جواد نکونام و محمد خرمگاه فقط تعدادی از استقلالی‌های سابق هستند که امکان و توانایی هدایت آبی‌ها را در حال حاضر دارند.

مجید نامجومطلق، محمود فکری، سهراب بختیاری‌زاده، مهدی پاشازاده، جواد نکونام و محمد خرمگاه فقط تعدادی از استقلالی‌های سابق هستند که امکان و توانایی هدایت آبی‌ها را در حال حاضر دارند، به آنها بیفزایید پرویز مظلومی را که هنوز برای این مهم پیر نشده و صمد مرفاوی را که شاید به کار آید. سیروس دین‌محمدی، علی سامره و محمد نوازی هم اگر برای پست اول مناسب نباشند، یک دستیار اول خوب از درون‌شان بیرون می‌آید و بیژن طاهری نیز در همین تعریف می‌گنجد و البته فرهاد مجیدی را هم فراموش نکنیم که ناپخته است اما شاید سه چهار سال بعد او نیز در ظرفیت‌های لازم ظاهر شود. نام امیر قلعه‌نویی نیز طی این ۲۰ سال همیشه با هدایت استقلال عجین و پیوسته کاندیدای بالقوه رهبری این تیم بوده است و اگر نام‌های علیرضا منصوریان و جواد زرینچه را نیاوردیم به این سبب است که اولی امتحان بدی در سال‌های اخیر در جمع آبی‌ها پس داد و بازگشت او به این زودی‌ها امکانپذیر نیست و زرینچه هم در پی اتفاقات تلخ اخیر در استقلال رسماً مدعی شد که برای همیشه از استقلال رفته و دیگر به خانه سابقش باز‌نمی‌گردد.

بدون نیاز به اغیار
با چنین اوصاف و مقدماتی و وجود این همه مهره «خودی» و آبی‌های سابق و کنونی بسیار عجیب و دور از ذهن است که سران استقلال برای بازگرداندن آندره‌آ استراماچونی به تهران اینگونه لشکرکشی‌های ورزشی و سیاسی به کشورهای اطراف و همچنین ایتالیا کرده و خرج‌های بزرگی را متحمل شده‌اند. کشیدن ناز مردی در اندازه‌های استراماچونی حتی اگر این دفاعیه را داشته باشد که او از هفته ششم تا سیزدهم لیگ برتر نتایج خوبی گرفته، این ایراد را هم در بر دارد که آبی‌ها را در شرایطی وابسته اغیار و سایرین جلوه می‌دهد که واقعاً چنین نیازی را نداشته و برای توفیق، فقط یک نفر (استراماچونی) را برای خود متصور و موجود ندیده‌اند. اگر استقلال به لحاظ داشتن مهره‌های متعدد و مستعد برای هدایت خویش دچار مشکل و دارای کمبود در این زمینه بود، می‌شد رفتارها و انتخاب‌ها و کارهایش را پذیرفت اما فهرستی که از نامزدهای بالقوه هدایت آبی‌ها در ابتدای مطلب آمد و داشتن نمایندگانی دیگر در اینجا و آنجا و وجود آدم‌هایی در قواره پیروز قربانی و هادی طباطبایی که مدیران و سرپرستان بالقوه خوبی برای استقلال نشان می‌دهند، گویای این حقیقت است که آبی‌ها «یار» مورد نظر را در خانه دارند و بیهوده گرد جهان می‌گردند و بهترین «آب»‌ها را برای نوشیدن دارند اما همچنان تشنه‌لب مانده‌اند.

غنی و کافی
همه اینها بدین معنای مستقیم و خدشه‌ناپذیر نیست که اگر هر یک از این افراد به قدرت برسند استقلال به اوج موفقیت دست خواهد یافت و رقبا را ساقط خواهد کرد اما شرایط موجود و ثروت‌های بالقوه‌ای که این باشگاه به لحاظ نیروهای انسانی و مربیان محتمل خویش دارد، چنان غنی و کافی است که معلوم نیست چرا اینطور دست روی دست گذاشته‌اند و در انتظار آمدن مردی هستند که حتی اگر بیاید با توجه به تنش‌های چند هفته اخیر و مسائلی که با جدایی خود از جمع آبی‌ها آفرید اطمینانی را فراهم نیاورده که به همان موفقیت‌های قبلی‌اش برسد. زمانی پیش می‌آید که یک تیم به هر دلیل و در مدت زمانی طولانی چنان وابسته یک فرد می‌شود که می‌توان پذیرفت کل سیستم‌های کاری‌اش تا زمان تعیین تکلیف آن مرد معطل بماند و کاری انجام نشود اما وقتی مربی ایتالیایی گریزان آبی‌ها فقط ۵ ماه و اندی را در تهران سپری کرد و در پنج شش هفته اول نیز بسیار ضعیف عمل کرد چطور می‌توان اینطور به او دل بست و همه ثروت‌ها و آدم‌های شاخص فعلی استقلال را به فراموشی سپرده و یکی دو تا از آنها را به سرعت جانشین مرد غایب نکرد. این سؤالی است که مدیران لرزان و کمی تا قسمتی پنهان باشگاه استقلال باید پاسخگوی آن باشند، البته اگر از شجاعت بیان آن بهره‌مند باشند. آنها بد نیست به این مورد نیز فکر کنند که چرا در میان غیر‌آبی‌ها و نفراتی که به اصطلاح «خودی» نیستند، دراگان اسکوچیچ را که طبق برخی اخبار جزو گزینه‌های جدی‌شان بوده، زیردست استراماچونی تلقی کرده و به این نتیجه نرسیده‌اند که این مرد کروات به سبب پنج سال کار و زندگی در ایران در دو مقطع زمانی شناخت بسیار بیشتری نسبت به استراماچونی از شرایط و کمبودهای ما دارد و همانطور که نتایج امسال صنعت نفت نشان می‌دهد از هنرهای لازم برای کسب بیشترین موفقیت با کمترین امکانات و نازل‌ترین پول برخوردار است.

  • نویسنده : وصال روحانی
  • منبع خبر : ایران ورزشی